گزارش پشت صحنه «پشت در خبری نیست»
30 دی 1388 ساعت 20:40
ساغر فروتن : از آسانسور نمی شود استفاده کرد. این را «کاور» کوچکی که روی دکمه کنار آسانسور گذاشته اند، می گوید. باید تا طبقه پنجم برویم. آنجایی که محل فیلمبرداری است. یکی از همسایه ها هم کنارم ایستاده و می گوید: «دارن فیلمبرداری می کنن. باید از پله ها بریم.» اما یکی از بچه های گروه تدارکات جلو می آید، کاور را به آرامی بلند می کند و می گوید: «گروه طبقه چهارم یا پنجمه. دارن برای فیلمبرداری آماده می شن.» در طبقه پنجم از آسانسور پیاده و با حجم بزرگی از آدم ها مواجه می شوم که توی راهرو و در ورودی خانه «بهروز» در حال رفت و آمدند یا ابزار کارشان را روی دست این طرف و آن طرف می برند.
مهراوه شریفی نیا دارد گریم می شود، صالح میرزا آقایی و حسن موذنی بیرون در ایستاده اند و یکی دو نفر دیگر با لباس پلیس همان اطراف می گردند. اینجا خانه بهروز و لیلاست. قرار است در این خانه رویا نونهالی (لیلا) غش کرده باشد و پروین (مهراوه)، پرستار نرگس، برای کمک به او از طبقه بالا پنبه و الکل بیاورد.
بهروز و لیلا از هم جدا شده اند و دادگاه حضانت بچه را به مادر داده ست. پدر خانواده بچه را برده و معلوم نیست کجا قایم کرده است. زن برای پس گرفتن فرزندش به کلانتری می رود، کلانتری برای رسیدگی به ماجرا با او یک مامور می فرستد که یک سرباز وظیفه است و نقشش را حسن موذنی باز می کند. طی ماجراهایی که در داخل خانه به وجود می آید، سرباز وظیفه هادی دودانگه، توسط بهروز، گروگان گرفته می شود، خانم خانه غش می کند و اوضاع به هم می ریزد.
شبنم عرفی نژاد پشت مانیتور نشسته، از جایش بلند می شود. می رود توی راهرو و نقش همه بازیگرانی که قرار است در این پلان بازی کنند را یک بار برای تک تکشان بازی می کند، دوباره پشت دوربین بر می گردد، از همه می خواهند که برای تمرین آماده باشند، کارگردان راضی نیست، دوباره تمرین می کنند. عرفی نژاد از پشت مانیتور بلند می شود. بیرون واحد و جلوی آسانسور دارد با بازیگرانش حرف می زند. در را روی هم می گذارد، جای نرگس بازی می کند و خودش را از لای در نیمه باز به داخل خانه می کشاند. به نرگس می گوید می خواهم مثل گربه از لای در رد شوی و تاکید می کند که دلش می خواهد آن «حس گربه ای» را، در لحظه رد شدنش از در ببیند. شبنم عرفی نژاد انگار قصد ندارد یک لحظه بر صندلی کارگردانی اش آرام بنشیند.
خودش این همه تحرک و دقت که به وسواس می زند، را نتیجه شش سال کار با کیانوش عیاری در سریال روزگار قریب می داند و می گوید: « واقعا سخت گیر شده ام. یعنی جزییات ریزی را می بینم که به نظرم دیدن و اصلاحشان به زنده بودن پلان کمک می کند. من تمام تلاشم این است که پلان ها تا جایی که ممکن است زنده باشد. یعنی اصلا اینطور نیست که پلان حتما از اینجا شروع می شود و قطعا در اینجا تمام می شود. حتی خیلی جاها دکوپاژهایمان طوری نیست که من بگویم همین جا تمام کنید. بعضی جاها من صبر می کنم و کات نمی دهم که بینم بازیگر تا کجا می رود. جاهایی است که پلان، خودش می گوید باید مرا کات کنی. من صبر می کنم تا اینجا برود و بعد کات می دهم.»
نیروهای کمکی پلیس پشت در خانه بهروز ایستاده اند و از می خواهند که در را باز کند. بهروز در را از پشت گرفته، پروین و نرگس با الکل و پنبه از طبقه بالا خودشان را به پشت در می رسانند و بهروز لای در را برای داخل شدن آنها باز می کند و بعد از وارد شدنشان در را با فشار به روی نیروهای پلیس می بندد.
