مصائب روزنامهنگاری حوزه کتاب
21 فروردين 1389 ساعت 10:22
ابوالحسن مختاباد
اول: هنگامی که سیاست سایهی خود را بر هر چیزی بیندازد، و حجم و اندازه آن به قدری فزونی گیرد و فربه شود که هیچ حوزه و موضوع دیگری نتواند عرضاندامی کند و جذابیت و قدری یابد، میتوان از پیش حدس زد که حوزه کتاب و نشر هم از این آسیب بزرگ در امان نمانده باشد.
انتخابات خرداد 88 و حوادث بعد از آن تقریبا تمامی موضوعات و مسائل را تحتالشعاع قرار داد و آن حوزهای که بیشترین آسیب را چه در ابعاد سختافزاری و چه از منظر نرمافزاری متحمل شد و کشید، روزنامهنگاری و رسانه بود. روزنامههای فراوانی بسته شدند، کثیری از روزنامهنگاران دستگیر شدند و فزونتر از آن روزنامهنگاران فراوانتری به دلیل شرایط دشوار کاری و فشارهای ناشی از فضای سیاسی،شغل خود را از دست دادند و یا به دیار دیگر کوچیدند.برابر یک آمار نه چندان رسمی بیش از دهها روزنامهنگار بازداشت شدند و بیش از 100 تن از آنان به خارج از ایران رفتند و شاید چند برابر این تعداد هم به دلیل نبود امنیت شغلی در این کار، به کارهای همجوار این شغل (مثل روابط عمومی) پیوستند. این گروه از روزنامهنگاران به واقع سرمایههای انسانی عرصه روزنامهنگاری ایران بودند که تجربههای متراکمی را در چند سال گذشته به دست آوردند و از دست دادن این مجموعه ،تنها خالی شدن بازار کار از 100 روزنامهنگار نیست، بلکه تهیشدن و لاغری پیکره روزنامهنگاری است و نمیتوان آن را به این آسانیها پر کرد.
دوم: در کنار ایجاد چنین فضایی، پرداختن به مسائل کتاب و نشر هم صورت و صبغهای دیگر یافت. در چند هفته ابتدایی بعد انتخابات،نشستهای فراوانی که برای رونمایی کتاب و نشر برگزار میشد،تقریبا تماما تعطیل و دچار توقف شد.رسانههای فراوانی که صفحاتی را به کتاب اختصاص میدادند، توقیف شدند و فضای کار برای روزنامهنگاران این حوزه هم تنگ و نفسگیر شد.
برخی از مسائل که شاید اگر در فضای سیاسی،اجتماعی منطقی رخ میداد، جای کار و گزارش فراوان داشت، رخدادنش در فضای اینگونه سبب شد تا آنگونه که بایدو شاید به آن پرداخته نشود. آخرین نمونه از این رخدادها که در فضای طبیعی میتوانست بسی بیشتر دربارهاش نوشت، لایحه «ساماندهی فرآیند حمایت از ناشران، موزعین و کتابفروشان در شهر تهران» بود که هفته اول دی در شورای شهر به تصویب رسید و متاسفانه انعکاسی در خور این طرج مهم نیافت. در حالی که به گمان نگارنده،تاثیر این طرح و اجرای آن بر آینده کتاب ونشر به اندازه تمامیطرحهایی هست و خواهد بود که در چند دهه اخیر،درحوزه کتاب و نشر با تبلیغات و سر و صدای فراوان اجرا شده است. سکوت دولت و معاونت فرهنگی و رسانههای زیر نظر این مجموعه را شاید بتوانیم به دلیل برخی اختلافنظرهای مبنایی در نگاه به عرصه نشر، که از ابتدای دولت نهم با اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران داشتند، توجیه کنیم، اما سکوت روزنامهنگاران و برخی رسانهها مستقل درباره این رخداد تنها از بی دانشی و عدم درک آنان از تحولات عرصه نشر حکایت میکند و نه چیز دیگر. و یا ماجرایی که سبب شد تا مجمع امور صنفی تاکید کند در تهران تمامی افراد حقیقی و حقوقی که خواهان فعالیت در عرصه نشر و کتابند، باید از صنف مربوطه پروانه فعالیت کسب کنند. این مصوبه سبب میشود تا دست دراز دولت در دستاندازی به حیطههای نشر و کتاب اندکی بریده و کوتاه شود و هر ناشستهرویی که هیچ تجربهای در زمینه کتاب و نشر ندارد، به دلیل برخی رانتهای رابطهای با نهاد دولت، و نبود ملاک و ضابطههای مشخص هوس ناشر شدن نکند.
