بهترین فیلمهای داستانی حالتی مستندگونه دارند و بهترین فیلمهای مستند گرایشی به تخیل؛
نسبت تصویر با واقعیت در سینمای مستند و داستانی
21 ارديبهشت 1390 ساعت 12:06
«بهترین فیلمهای داستانی حالتی مستندگونه دارند و بهترین فیلمهای مستند گرایشی به تخیل(داستان) و هر کسی که بخواهد یک نوع از این فیلمها را بسازد باید بداند که الزاماً دست به ساختن آن نوع دیگر هم زده است.» این جمله را ژانلوک گدار مفاهیم فیلم داستانی و مستند میزند.
همانگونه که بسیاری از تعاریف و روایتهای کلان در جهان دستخوش تغییر و تعریف و توجیه خود شدهاند سینمای مستند هم به استحالهای روبه رشد و تولدی منطقی کشیده شده است. اگر مستند در تعریف طبیعی و واژگانیاش سینمایی بود که بازنمود واقعیت را سراسر از او میدیدیم و انتظار داشتیم اما امروز بیان دیگرگونۀ واقعیت هم به نوعی دستمایۀ بسیاری از آثار شده است. مستند امروز قرار نیست تنها دوربینی باشد که کار چشم انسان را برای دیگر انسانهایی که چشمشان در محل حادث شدن اتفاق نیست، انجام دهد. مستند امروز دیگر وظیفۀ آرشیو کردن اطلاعات و مراکز گردشگری و آثار باستانی و ثبت اطلاعات بزرگان عرصههای مختلف نیست. امروز مستند با تعریفی که از گدار آوردیم فراتر از این مقولهها گام برداشته و تعریفی از واقعیت ارائه میکند. تا دیر زمانی پیش جدالی بر سر تعریف سینمای مستند و داستانی بود و اینکه میزان و مرز تداخل و جدایی این دو مقوله از هم چیست و کجاست. اما، امروز این جدل به حداقل ممکن رسیده است چرا که راوی اثر مستند در هر شرایطی در بند یک روایت میافتد که این روایت اگر چه دراجزا (قصه، کاراکتر، پرداخت و ... ) با اثر داستانی متفاوت است اما مشابهت این دو گونه در همین روایت است. امروزه با تغییر در برخی مبانی مضمونپردازی در سینما گاه آن اثر داستانیای بیشتر جلب نظر میکند که مرزهایاش را به مستند هر چه بیشتر نزدیک میکند و تفاوت این دو در تکنیک میماند و شخصیتها. مستند اما هنوز رفتار و آهسته و پیوستهاش را دارد اگر چه هنوز هیچ سالنی به اکران مستند اختصاص ندارد و تلویزیون هم با هنجارهای خودش دست به ساخت مستند و برنامهریزی در ساخت آن با همان بایدها و نبایدها دارد.
اگر چه «به لحاظ نظری سینمای داستانی و مستند در دو طیف کاملا مجزا و متفاوت و در منتهیالیه یکدیگر قرار دارند اما آنطور که از شواهد امر پیداست این دو قطب مخالف به خودی خود وجود خارجی ندارند اما لازم است آنها را به عنوان تئوری بپذیریم که فقط هنگام تحلیل فیلم کاربرد دارند»
اما در این میان تفاوتی بین مستند و داستانی وجود دارد و مسالهای که اگر چه به آن پرداخته شده اما میتوان آن را به عنوان یک ویژگی منحصر بهفرد برای مستند فرض کرد. برای بیان این تفاوت باید ابتدا به این نکته دقت کنیم که انتظار ما از تصاویر چیست؟ اگر هر انتظار دیگری غیر از «ارتباطش با واقیت» داریم این تفاوت نمیتواند پاسخی به پرسش ما باشد. پس باید ببینیم امر واقع یا همان واقعیت در کدام اثر بیشتر از دیگر بازنمود دارد. این بازنمود حتی بازسازیهای داستانی از روایتهای بزرگ تاریخی و مذهبی را هم شامل میشود. اساسا واقعیت در کدام گونه بیش از دیگری بازنمود دارد. به عنوان مثال یک اثر تاریخی وقتی به شیوهای داستانی روایت میشود بیشتر میتواند به امر واقع نزدیک باشد یا یک اثر مستند وقتی به برخی از بقایای ان اتفاق میپردازد. البته در این میان باید به این نکته هم توجه داشت که بحث این مجال مقایسۀ ارزشی بین مستند و داستانی نیست و قیاس فوق نیز برای خروج از «معالفارق بودن» به این تکیه دارد که مسالۀ ما دراین قیاس نزدیکی به واقعیت است یا به بیان دیگر میزان نسبت تصاویر با واقعیت. واقعیتی که ما سراسر در اثر مستند شاهد آن هستیم بسیار بیشتر از بازنمودی از واقعیت است که در یک اثر داستانی آن را مشاهده میکنیم و به همین دلیل است که بسیاری از آثار داستانی سعی دارند به ساختار مستند نزدیک شوند.
