گفت و گوي با شهرام شاه‌حسيني كارگردان مجموعه «تاوان»

چندين قصه در موازات با قصه اصلي

2 تير 1389 ساعت 9:21


شهرام شاه‌حسيني با ساخت «تاوان» نشان داد كه مي‌تواند خيلي متفاوت‌تر از هميشه عمل كند. كارگردان مجموعه روتين و شبانه تاوان، سريال متفاوتي را ساخته و آن را به نمايش گذاشته است.‌
به گزارش هنر نیوز به نقل از وبلاگ محمد تاجیک، سريالي كه اين روزها خيلي خوب توانسته با مخاطب ارتباط برقرار كند. او راضي به مصاحبه نبود، حداقل نه در اين قسمت‌هاي ابتدايي سريال. معتقد بود بعضي‌ها با او تماس مي‌گيرند و چند سوال كوتاه و حتي پرت مي‌پرسند و حرف‌هايش را طور ديگري چاپ مي‌كنند: «مثلا مي‌پرسند: ساخت اين سريال90 قسمتي‌تان را از چه زماني شروع كرديد؟ يعني نمي‌دان
در گفت و گويي كه با كامران تفتي داشتيم، راجع به سينمايي كه شما آن را انتخاب كرديد، صحبت شد. او معتقد بود اين سه فيلمي كه از شما در سينما ديديم، اصلا سينماي مورد علاقه شما نيست.
دلم مي‌خواست تا زماني كه من وكامران با هم راجع به اين فيلم‌ها حرف مي‌زديم، حضور داشتيد. نمي‌خواهم بگويم كه سينماي من نيست، چون تمام تلاشم را در اين سه فيلم كردم تا بتوانم فيلم‌هاي خوبي را به نمايش بگذارم. اما آن ژانرها همان‌قدر مي‌طلبيد. يعني شما بايد ليواني را تصور كنيد كه ظرفيتي دارد، اگر بيشتر از ظرفيتش در آن آب بريزيد، سرريز مي‌شود. اين مثال را زدم كه بگويم همان‌قدر كه فيلم لازم داشت، برايش زحمت كشيده شد. فيلمنامه پشتيباني خيلي خوبي از من كرد و باعث شد تا اين تجربه‌ها را به‌دست آورم. با اينكه اهل تجربه كردن در سينما نيستم، چون معتقدم سينما هنر گراني است و جايي براي به‌دست آوردن تجربه با ساخت فيلم‌ نيست. پس بهتر است بگويم اين سه فيلم براي من تجربه‌هاي ارزشمندي هستند.
بالاخره اين نوع سينما دغدغه شما هست يا نه؟ الان همه شما را با اين سينما مي‌شناسند.
ببينيد من صاحب سبك نيستم، هنوز هم نشدم. پس نبايد گفت كه «سينماي من»! نمي‌توانم بگويم كه چه كاري بايد بكنم، چون نمي‌توانم با قاطعيت بگويم كه اين سينما را كنار مي‌گذارم، شايد باز هم يك فيلمنامه كمدي به من پيشنهاد شود كه خوب هم باشد. اين فيلمنامه است كه من را مي‌كشاند. شايد هم ژانرهاي ديگري پيشنهاد شود كه فيلمنامه‌هاي خوبي داشته باشد.
پس ممكن است شما باز هم تجربه‌هاي گذشته‌تان را تكرار كنيد؟
من نمي‌خواهم باز هم آقاي هفت رنگ و كلاغ‌پر را تجربه كنم. آنها فيلم‌هايي بودند براي اينكه من «تاوان» را بسازم.
همين كه به سراغ تاوان مي‌رويد، با توجه به فيلم‌هاي كوتاه‌تان نشان مي‌دهد كه چه سبكي را مي‌پسنديد.
شايد. ببينيد، من در تله‌فيلم گام‌هاي معلق زماني كه با مجيد مولايي (تهيه‌كننده) كار مي‌كردم، طرحي را به من پيشنهاد داد كه در حد چهار صفحه بود. اما بعد از اتمام آن تله‌فيلم، نسبت به اين طرح دقيق‌تر شدم. در نتيجه با مجيد مولايي و آرش برهاني براي نگارش تاوان جلسه‌هاي مداومي گذاشتيم و آن را پيش برديم. چيزي نزديك به يكسال اين جلسه‌ها طول كشيد.
