نقد فیلم بسیار زیبا و به یاد ماندنی The Reader

23 دی 1388 ساعت 10:54


 


میشائیل برگ (فینس) که به همراه دخترش در آلمان غربی زندگی می کند خاطرات دوران جوانی اش را مرور می کند. هنگامی که او یک پسر 15 ساله بود، یک روز به سختی مریض می شود طوری که یارای رسیدن به خانه را ندارد. زن جوانی (وینسلت) به کمک او می شتابد و او را به خانه شان می رساند. او بر اثر بیماری مدتی بستری است اما بعد از بهبودی برای تشکر به خانه زن جوان می رود. کم کم رابطه عمیقی بین آن دو شکل می گیرد و او هر روز بعد از مدرسه به خانه زن جوان که نام او هانا اشمیتز است می رود و برای او رمان و کتاب می خواند و اندکی بعد با هم همبستر می شوند. یک روز میشائیل زن جوان را در تراموا می بیند و...


چه اتفاقی می افتد وقتی کسی را که عاشقش هستید تبدیل به هیولا شود.
این بنظرم وجه شخصی فیلم کتابخوان است که بر اساس رمان چالش برانگیز برنارد شلینک که در سال 1995 در آلمان به چاپ رسید و استیفن دالدری آنرا به فیلم برگردان کرده است.
استیفن دالدری کارگردان بسیار موفق انگلستان با پیشینه تئاتری تحسین برانگیز ( برنده دو جایزه لارنس اولیویر و تونی ) و دو اثر سینمایی بسیار موفق بیلی الیوت و ساعتها البته او گزیده و کم کار سینمایی می کند و همراه نویسنده فیلمنامه دیوید هری تیم فوق العاده ای هستند که بطرز کاملا موفقی از آثار ادبی اقتباس می کنند و نتایج این همکاری آثار موفقی است مثل همین فیلم کتابخوان.
فیلم مربوط به نمایش رابطه عاطفی پسری نوجوان با زنی میانسال بنام هانا (کیت وینسلت)که در تراموایی در آلمان متصدی کنترل بلیط است.و این رابطه عشقی -جنسی بسیار احساسی که بین آنها بوجود می آید برای هردو بسیار عمیق و چالش برانگیز میشود.آنها در ابتدا تنها در زمان دیدار س ک س می کنند ولی درادامه پسر در مقابل ارضای جنسی برای هانا آثار بزرگ و کوچک داستانی را میخواند و پس از مدتی هانا آپارتمانش را ترک می کند و ناپدید میشود و پس از جنگ جهانی آنها در موقعیتی متفاوت همدیگر را ملاقات می کنند.
فیلمی درباره طبیعت گناه چه به لحاظ اخلاقی چه به لحاظ قانونی است.این دریافت در سطوح مختلف احساسی جریان دارد چه به لحاظ فردی چه جمعی و اجتماعی.من رمان را متاسفانه نخوانده ام که بتوانم مقایسه کنم اما این برداشت من از بن مایه فیلم است.
به لحاظ اجتماعی این احساس گناه و شرم جامعه آلمان است از فجایع آنها در اروپا که نسل بعد از آلمان هیتلری بدنبال فرار از این احساس بوده و هست .نگاه کنید به صحنه دادگاه که آنها بدنبال یافتن کسی هستند که تقصیر را به گردن گیرد و نه قبول مسئولیتشان بعنوان دلیل نسلی که به حزب رایش اجازه بر خاستن داد.آنها همه گناهکار هستند اما برای فرار از این احساس نیاز به قربانی دارند.
به لحاظ شخصی این احساس در همه کاراکتر ها هست .هانا از شرم احساس بیسوادی در عذاب است.همینطور از احساس گناه عشقی چنین تب آلود به پسری نوجوان که 15سال از او کوچکتر است.مایکل نیز این احسایس گناه عدم شهادت دادن برای هانا را تا آخر عمر با خود دارد.در واقع کارگردان از
احساس گناه آلمان ها بدلیل هولوکاست به یک احساس بشری از عدم اعتراف مایکل به رابطش در حالیکه هانا به آن محتاج بود تغییر موضع میدهد
و پیامی انسانی جهانی را بیان می کند.ما همه یا هانا هستیم یا مایکل که همیشه بدنبال پنهان کردن راز هایمان هستیم.