مجید روانجو در مقدمهای بر سینمای مستند مینویسد: «در میان گونههای مختلف دستاویزهای اندیشهگی و چارهگریهای هنری (از وانمودهای نوشتاری تا خلاقیتهای تجسمی و دیداری) و نیز بلاگردانیهای مبتنی بر فرایندهای خودشناسی و رواندرمانیهای زیستِ اجتماعی امروز، فیلم مستند (Documentary Film) به مثابه كوششی كامل و مستقل در بازنمایاندن پیوستهی واقعیات انسانی و طبیعی، مبتنی بر دریافت زیباییشناسی انواع نظامهای اختلاف و تقابلهای بصری، سعی در افزایش آستانهی تحریكپذیریهای روحی و واكنشهای فیزیولوژیكی انسان نسبت به محركهای بالفعل و كنشهای بیرونی دارد تا از یك سو طرز تلقی و انگارههای هستیشناسانهی ما از جهان پیرامون به سنجشی مدام و آگاهیمدار آمیخته گردد و از سوی دیگر بتوانیم ضمن ارزیابی همهجانبهی رفتار و عملكرد زندگی اكنونِ خود به مقایسهی كیفی آن چه میتوانستهایم باشیم بپردازیم.
هم جوهرهی جاری در اندیشهگی و هم شیوههای ساختاری فیلم مستند در پی آن است تا با نفوذ بطئی در ژرفساختها و لایههای ناپیدای جامعه، به حقایق كشفناشدهیی دست یابد كه همزیستیهای معمول، مرسوم و مكرر و نیز عادینگریهای مدام ما در رویارویی با آنها جز به هرچه پوشیدهتر ماندن و دور از دسترس بودنشان نینجامیده است، یعنی یافتن و آشكار ساختن همان درونمایهی بیرون از زمان و فرامكانی كه «رابرت فلاهرتی» از آن به منزلهی «سرشت انسانی و نجاتبخش آدمها در مقابله با واقعیات هجومآور به حقوق بشری» نام میبرد؛ فیلم مستند مهیاكنندهی بیقرار و تحققبخش بیتاب آن زمینهها و فرا سوی مخاطرهآمیز فرهنگ بشری است كه سببساز بارآوری و تجلی تصمیمات آزادانهی انسان در طول زمان و اثرگذاری آن بر سیطرهی عادات، بنیانها و گسترههای عرفی و قوانین اجتماعی میگردد، بنابراین هنرمند مستندساز بر اثر خلق چنین طرح و زمینهسازی اشاعهی تصمیماتی از این دست از یك سو «بایدها» و «نبایدها»ی هستی و مناسبات انسانی را نشان میدهد و از سوی دیگر به صورتی مصرانه و عقوبتپذیر به داوری بیخدشه و سرسختانهیی مینشیند؛ برای محافظت بیحد و حصر و دفاع پرشور از فردیتها، عاشقانهگیها، رؤیاها، سركشیها و قانونهای آمیخته با امیال كمالگرای انسانی.»
کد خبر: 26926
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcepo8w.jh8pwi9bbj.html