سوم: اما به نظر میرسد به رغم تمامی این رخدادهای سیاسی یک نکته اساسی درباره روزنامهنگاری حوزه کتاب و نشر مورد غفلت قرار گرفته است و آن پرداختن به سویه نشر و اقتصاد نشر در کار روزنامهنگاری کتاب است که به گمان نگارنده ، بیش از آنکه محصول تحولات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی باشد، ناشی از نوپا بودن این حوزه از روزنامهنگاری و از سوی دیگر سیطره سرطان وار روزنامهنگاری حوزه ادبیات و تحمیلش بر روزنامهنگاری حوزه کتاب است.
آنچه اکنون روزنامهنگاری حوزه کتاب را با آسیب جدی روبرو ساخته و چند سالیاست که با آن دستبه گریبانیم، خلط و آمیختگی این شاخه از روزنامهنگاری با روزنامهنگارانی است که در حوزه کتابهای ادبی فعالیت میکنند. ضمن آنکه در همان حوزه ادبی هم روزنامهنگاران از دانشهای ابتری برخوردارند و برخی مسائل را نادرست تحویل خواننده میدهند. برای نمونه روزنامهنگاری نوشته بود که آقای علی معلم(رئیس کنونی فرهنگستان هنر) تنها شاعر بدون کتاب است. در حالی که آنهایی که در شعر دستی دارند میدانند که آقای معلم کتاب شعری دارد به نام رجعت سرخ ستاره که اوایل دهه شصت منتشر و اواسط امسال هم تجدید چاپ شد. و یا در انعکاس مهمترین رخدادهای حوزه نشر ادبی، حتی یک خط هم درباره مرحوم زندهیاد، جلال فهیم هاشمی ننوشت، در حالی که آن زندهیاد و انتشارات روزبهان در همین حوزه انتشار شعر و ادبیات داستانی شناختهشدهاند و آثار مرحوم نادر ابراهیمی ،رمانهای پرینوش صنیعی و ... را این انتشاراتی به بازار عرضه کرده ومیکند.
چهارم: اگر بخشی از وظیفه هر روزنامهنگار در هر حوزهای را نقد رفتار حاکمیت و قدرت و نحوه تعامل آآن با جامعه بدانیم، روزنامهنگاری حوزه کتاب و نشر در این زمینه فقیر و بیچیز است و تقریبا تنها در یک چیز خلاصه میشود و آن هم از منظر آزادی بیان( نقد ممیزی و سانسور کتاب) و بقیه وظایف نهاد دولت تقریبا مورد غفلت قرار میگیرد. برای نمونه نگارنده کمتر شاهد بودم، نقدی درباره نحوه هزینهکرد بودجههایی که به کتاب و نشر مربوط است، نوشته شود. خرید کتاب که که فهرست آن به شکل مرتب روی خروجی سایت ایبنا قرار میگیرد،کمتر از نظر روزنامهنگاران گذشته است، در حالی که در برخی سالها تا 25 میلیارد تومان بودجه صرف خرید کتاب شده است. در همین فهرست خرید کتاب گاه به خرید کتابهایی برمیخوریم که مشخص نیست روی چه ضابطهو ملاکی خریداری شده است، ضمن آنکه 5 سال است هیچ کس نمیداند این کتابها روی چه ضوابطی و توسط چه کسانی (شورای خرید کتاب) تایید می]شود. کم شدن 43 درصدی بودجه معاونت فرهنگی در سال 88، تقریبا در مطبوعات و روزنامهنگاران حوزه کتاب با بیتوجهی و بیاعتنایی روبرو شده است. هیچکس نپرسید چرا وقتی رئیس دولت میگوید، باید بیشترین توجه را به فرهنگ داشته باشیم، بودجه یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی زیرمجموعه به اندازه نزدیک به نصف تقلیل مییابد. همچنانکه تا لحظه تنظیم این نوشته( اوایلبهمن) هم مشخص نشده است که بودجه سال 89 معاونت فرهنگی چه میزان بوده است؟