تا جايي كه مي‌دانم فيلمنامه در زمان توليد كار هم كامل نبود؟
بله. ما 12-13 قسمت از كار را داشتيم. كه آرش برهاني زحمت آن را كشيده بود. بايد وارد مرحله پيش توليد مي‌شديم. چون اگر مي‌خواستيم صبر كنيم بايد يكسال ديگر هم صبر مي‌كرديم. همين هم مي‌توانست باعث شود تا فيلمنامه كش‌دار شود. پس پيش‌توليد را شروع كرديم تا در سير توليد كار بيفتيم و بتوانيم آن را پيش ببريم.
اما شما 12-13 قسمت را در عرض يكسال نوشتيد، در حين فيلمبرداري تعجيل در اتمام فيلمنامه، كارتان را سخت نمي‌كرد؟
ببينيد، از اين يكسالي كه مي‌گويم، چيزي نزديك به شش ماه آن فقط براي اين طول كشيد تا روزنه‌هاي قصه مشخص شود و در حين كار كمترين مشكل را با آن داشته باشيم. بعضي اوقات نگارش قصه‌اي منجر به اين مي‌شد كه دوباره از نو قصه را بنويسيم. بنابراين ساختار را به هم مي‌ريختيم. اما با تمام اين اوصاف تاوان كمترين مشكل را در قصه‌هايي كه ما مي‌نوشتيم و پاره مي‌كرديم، داشت. كلي زمان صرف همين پيدا كردن سير داستاني شد.
سناريو تاوان پر از بچه‌قصه است. تفكيك قصه‌ها و در عين حال ربط آنها به‌هم چقدر سخت بود؟
فيلمنامه تاوان پر از بچه‌قصه نيست، پر است از قصه‌هاي موازي كه هركدام هم به اندازه خودش در اين داستان پررنگ مي‌شود. در واقع تاوان قصه همه آدم‌هايي است كه ماجرا دارند، مثلا هومن (پسر مرجان) و كامبيز (دوستش) هركدام قصه خاص خود را دارند كه به قصه مرجان هم مربوط مي‌شود، قصه سعيد (پدر هومن) كه به مرجان براي رفع و رجوع مشكلات مالي‌اش متصل مي‌شود و... همه اينها قصه‌هايي است، كه نمي‌آيند تا صرفا به تنه اصلي قصه كمك كنند، بلكه به‌طور موازي در كنار داستان اصلي پيش مي‌روند. همه كاراكترها در داستان ما مهم هستند و به آنها پرداخته مي‌شود.
اما نمي‌توانيد منكر اين شويد كه همه قصه‌ها در خدمت قصه «مرجان» است؟
نه، اما بگذاريد كمي داستان پيش برود تا در طول سريال شاهد حرف‌هايي كه من مي‌زنم بشويد.
آنطور كه شنيده‌ام در فيلمنامه همه اين فلاش‌بك‌ها و فلاش‌فورواردها وجود نداشته و...
چرا وجود داشت، همه اين اتفاق‌ها در فيلمنامه لحاظ شده بود و ما در طول فيلمبرداري مي‌دانستيم كه كجا به آينده مي‌رويم و كجا به گذشته.
مي‌خواستم بپرستم كه تدوين اين سريال چقدر كمك‌كننده بود، با توجه به اينكه «مستانه مهاجر» اولين تجربه كات سريال را پشت سر گذاشته؟
بله اين اولين سريال «مستانه مهاجر» است اما پيش از اين، تله‌فيلم‌ «گام‌هاي معلق» را هم تدوين كرده بود. ضمن اينكه من پيش از اين فيلم‌هاي بسيار متفاوتي را از او ديده بودم مثل فيلم «اسامه» كه در ايران نمايش داده نشده. احساس كردم كه تاوان راه دست ايشان است.