بازی کیت وینسلت مثل همیشه گیراست و بسیار تماشایی.جالب اینکه پس از تداخل برنامه کیت برای فیلمبرداری این فیلم با دیگر فیلمش به کارگردانی سام مندس revolutionary road نیکول کیدمن قرارداد این فیلم را امضا کرد به نقش هانا و دالدری اجازه داد تا نیکول بلافاصله پس از فیلمبرداری استرالیا به این فیلم بپیوندد اما چون حامله شد نتوانست با فیلم همکاری کند.و کیت به فیلم برگشت و اسکار اولش را بعد از شش نامزدی گرفت.
کیت دارای توانایی منحصر بفردی در تملک نقش است و چنان عمیق و درونی به شکل نقش در می آید که عمیقا متقاعد کننده است.ضمن اینکه دارای یک راحتی فوق العاده و صمیمی در nude sence یا همان صحنه های برهنگی در فیلم هایش است.در اینجا نیز تقریبا برهنگی کاملی از او را شاهد هستیم که به هیچ عنوان از body double استفاده نکرده است و در صحنه های اروتیک با دیوید کراس بسیار جسورانه ظاهر میشود (لازم به یادآوری است فیلمبراری صحنه های جنسی چند هفته به تعویق افتاد چرا که دیوید کراس هنوز 18 ساله نشده بود و قانونا حق بازی در سکانس های س ک س با کیت وینسلت را نداشت) قبلا هم این راحتی را قبلا در جود یا فیلم دود مقدس و این اواخر بچه های کوچک نیز از کیت وینسلت دیده بودیم .این برهنگی بیش از آنکه بعنوان یک مرد برایم مهیج یا محرک باشد دارای نوعی زیبایی اومانیستی است که آرامش آور و رهایی بخش است همانند تابلوی نقاشی از اندامی برهنه که به شما این زیبایی طبیعی را بدون احساس شرم از آن منتقل می کند.گفتم طبیعی بدلیل اینکه این نمایش دارای جلوه ای کاملا
ناتورالیستی است نه برای فریب یا هر قصدی دیگر.
کیت بسیار عمیق چه حس گنگ رابطه اولیه با مایکل را چه انتخاب آگاهانه پذیرش خطای خود و همگروهانش را به شما منتقل می کند .او هانای را
به تصویر در می آورد که بیش از آنچه که از این رابطه لذت جنسی ببرد از آگاهی که این رابطه بواسطه خواندن با صدای بلند به او میدهد لذت میبرد
ولی ترک کردن مایکل بوضوح به مایکل آسیب میزند هر چند مایکل تلافی می کند.
بازی دیوید کراس به نقش مایکل نوجوان نیز خیره کننده است.او بخوبی شهوت و در ادامه وابستگی مایکل را به این رابطه به نحو موثری بازی می کند.
(بدلیل کیفیت خاص این رابطه او دیگر قادر به برقراری رابطه عاطفی درستی نمیشود)نگاه کنید به نوع روابط او بعد از هانا که آشکارا از تنهایی مایکل خبر میدهد پس از هانا .
گروه بازیگران مکمل نیز بسیار خوب هستند.رالف فاینس به نقش مایکل مسن تر و لنا اولین و برونو گانز آلمانی که در فیلم سقوط نقش هیتلر را داشت اینجا استاد مایکل است.
فیلمبرداری کریس منجز (برنده 2 اسکار فیلمبرداری )فوق العاده تماشایی است نوع نور پردازی او در رابطه هانا و مایکل بسیار حساب شده و دارای حسی گرم و احساسی است .جالب اینکه راجر دیکنز مدیر فیلمبرداری فیلم قبل از جدایی نیکول کیدمن از پروژه بوده است.


تماشای این اثر لذتی ناب همراه تفکری ناب تر است.


کد خبر: 7024

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdce.w8fbjh87e9bij.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com