گذری بر نمایش موزیکال قحطی نور/1

نورهای سرخ؛ نکته طلایی

15 اسفند 1391 ساعت 12:47

جامه پردازی در تداتر یکی از نکات اثر گذار و ارزشمند است. به همین سبب در یادداشتی کوتاه به جامه پردازی در قحطی نور می پردازیم.



قحطی نور نام نمایشی‌ست که امین حیایی کارگردانی و بازیگری و نویسندگی‌‌اش را بر عهده داشته‌است. این اثر از جنبه‌هایی قدرتمند و از جنبه‌های دیگری بسیار ضعیف بر صحنه حاضر شد. نکاتی که قضاوت خوب یا بد بودن تئاتر را برای مخاطب حرفه‌ای دشوار می‌کند. اما یکی از نکات اثرگذار در این نمایش، جامه‌پردازی بود.

شیوه جامه‌پردازی در این نمایش گرچه در قیاس با نمایش‌های دیگر رنگ و لعاب ویژه‌ای نداشت؛ اما به سبب شیوه اجرایی نسبتاً مطلوب به نظر می‌رسید. در حقیقت نکته قابل تامل در جامه‌پردازی، ایجاد ریتم و معرفی شخصیت‌های باطنی یک نمایش است؛ و به هنگام تصمیم‌گیری برای لباس پرسوناژها نباید این نکته را از یاد برد. از سوی دیگر، به سبب عدم امکان مواجه شدن مخاطب از زاویه نزدیک هم‌چون سینما؛ لزومی به ایجاد جزئیاتی چون بافت و خراش‌های ریز بر روی لباس پرسوناژ‌ها نیست. چراکه این جزئیات در فاصله میان بیننده تئاتر و پرسوناژ قابل تشخیص نیست. اما در جامه‌پردازی بخشی از نمایش قحطی نور با این تضاد مواجه می‌شدیم؛ پرسوناژهایی سپید با جامه‌هایی شلوغ و پر تزئین، که تنها از بافت لباسشان لبه‌هایی دندانه دندانه دیده می‌شد. این موضوع شاید نه تنها جذاب نیست که از کیفیت کاری یک طراح لباس می‌کاهد. 
اما نقطه قوت کار طراح لباس این مجموعه، استفاده از منابع نور‌ی متمرکز بر روی جامه شخصیت‌های سیاه‌پوش داستان یا به تعبیری آشناتر ارواح خبیث داستان بود. حرکت دست‌های بازیگران و رقص بخش شنل‌مانند جامه شخصیت‌های سیاه داستان؛ و ظهور یکباره نور از پشت این پارچه‌های سیاه، نه تنها ریتم و فرم متناسب و جذابی ایجاد کرده‌بود؛ بلکه به شکلی نمادین حکایت از ذات ارواح خبیث داشت. وقتی رنگ قرمز به یکباره به سوی مخاطب پرتاب می‌شد و چشم او را آزار می‌داد؛ در واقع به طریقی حس حمله شیاطین را به روح انسانی، در ذهن مخاطبش شکل می‌داد. این نور لحظه‌ای بعد به سبب چرخش، چشم مخاطب خود را رهایی می‌بخشید و او را به آرامش فرا می‌خواند. ازین طریق می‌توان گفت که یک اثربخشی مطلوب به واسطه نوع جامه‌پردازی در نمایش رخ می‌داد.
در مورد پرسوناژهای انسانی که با ارواح خبیث و فرشتگان در ارتباط بودند؛ نوع جامه‌پردازی به گونه دیگر قابل بررسی است.جامه‌ها به رنگ خاکستری خنثی خلق شده‌بودند. انتخاب رنگ به درستی انجام گرفته بود؛ چراکه در دامنه وسیع رنگ‌ها، خاکستری تنها رنگی‌ست که خاصیت ویژه روانی از خود به جای نمی‌گذارد. این رنگ همواره امکان اثرپذبری از رنگ‌های مجاورش را دارد و در کنار طیف رنگ‌ها خاصیت رنگی به خود می‌گیرد. چنانچه خاکستری در کنار سبز، به این رنگ می‌گراید و در کنار سرخ، به سرخی میل می‌کند. این خصوصیت به نفس انسانی شبیه است. چنان‌که مثال‌های بسیاری از این خصلت روح پرده بر می‌دارند؛ یکی از نمونه‌های این خصلت در ادبیات ما، داستان اصحاب کهف است:
پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد          سگ اصحاب کهف روزی چند ، پی نیکان گرفت و مردم شد
چنان‌چه می‌بینیم خصلت اثرپذیری و امکان انتخاب خوب یا بد بودن از سوی انسان، به راحتی و با هوشمندی تمام در جامه پیکره‌های انسانی این نمایش رخ نموده و می‌توان استفاده از آن را به جا دانست.
اما فرم جامه در این بخش چندان اثرگذار و دلخواه نیست.  در حقیقت می‌توان گفت بدون ایجاد این همه شیار در یک لباس، آن‌هم در شرایطی که تعدد پرسوناژها خود بیننده را تا حدی خسته می‌کند؛ بهتر بود  تا طراح، به فرم‌های ساده برای نمایش لباس اکتفا کند.پاما در مجموع می‌توان جامه‌پردازی این نمایش را تا حدی منطقی و البته با کاستی‌هایی کم و بیش مطلوب ارزیابی کرد.


کد خبر: 55519

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdceon8n.jh8nzi9bbj.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com