يعني چه؟
يعني سريال تاوان قيچي و كات‌هاي متفاوتي را مي‌طلبيد، مثل فيلم «آتش‌بس» يا «زن‌ها فرشته‌اند» نبود.
تاوان سبك متفاوتي در سريال‌هاي تلويزيوني دارد، همين استفاده از فلاش‌ها يا نحوه تصويربرداري و زوم دوربين، موسيقي و... اين را نشان مي‌دهد. مسئله‌اي كه وجود دارد اين است كه مخاطب به برنامه‌هاي يك‌شكل عادت كرده و دوست دارد لقمه را خيلي راحت در دهانش بگذارد، اين موضوع شما را نمي‌ترساند؟
راستش چرا. نمي‌توانم كتمان كنم. خيلي هم از اينكه مخاطب با اين سريال ارتباط برقرار نكند هراس داشتم، و همگي مي‌ترسيديم كه مخاطب متوجه روال داستان نشود در عين حال هم دوست نداشتيم تا خط ملايم داستاني را پيش بگيريم و مونوتون پيش برويم. دوست نداشتم از اين سريال‌هايي بسازم كه اگر بيننده دو قسمت را نبيند، بتواند از قسمت‌هاي بعدي آن را دنبال كند و چيزي را هم از دست ندهد. اما در عين حال هم نمي‌خواستم جوري اين مجموعه را بسازم كه بيننده عام با خودش فكر كند اين ادا بازي‌ها چيست؟! بيننده امروز عجول است و وقت نشستن ندارد، راه مي‌رود و سريال مي‌بيند، در صورتي كه همين بيننده مي‌نشيند و سريال «لاست» را مي‌بيند. خيلي راجع بهش فكر كرديم كه چرا اين اتفاق مي‌افتد؟! شايد چون «لاست» را هر زماني كه دلش مي‌خواهد مي‌تواند ببيند، زمانش دست خودش است. يا اينكه چون پول داده و سريال را خريده، خود را مجاب مي‌داند تا كار را ببيند. همه اين خطرها را حس مي‌كرديم كه نكند بيننده بگويد: «اصلا نمي‌خواهم ببينم، زور كه نيست! نه سريال را مي‌خواهم، نه تكرارش را».
با اينكه اين حرف‌ها را قبول دارم اما تاريخ نشان داده كه عادت دادن مخاطب هم سخت نيست...
شايد. چند روز پيش جايي بودم. مجبور شدم از آنها بپرسم: «تاوان» را ديده‌ايد؟! نمي‌دانستند اين سريال را من كارگرداني كردم، در جوابم گفتند: «خيلي سريال مزخرفي است» به رويشان نياوردم و پرسيدم: «چرا و كجايش مزخرف است؟!» گفتند: «آن را تابه‌حال نديده‌ايم، اما كلا خيلي از برنامه‌هاي تلويزيون مزخرف است».
به همين دليل مي‌گويم بايد با ترفند بيننده را وادار كنيم تا سريال را ببيند، من سعي كردم سريالم را با ريتم تماشاگر امروزي كه اين همه سرعت دارد، پيش ببرم. همه ما در گروه به اين اعتقاد داشتيم واميدواريم كه مخاطب با تاوان ارتباط برقرار كند.
با ديدن همين چند قسمت متوجه به نكات ريزي در زندگي روزمره آدم‌ها مي‌شويم كه شما از آن نگذشته‌ايد، مثل صحنه عزاداري. اين توجه شماست يا فيلمنامه‌نويس؟
به‌هرحال هر آنچه كه شما مي‌بينيد، حاصل نگاه مجموعه است. حاصل نگاه همه است. عمده‌اش هم نگاه من. به هرحال براي خاكسپاري و دفن مادر شرايط خاصي ايجاد مي‌شود، ري‌اكشن‌ها بايد طبيعي مي‌شد پس بايد تمام جزئيات به نمايش در مي‌آمد. خيلي از اين جمله‌اي كه مي‌خواهم بگويم راضي نيستم اما لازم بود كه دل بيننده را بلرزاند. يعني بايد بيننده مي‌فهميد كه بودن اين مادر، بهتر از نبودنش است و حتي دشمن‌هايش هم از نبودنش ناراضي هستند.
