به مناسبت برگزاری نمایشگاه نقاشان زن ایران برای یادبود منصوره حسینی به زندگی و آثار او نگاهی کوتاه می اندازیم.
منصوره حسینی یکی از هنرمندان ارزشمند نقاشی ایران و یکی از زنان پیشگام در نقاشی نوگرای ایران بود. او از جمله هنرمندانی بود که در سال های آغازین به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پای گذاشت. نگاه تیزبین او علاقه اش را به امپرسیونیسم جلب کرد. سبکی که به گفته او به هنگام گرایش بدان، آن را نمی شناخت. این شیوه تا سال های پایانی حیات با منصوره حسینی همراه بود. اساتید او حیدریان، وزیری، صدیقی، مقدم، رولان دوبرول و مارت سلستین آیو (خانم امینفر) بودند. او سپس در سال 1333 به ایتالیا سفر کرد و در این کشور دانش خود را در باب نقاشی ادامه داد.
آثار منصوره حسینی از چندین جنبه قابل بررسی و بازبینی است. نخست آن که عواطف نهفته در پس آثار او با دقت در فرم های نرم و سیال آثار او به طرزی شفاف قابل تشخیص است. قلم موی رقصان این هنرمند حکایت از آشوب های درونی او دارد. احساسی که بخشی از آن را تجربه سفر دور و درازش را به رم رقم زده است. هنرمند نقاش، که آوازه خود را حتی در رم نیز به روزنامه ها کشانده بود، به یکی از نوگرایان برجسته ایران بدل شد. رد پیچان قلم موی او به شکلی آشکار حکایت از آثار وانگوگ دارد. چرخش فرم های او شاید متاثر از سفریست که بخش مهمی از زندگی هنرمند را رقم زد.
در آثار او رنگ ها آرام و درخشان هستند. مرز میان رنگ ها نه به شکل کامل اما تا حد زیادی در یکدیگر مستقرق شده است، اما رنگ ها با هم ترکیب نشده و به حریم هم وارد نشده اند. آثار حسینی زبان گویای تلاطم درونی هنرمند است. تلاطمی که روح او را شکل می دهد و هیجان های نهفته در اندیشه او را در اثر هنری اش آشکار می کند.
در بسیاری از آثار او رنگ ها سرد و خواموش اند اما فرم های نرم و دوار او جوشش زندگی قابل تشخیص است. در آثار منصوره حسینی تلاطم دوار افکار او قابل تشخیص است. در آثار این هنرمند نوگرا فرم ها در هم می غلطتند و فضاهایی سیال ایجاد می کنند.
اما رنگ های خواموش و سرد آثار این هنرمند شاید ریشه در تنهایی های او داشته باشد. مرزی که میان او و انسان های پیرامونش وجود داشت و نهایت آن را می توان در مرگ خواموش و سفر بی خبرش از جهان خاکی دید.
در آثار بر جای مانده از این هنرمند می توان اندوه عمیق او را جستجو کرد. این هنرمند در نمایش فرم های خو گویی فریادی را پنهان کرده است که هر نظاره گری بی آن که اختیار کند، به شنیدنش جلب می شود. در زمینه آثار او دلهره ای آشکار است که نمیتوان آن را از نظر دور داشت. گویی هنرمند در در اندیشه خویش جهانی آشفته را تجربه کرده است. جهانی که دیگران چندان به آن واقف نبوده اند.
به نظر می رسد در آثار این هنرمند فریادی از ترسها و اوهام دیده می شود. تردید هایی که تا آخرین ساعات حیات او را رها نکرده اند. در آثار نقاشیخط او نیز این تلاطم را می توان تشخیص داد. چرخش رنگ های سرد و خواموش در زمینه آثار او در مواجه با رنگ های گرم و درخشان نوشته ها قابل توجه است. آثار این هنرمند به طور کلی در بر دارنده عواطف درونی اوست و به همین سبب توجه مخاطب را به خود جلب می کند.
منصوره حسینی از معدود هنرمندان نسل اول دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود که آثار و تجربه های ارزشمندش برای نسل های بعد به یادگار مانده است.
به هر روی او یکی از هنرمندان برجسته ای بود که تمام عمر را در خلوت خود و تنها با رنگ هایش سپری کرد و بسیاری از مردم او را به سبب مرگ متفاوت اش می شناسند، نه زندگی پر تلاطم اش.