يك گزارش واقعي؛
تصويري غيرواقعي از داريوش فرهنگ
14 بهمن 1388 ساعت 18:47
ساخته اخير "داريوش فرهنگ " علاوه بر آن كه بسيار متفاوت از موضوعاتي است كه اين فيلمساز در آثار قبلش آنها را دستمايه ساخت قرار داده، بلكه فاصله خيلي زيادي نيز به لحاظ ساختار و كيفيت با فيلمهايي همچون طلسم، دو فيلم با يك بليط، بهترين باباي دنيا و حتي رز زرد و شبهاي تهران دارد، چنانچه اگر سابقه و نام داريوش فرهنگ در پاي اين فيلم وجود نميداشت، شك نميكرديم كه "يك گزارش واقعي " را يك كارگردان جوان و تازه از راه رسيده سينما ساخته و احتمالا اولين تجربه كارگرداني فيلم 35 ميليمتري را پشت سر گذاشته است.
اما واقعا داريوش فرهنگ چرا؟ كارگرداني كه ميدانيم ميداند ريتم چيست و ضرباهنگ چيست و تعليق چه كاربردي دارد؟ كارگرداني كه دقيقا به زمان اثر و كاركرد تدوين آگاه است. اما نميدانيم كه سينماي ايران از سال 80 و پس از ساخته شدن "رز زرد " چه بر سر داريوش فرهنگ آورده كه حاصل كارش چنين فيلم بيکيفيتي از آب درآمده است؟ و جدا مخاطب مشكوك ميشود كه اين فيلمي ساخته داريوش فرهنگ است و يا اين كه ديگري از اسم و اعتبار او و حتي حضور خودش در اين فيلم بهره برده و "يك گزارش واقعي " را به همراه تصويري غير واقعي از اين نويسنده، كارگردان و بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون به خورد تماشاگران داده است.
شخصيت آصف كيايي (با بازي فرهنگ) بسيار متأثر از شخصيتي مشابه است كه وي ايفاي آن را در فيلم "روز بر ميآيد " (بيژن ميرباقري) برعهده داشت و دليل آن نيز حضور سعيد شاهسواري در هر دو فيلم به عنوان فيلمنامهنويس است. گويا وي علاقه زيادي به كنكاش حوادث سالهاي انقلاب و موشكافي زندگي مأموران ساواك داشته و دارد. اما مشكل اينجاست كه گويا نويسنده محترم فيلمنامه فراموش كرده كه سي سال از وقوع انقلاب اسلامي گذشته و چنانچه وي به عنوان نويسنده فيلمنامه در نظر دارد درباره رخدادهاي آن زمان نيز قلم بزند، ميبايست طرحي نو دراندازد و حرفي براي گفتن در دهه 80 داشته باشد.
فيلمنامه فعلي نه تنها حرفي براي گفتن ندارد و برگ تازهاي نيز رو نكرده، بلكه نظير همين داستان را ميتوان به راحتي در انبوه آثار ساخته شده در دهه 60 سينما و تلويزيون كشورمان يافت. حال اين كه قرار بوده اين اثر چه كمكي در راستاي اهداف انقلاب و شناساندن زواياي آن به قاطبه مردم و به خصوص نسل جوانتري كه آن روزها را درك نكردهاند، داشته باشد، مشخص و معلوم نيست.
از ديگر سو، ريتم كند داستان، عدم وجود پيچيدگيهايي كه ويژه چنين فيلمنامههايي است، حدس زدن بخشهاي مختلف داستان توسط مخاطب قبل از اين كه اتفاقات به وقوع بپيوندد و پرحرفي و پرحرفي و پرحرفي آدمهاي مختلف قصه، از مشكلات فيلمنامه به شمار ميرود، ضمن اين كه محور دوم ماجرا يعني آصف كيايي و اصرارش براي ماندن در كشور، تنها به دليل به سرانجام رساندن يك پرونده ناتمام علاوه بر غير واقعي بودن، قابل باور نيز نيست. و به همين دليل، استفاده از ترانههاي ماندگاري همچون يه شب مهتاب و غيره و حتي حافظ خواني استاد مشايخي كه گاه و بيگاه در بخشهاي مختلف فيلم بر روي آن تأكيد ميشود نيز نميتواند گرهاي از مشكلات فيلمنامه و ساختار دراماتيك آن بگشايد و تنها كاركردش در اين وضعيت، شايد شبيه نوعي از اين شاخه به آن شاخه پريدن و دستاويزي پيدا كردن براي وصله الصاق اجباري تماشاگر به فيلم باشد.