پژمان بازغي نقش اول اين سريال را دارد، يعني بهترين نقش اين مجموعه را. كاري به نحوه ارائه نقش او ندارم، فكر نمي‌كنيد شايد اگر بازيگر ديگري مثلا محمدرضا فروتن اين نقش را بازي مي‌كرد، بيننده مي‌توانست بيشتر همذات‌پنداري كند؟ شايد چون بازغي در اين سريال خيلي بِت و تخت است.
ببينيد، بخشي از اين موضوع مربوط به كارگردان است. بگذاريد به جاي اينكه جواب اين سوال را بدهم از منظر ديگري وارد شوم؛ جنس نقش را بازيگر تعيين مي‌كند. مثلا فروتن ممكن است «پويان مشتاق» را طور ديگري نشان دهد. هر بازيگري جنسي از بازيگري را با خودش به نقش مي‌آورد. اما اينكه مي‌گوييد «پژمان» بت است؛ بايد اجازه بدهيد تا قصه پيش برود. شايد با آن ارتباط بيشتري برقرار كنيد. همانطور كه خودتان هم گفتيد، تاوان مي‌خواهد متفاوت باشد، قرار است در ساختارش تغيير مشهود باشد. به همين دليل در هم شيوه بازي بازيگر‌ها، شيوه تدوين، شيوه موسيقي و تيتراژ متفاوت است. قرار نيست كسي ري‌اكشن هندي داشته باشد. در يك مجموعه 12-13 قسمتي قرار نيست، همه بازيگرها با روحيات بيننده سازگار باشند، بالاخره هميشه نقطه تضادي وجود دارد.
از ابتدا مي‌دانستيد كه چه بازيگري قرار است چه نقشي را بازي كند؟
نه. مثلا «كامران تفتي» بعدا به سريال اضافه شد، يا اينكه «مينا لاكاني» يك ماه و نيم بعد از فيلمبرداري آمد.
واقعا؟
بله. ما ابتدا به ساكن براي نقش «مرجان»، «سارا خوييني‌ها» را انتخاب كرده بوديم، اما براي ايشان مشكلي شخصي پيش آمد و نتوانست سر كار بيايد، هم خوش به حال ايشان و هم خوش به حال ما كه «مينا لاكاني» به اين كار آمد. بسيار از حضور «كامران» و «مينا لاكاني» در اين پروژه راضي هستم.
با توجه به اينكه تمام لوكيشن‌هاي كار در تهران نبوده، به لحاظ تهيه و توليد مشكلي نداشتيد؟
نه. چون گروهي كه با هم بوديم بسيار دوست‌ داشتني بود و لحظات خيلي خوبي را با هم داشتيم. روزهايي كه با «محمد ناصري» (فيلمبردار)، «پژمان بازغي» و «كامران تفتي» بگذرد، روزهاي خوبي خواهد شد. البته نمي‌توان كتمان كرد كه در هر پروژه‌اي مشكلات توليد وجود دارد.
اسم «حامد بهداد» در تيتراژ در گروه موسيقي و با عنوان خواننده زده مي‌شد، اما در اين دو، سه قسمت پاياني نه‌تنها از صداي او خبري نيست، بلكه نامش هم در تيتراژ حذف شده؟
بله. قرار بود كه صداي «حامد بهداد» در اين سريال پخش شود، اما سازمان صدا و سيما نخواست.
چرا؟
گويي با جنس موسيقي كه كار كرده بود مشكل داشتند. به‌هرحال من خيلي دوست داشتم كه اين اتفاق مي‌افتاد، چون وزنه خيلي خوبي هم براي سريال بود و هم اينكه من عاشق او هستم و اميدوارم روزي بتوانم با او كار كنم.
از زمان و روزهاي پخش سريال راضي هستيد؟
همين كه يك‌روز درميان پخش مي‌شود، خوب است، چون به هرحال فردا هم تكرارش پخش مي‌شود و حكم پخش روزانه را دارد.
آرامه اعتمادي-روزنامه تهران امروز


کد خبر: 11896

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcepv8z.jh8zoi9bbj.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com