خرید کتاب توسط نهاد کتابخانههای عمومی و نوع سیاستگذاری این نهاد در عرصه کتاب و کتابخوانی هم از جمله دیگر نکاتی است که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. و یا نوع سیاستگذاریهای شهرداری تهران در عرصه کتاب و نشر تا کنون کمتر مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است؟
برگزاری نمایشگاههای استانی و تخفیف 40 درصدی کتاب در این نمایشگاهها که کمر فروشگاههای مستقل در شهرستانها را شکسته و اسباب تعطیلی و توقف و تغییر کاربری برخیاز آنها شده است،تقریبا با سکوت مواجه شده است و نقدی بر این گونهنمایشگاهها را کمتر شاهدیم. تا کنون گزارشی درباره بودجه اختصاص یافته به نمایشگاههای شهرستانی منتشر نشده است و البته هیچ پرسشی هم از سوی روزنامهنگاران این حوزه،دراین زمینه،از مسئولان و دستاندرکاران صورت نگرفته است. طبیعی است هیچ مسئولی در بدو امر علاقهنداشته باشد(چنانکه نگارنده در این سالها،چه در دولت اصلاحات و چه در دولت کنونی یکبار مشاهده نکرده است که بودجه معاونت فرهنگی و کتاب در نشریه کتاب هفته و اخیرا خبرگزاری ایبنا اعلام شود) این گونه مسائل را به صورت ریز در اختیار روزنامهنگاران قرار دهد، اما این به این معنا نیست که اگر روزنامهنگاری از مسئولی در این زمینه سوالی بپرسد، وی پاسخندهد؟ تا زمانیهم که این گونه اطلاعات به صورت ریز و دقیق در اختیار افکار عمومی قرار نگیرد، ارزیابی و تحلیل آنها هم غیرممکن است و در نتیجه جامعه نشر در این زمینه همهگاه با نوعی خلاء اطلاعاتی روبرو ست.
پنجم: یک اصل مدیریتی ساده میگوید، تحلیل دقیق وضعیت موجود، میتواند هر مدیری را به سوی برنامهریزی برای وضعیت مطلوب سوق دهد. شناخت کاستیهای هر کاری و حرفهای و سپس برنامهریزی برای برطرف ساختن این ضعف و افزودن بر نقاط قوت کار هم این گونهاست. در سطور بالا به اجمال ، برخی از کاستیهای روزنامهنگاری حوزه کتاب را شناختیم. این کاستیها اگر با بذل توجه روبرو شود،طبیعی است که میتوان امیدوار بود روزنامهنگاری حوزه کتاب و نشر، به سمتی حرکت کند که نگاه منظومهای برآن حاکم باشد ونه نگاه جانبدارانه و یکسویه. در غیر این صورت باید همانند سالهای قبل از 89 شاهد آن باشیم که روزنامهنگاران با اطلاعات اندک در هر حوزه ، دعویهای بزرگ کنند. در واقع روزنامهنگاری را میتوان«روزنامهنگار کتاب» نامید که علاوه بر دانستن اصول اولیه و بدیهی کار روزنامهنگاری و تسلیح خویش به دانش این حرفه، با مقولاتی چون کتاب، نشر، اقتصاد نشر، تحولات مختلف این عرصه و ... آشنا باشد و اخبار و رخدادهای آن را به خوبی و با دقت و منظم پیگیری کند. در غیر این صورت باید در دادن چنین عنوانی خست به خرج داد و هر کسی را روزنامهنگار حوزه کتاب نام ننهاد.
* این یادداشت در ویژهنامه صنعت نشر منتشر شده است.
کد خبر: 9474
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcf.ed1iw6djjgiaw.html