تنها نكته قابل توجه و تحسين برانگيز فيلم را شايد بتوان در فيلمبرداري و به ويژه در طراحي صحنه فيلم جستجو كنيم. فيلمبرداري و نورپردازي در نماهاي بسته كه در صحنههاي گوناگون احساسات مختلفي را همگام با روند داستان به تماشاگر منتقل ميكند و طراحي صحنه بسيار خوب فيلم مثالزدني است. آن هم در شرايطي كه لوكيشنهاي عمومي در فيلم محدود بوده و اكثرا به نماهاي بسته و متوسط ختم ميشود. اما به هر حال، استفاده از اتومبيلهاي موجود در آن زمان، منازل، بازار، مكانهاي عمومي و حتي طراحي لباس شخصيتها نيز از نكات روشن و مثبت فيلم است كه به خوبي حس فضا و زمان را منتقل ميكند، اما همانگونه كه پيشتر نيز اشاره كردم، اين نقاط مثبت كه در خدمت فيلم قرار گرفتهاند، متاسفانه در نهايت نميتوانند در كليت آن اثرگذار باشند، چرا كه "يك گزارش واقعي "، قبل از هر چيز از فيلمنامه ضعيف و مغشوش خود ضربه خورده و در گام بعدي نيز اسير كارگرداني غيرقابلقبول و تعجببرانگيز فرهنگ شده. تو گويي داريوش فرهنگ اصلا حق نداشته كه در فيلمنامه تغييراتي اعمال كند و ميبايست كاملا وفادار به متن فيلمنامه باقي ميمانده كه اگر چنين حدسي درست باشد، بايد اذعان كرد كه فرهنگ وفادارترين كارگردان سينماي ايران است كه دقيقا مانند متن را به فيلم برگردانده (و البته اين مساله درجاي خود اصلا چيز بدي نيست!).
علاقه فرهنگ به قرار گرفتن همزمان در پشت و جلوي دوربين هم از ديگر مشكلاتي است كه معمولا به دليل تقسيم تمركز كارگردان بر كارگرداني فيلم و بازي همزمان در همان فيلم، تاثيرات منفي دارد كه البته دقيقا در اين فيلم نيز اين مسأله رخ نمايانده و فرهنگ نتوانسته بازي مناسبي ارائه دهد و صد البته در كارگرداني فيلم نيز موفق نبوده است.
بازيهاي فيلم، بسيار معمولي هستند، ضمن اين كه بازي كوروش سليماني به نقش فريد جامي (كه گويا در آخرين لحظات جايگزين امين زندگاني شده) به شدت توي ذوق ميزند و بازي گل درشت سليماني با توجه به سابقه تئاتري وي عجيب است. ديرباز - ضيايي و سايرين هم بازي كاملا معمولي داشتهاند و ويژگي خاصي در جنس بازي وي نسبت به كارهاي قبلي به چشم نميخورد كه بتوان آن را متمايز ساخت.
در مجموع "يك گزارش واقعي "، فيلمي ضعيف است كه مطمئنا در گيشه نيز موفق نخواهد بود و البته زنگ خطري است براي سعيد شاهسواري و داريوش فرهنگ كه به عملكرد خود در اين فيلم بازنگري كنند و نوعي بازسازي و بازيابي براي ساير فعاليتهاي آتي داشته باشند.
نويسنده: مصطفي محمودي
کد خبر: 7386
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcf.cdeiw6dmvgiaw.html