داستان دیگری که به موزات این ماجرا پیش می آید، حضور « نادر»، که صبح همان روز یک جواهر فروشی را سرقت کرده، در همین ساختمان است. ساختمانی که نیروهای پلیس به خاطر گروگانگیری «هادی دودانگه » محاصره اش کرده اند. نادر که شهرام حقیقت دوست نقش او را بازی می کند برای یک استراحت چند ساعته بعد از یک دزدی موفق به دیدن خواهرش آمده است. پروین( مهراوه شریفی نیا) خواهر نادر و پرستار پیرزنی ست که در طبقه بالای خانه بهروز زندگی می کند.
پیچیدگی روابط بین آدم هایی که در تمام طول ماجرا حضور دارند و دیدارهای تصادفی بین آدم هایی که همدیگر را می شناسند و به شکل جالبی با هم ارتباط دارند، از نکته های قابل توجه ماجراست. این تصادفی بودن روابط، فقط به نظر ما مخاطبان و بینندگان فیلم نیست که جذاب میاید، بلکه شخصیت های داستان هم چند بار در طول ماجرا، از تصادفی بودن این اتفاقات شگفت زده می شوند و این جمله را چند بار در جریان فیلم می شنویم که: «چه تصادفی! عجب اتفاقی!»
سرباز ماجرا که حسن موذنی نقش او را بازی می کند، جوانک ساده ای است که برای ماموریت پس گرفتن بچه از پدر، با لیلا راهی خانه بهروز می شود. اینجا همان ساختمانی است که نامزد او در آن کار می کند. هادی از این وضعیت خوشحال است و اصلا نمی داند قرار است تا چند دقیقه دیگر گروگان گرفته شود. حرکات حسن موذنی در سکانس پشت در موقعیت بامزه ای را ایجاد می کند. اگرچه شبنم عرفی نژاد نخواسته که هیچ فضای طنزی را به عمد ایجاد کند، اما کاراکتر هادی با بازی حسن موذنی طنز موقعیتی را به صورت ناخواسته برای مخاطب بوجود می آورد.
حضور ما در پشت صحنه تله فیلم پشت در خبری نیست، با پانزدهمین روز فیلمبرداری کار همزمان بود. به گفته اصغری، یکی از اعضا گروه کارگردانی، پیش بینی شده است که فیلمبرداری کار چهل و چهار- پنج روزه تمام شود و از آنجایی که هر روز بعد از اتمام فیلمبرداری، کار مونتاژ هم انجام می شود، تدوین بعد از پایان کار نهایی می شود .
فیلمنامه «پشت در خبری نیست» را کیانوش عیاری نوشته و خودش هم باز نویسی اش کرده است. شبنم عرفی نژاد که در روزگار قریب، به مدت پنج - شش سال در کنار عیاری و به عنوان منشی صحنه و دستیار تدوین کار کرده، تله فیلم «پشت در خبری نیست» را به عنوان اولین تجربه بلند کارگردانی اش می سازد. او ریز به ریز کار را زیر نظر دارد و برداشت ها در کمترین تعداشان برای هر پلان، نزدیک به ده تاست.
پروین و هادی راه پله ها را پایین می دوند، آن بالا می ایستند و ما دیگر آنها را در مانیتور کارگردان نمی بینیم. عرفی نژاد می خواهد که دوباره بگیرند. فیلمبردار، دوربین را روی بدنش محکم کرده و هادی و پروین را روی راه پله ها تعقیب می کند. آنها وارد خانه می شوند و دوربین پشت در می ماند. قرار است در پلان بعدی دوربین وارد خانه شود. جایی که لیلا غش کرده و الکل و پنبه برای سرحال آوردن اوست.
رضا رویگری (بهروز) و رويا نونهالي (ليلا) در نقش زوج اصلي ماجرا، مهراوه شریفی نیا (پروين)، شهرام حقيقتدوست (نادر)، فريده سپاهمنصور (نرگس)، حسن مؤذني (هادي)، صالح ميرزا آقايي (مهاجر)، بازیگرانی هستند که مقابل دوربين آرش خلاقدوست ظاهر می شوند.
«پشت در خبري نيست» را كه كيانوش عياری در مركز سيمافيلم تهيه می كند، مهدی ايوبی فیلمنامه آنرا نوشته و عیاری بازنویسی اش کرده است.
دیگر عوامل این تله فیلم آرش خلاقدوست (مدير تصويربرداري)، سلمان وكيلي (دستيار اول كارگردان)، ياسمين ريزان (منشي صحنه)، بهزاد رحماني (مدير توليد)، محسن پناهي (طراح صحنه)، مهسا عظيمي (طراح لباس)، سالومه اسكندري (طراح چهرهپردازي)، سعيد صالحي (صدابردار) و مزدك عياري (عكاس)، رضا صادق (مدير تداركات) هستند که شبنم عرفینژاد را در اولين تجربه مستقل بلندش همراهي می كنند.
کد خبر: 7629
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcf.0deiw6dv1giaw.html