نگاهی به فیلم «پرومتئوس»؛
ما از کجا می آییم؟
2 دی 1391 ساعت 12:02
در زمان و مکانی که نمی دانیم کی و کجاست موجودی سفید رنگ که ظاهری شبیه به انسان دارد در حالی که سفینه ای بالای سرش مشغول پرواز است با سرکشیدن مایعی جان خود را از دست داده، به ذراتی ریزتز تبدیل شده و به درون رودخانه ای سقوط می کند.
زوج باستانشناسی در سال ۲۰۸۹ در جریان اکشتافات خود در اسکاتلند متوجه وجود نقاشی هایی روی دیواره غاری می شوند که به موجوداتی برتر و فرازمینی اشاره دارد. چهار سال بعد در سال ۲۰۹۳ رباتی به نام دیوید(مایکل فاسندربر) ۱۷ عضو سفینه پرومتئوس را از خواب طولانی مدتی بیدار می کند. سفینه متعلق به «پیتر ویلند(گای پیرس)» میلیاردر است که به دنبال سرچشمه حیات است. بعد از آماده شدن اعضای سفینه ویلند با ظهور هولوگرافیک خود دیوید، «دکتر الیزابت شاو (نائومی راپاس)» و «چارلی هالووین(لوگان مارشال گرین)» را معرفی و هدف سفر را یادآوری می کند. «مردیت ویکرز(شارلیز ترون)» هم به عنوان مدیر اجرایی سفینه در کنار دیگر اعضا حضور دارد. اعضای گروه بدون اینکه بدانند چه چیزی در انتظارشان است قدم بر روی سیاره ای ناشناخته می گذارند و این آغاز ماجراست...
نام فیلم برگرفته از واژه پرومته یا پرومتئوس است که در اسطورههای یونانی، یکی از تیتانها و پسر یاپتوس و کلومنه (تمیس) و خدای آتش و یکی از تیتانها مورد احترام زئوس و تنها تیتان باقیمانده تیتانها از جنگ زئوس بود. زئوس در عصر آفرینش انسانها، پرومتئوس را مامور کرد تا همه چیز جز آتش را به انسان بدهد. پرومتئوس بسیاری از مسائل آدمیان را برطرف کرد او به انسانها عشق میورزید و نمیتوانست ناراحتی و رنج آنها را ببیند پس به دور از چشم زئوس آتش را به انسان داد. وقتی خبر به زئوس رسید او را بر سر قله قاف برد و بست و او را به جزای اعمال خود رساند.
هر روز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید همین موقع بود که پرومتئوس به زئوس گفت: روزی خواهد آمد که پادشاهی و خدایی تو از میان برود و کسی بر تخت تو تکیه زند.زئوس که از پیشگوییهای او مطمئن بود دائم در پی این بود که از او بپرسد چه کسی، ولی او هرگز پاسخ نمیداد تا اینکه این موضوع به وقوع پیوست. سرانجام هرکول عقاب را کشت و پرومتئوس را آزاد کرد.
موجود سفید رنگ اول فیلم (که بعدها می فهمیم مهندس نام دارد) با نوشیدن مایعی سیاه رنگ رنج و درد و درنهایت مرگ را به جان می خرد و کاری(ایثار) می کند که پرومتئوس در یونان باستان کرد یا کاری که مسیح(ع) انجام داد. در آیین مسیحیت داریم که عیسی مسیح(ع) خود را فدا کرد و به صلیب کشیده شد تا گناه بشر بخشیده شود. مهندس اول فیلم با نوشیدن جام مرگ دی.ان.ای خود را به آب می دهد تا چرخه زندگی ادامه داشته باشد.
