نگاهی به بخش آزاد دوسالانه نقاشی؛
دوسالانه نقاشی؛ شناخت نقاشی ایرانی یا کج فهمی در هنر اصیل
9 بهمن 1390 ساعت 11:10
با توجه به برپایی بخش جنبی دوسالانه نقاشی و اهمیت شناخت چالش ها و موانع موجود در برپایی این دوسالانه و برنامه هایی ازین دست؛ نگاهی دوباره به دوسالانه نقاشی می افکنیم.
میتوان در شرایط متعارف، به گستره هایی، نگریست؛ که در بازنمایی هنر نقاشی به معنای اصیل آن؛ به نتایج مطلوبی دست یافته اند. این آثار با انتخاب مضمون و شیوه اجرایی مشخص؛ سطوح بارزتری از سبک های متعارف را دریافت نموده اند. از همین روی از ارزش هنری قابل توجهی برخوردار است. این آثار همچنین در ساختار از پرداختی مطلوب برخوردار شده اند. در بخش اعظم این نمایشگاه بیشتر می توان به رنگ و تاثیرات آن تکیه کرد؛ زیرا با حذف رنگمایهها از تار و پود گستره کار چند خط نامنظم باقی نمی ماند.
بهطور کلی میتوان اذعان داشت؛ که آثار ارائه شده در این نمایشگاه به جز تعدادی معدود ؛ تکیه بر تاثیرات رنگی داشته و در آنها سخنی از طراحی به میان نیامده است. در مجموع میتوان بر این نکته تأکید کرد؛ که نقش رنگ به عنوان عاملی اثرگذار در این راستا از اهمیت ویژه برخوردار است. تاثیرات نافذی در ارتباط موثر رنگ و نقش در این میان به چشم می خورد.
به نظر می رسد داوران؛ در انتخاب آثار از تنوع و تفاوت میان آثار بهره گرفته اند و آثار متنوعی را مورد انتخاب قرار داده اند.
از سویی اساتیدی که داوری را بر عهده داشتهاند؛ از سلایق متنوعی برخوردار بودهاند و احساس می شود؛ آثار با تکنیک ها و ترکیب مواد مختلف و متنوع ساختار پذیرفته شده اند. و به همین جهت نمایشگاه؛ گویش مسلط حرفه ای و دکوراتیو را به خود گرفته است.
گرچه آثار از کیفیتی ممتاز برخوردار نیستند و شاید به همین دلیل نمی توان اثری پایدار و موزه ای را در این میان یافت. و به همین علت آثار از شخصیت مستحکم و پایه و اصول اکادمیک منطقی بهره مند شده باشد. تعداد نادری از این آثار با تکیه گاه شناخت و آگاهی زیر بنایی ارائه شده اند و این امر نشانگر این موضوع است؛ که «مدرنیته» بدون پایه و اساس و شکل ظاهری نقش مایه ها؛ موجب فروریختن بنیاد هنری آثار می شود.
تجددگرایی یا مدرن گرایی موجب تجرید شخصیت هنری و دور شدن از هنر اصیل و ناب ایرانی است. مینیاتور و نقوش بی بدیل آن در همین گیر و دار مهجور می ماند و هنرمند در همین جریان دچار کج فهمی میشود. به جای آنکه این هنر اصیل مراقبت و احیا شود؛ موجب دور شدن از اصول ناب آن و ناپدید شدن ساختار های منطقی هنر ایرانی می شود . در نهایت؛ سردرگمی در انتخاب موضوع ها و تکنیک های اجرایی ، انباشتگی بازار پذیری در گستره ها پدیدار شده است. به همین علت مفهوم و معنی و آگاهی جای خود رابه تزیین های متراکم و سردرگمی ها و بی هدف بودن مضامین تابلوها داده است. در بعضی تابلوها سعی میشود که از شیوه کتیبه نگاری و یا نگار گری های سنتی استفاده نمایند زیرا در این گونه تمرکز و نقطه عطف و توازن تسلیم تقسیم بندی های آزاد و نقشمایه ها می شود و آزادی بدون قید و شرط برای اجرای کار پدید می آید. ولی با اتکا به مدرنیته ناقص و تلفیق ناآگاهانه عناصر سنتی و آبستره بر بدنه هنر خللی جبران ناپذیر وارد می گردد. این رویکرد به هنر ایرانی موجب بهم ریختن توازن و استحکام اصول زیبایی شناسی و دور شدن از اصالت ناب هنر ایرانی میشود.
در جایگاه کنونی شخصیت فراهم آورنده اثر نیز بی رنگ و متزلزل می گردد. در هر حال هنرمند اگر در ایجاد این آثار با استفاده از مضامین هنری؛ طبیعت گرایی ؛ نقشهای باستانی و یا بافت های محلی و روستایی به نتایج فرم و نقش های تجریدی نزدیک شود؛ می تواند به اجرای منطقی و بیان مفهومی مستحکمی دست یابد . در این نظر گاه می توان ابراز داشت که هنرمند در حال تجربه از خلاقیت های ذهنی خویش برای ایجاد یک مدرنیته فعال استفاده می کند . بهره گیری از قطعات بریده شده نقش مایه های هنری و تاریخی؛ بایستی بر اساس اصول صحیح مدرنیته استوار گردد. نه با بر هم زدن تعادل و استواری زیبایی شناسانه مستتر در آثار ناب سنتی. در هر حال این تلفیق یا تغییر یا به عبارتی تکوین در بیشتر آثار ارائه شده به صورت یک تلاش خودمحورگونه حضوری مشخص یافته است و به همین جهت آثاری «بدون عنوان» پدید می آید. آثاری که از قبل درباره آن اندیشه نشده و در نهایت هنرمند نمی تواند از سبک اجرایی و یا مضمون انتخابی و شیوه اجرایی خویش دفاع کند و لذا قادر به پاسخ گویی به مضمون اثر خویش نمی باشد .
کد خبر: 36349
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdceox8x.jh8pei9bbj.html