ریدلی اسکات بیش از سی سال قبل فیلمی به نام «بیگانه» ساخته بود که به آخرین ساخته اش پرومتئوس بسیار شبیه است، آنجا هم با بیگانه ها، سفینه فضایی، سفر، اکتشاف در سیاره غریبه و... سروکار داشتیم اما پرومتئوس اثری متفاوت با این فیلم است. بیگانه متعلق به ژانر وحشت بود با اینکه بستری علمی-تخیلی داشت ولی آمده بود تا تماشاگر را بترساند و با سوالهایی که ایجاد می کند این هراس را به بیرون از سالن سینما انتقال دهد و مدتها ذهن تماشاگر را مشغول نگه دارد. اما پرومتئوس با ایجاد پرسشهایی که می کند هدف دیگری را دنبال می کند و آن کشف سرچشمه حیات، مبدا و مقصد بشر است.
:«ما از کجا می آییم؟مقصد ما کجاست؟بعد از مرگ ما چه اتفاقی می افته؟»
دیالوگهای بالا از زبان «پیتر ویلند» کارفرمای دانشمندان بیان می شود و اسکات برای پاسخ دادن به این سوالها تماشاگر را به دنبال خود می کشاند. اسکات این فیلم را پیش درآمدی بر ساخته سال ۱۹۷۹ خود بیگانه عنوان کرده است ولی تفاوتی که بین دو فیلم وجود دارد در این است که طرح سوالهای بی پاسخ در بیگانه هوشمندانه صورت گرفته اما تکرار همان سوالها به گونه ای دیگر در پرومتئوس در حالی که کارگردان از پاسخ به آنها عاجز است ضعف فیلمنامه را نشان می دهد.
مهندسان کیستند؟ از کجا آمده اند و یا به عبارتی خالق آنها چه کسی است؟ چرا قصد نابودی موجوداتی(انسانها) را دارند که خود آفریده اند؟ چرا کنجکاوی دیوید که یک ربات است بیشتر از انسانهاست و موجب خلق بیگانه ای دیگر در بدن الیزابت می شود؟
اسکات در مصاحبه ای عنوان کرده بود که مهندسان از کشتن شدن مسیح به دست انسانها خشمگین هستند، آنها مسیح را برای هدایت انسان به زمین فرستاده بودند ولی انسانها او را کشتند. در هیچ بخشی از فیلم به این موضوع اشاره نمی شود ظاهرا سکانسی مربوط به این موضوع در فیلم وجود داشته که اسکات برای اینکه بعدها جنجال به پا نشود آنرا حذف می کند. بزرگترین مشکل فیلم بی پاسخ ماندن همین سوالات است. شاید اسکات بعد از ۳۰ سال در صدد بوده تا تلنگری دوباره به تماشاگران بیگانه بزند و تکرار کند ایمان مایه هدفمندی زندگی مادی بشر و راه سعادت اوست. در آخر فیلم می بینیم که الیزابت با درخواست صلیب خود از دیوید ایمان خود را باز می یابد. یکی از قسمتهای مورد توجه فیلم وجود سر مجسمه ای شبیه به بوداست انگار مهندسین هم خود موجود دیگری را می پرستند! اگر بار دیگر دنباله ای بر این فیلم ساخته شود باید به جستجوی خدای خدایان رفت.
در مورد بازیهای این فیلم باید گفت بیشتر بازی ها خوب است خصوصا بازی «مایکل فاسندربرگ» که عضلات صورتش هیچگونه حرکت اضافی ندارد و کاراکتر ربات را بی نقص اجرا می کند. «گای پیرس» که حالا به دیدن گریمهای عجیب و غریب روی صورتش عادت کرده ایم (گریمش در فیلم «بی قانون ۲۰۱۲ » را هم داشته باشید) هر چند سکانسهای کوتاهی را بازی می کند ولی بسیار هنرمندانه ای ارائه می دهد. می توان گفت بازی «نائومی راپس» سوئدی که حالا به خوبی انگلیسی صحبت می کند در کنار بازی فاسندربرگ قرار می گیرد. اما کاراکتری که «شارلیز ترون» ایفای نقش آنرا بر عهده دارد چیز خاصی برای ارائه ندارد و هر بازیگر دیگری هم می توانست این نقش را بازی کند هنر ترون با بازی در این نقش پنهان مانده است.
و در نهایت اینکه پرومتئوس در پرونده کاری ریدلی اسکات کار ضعیفی است.
کد خبر: 51289
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdceow8n.jh8zvi9bbj.html