گفتگو با «ژان لویی ترنتینیان» بازیگر فیلم «عشق»؛

بازیگرها کمی مازوخیست هستند

29 ارديبهشت 1392 ساعت 12:18

ژان لویی ترنتینیان که در روستایی دورافتاده زندگی می کند و به ندرت اهل مصاحبه است در کنار «ژان پل بلموندو» و «آلن دلون» از بازیگران بزرگ فرانسه محسوب می شود و برای مدت طولانی مورد ستایش ترین بازیگر فرانسه بود تا اینکه سروکله «ژارر دپاردیو» پیدا شد.


ترنتینیان که پسر صنعتگری ثروتمند بوده و همیشه در فیلمهای با کیفیتی ظاهر شده در حال حاضر با بازی در فیلم برنده اسکار «عشق» دوباره در کانون توجه قرار گرفته است. گفتگوی زیر پیرامون بازی او در این فیلم است.

چرا از سینما خسته نشده اید؟ 

من بازیگری تئاتر درس می دهم. واقعا فکر می کنم در تئاتر نسبت به سینما بازیگرهای بیشتری(واقعی) تربیت می شوند. همچنین اینکه در حال حاضر کسی مانند «برگمان» و «فلینی» وجود ندارد. رضایتی که از بازی در عشق حاصل شده بیشتر بخاطر کارگردان آن است. هم اکنون او بهترین کارگردان دنیاست. 

چه چیزی شما را به کارکردن با او ترغیب کرد؟ 

بعد از اینکه فیلم «پنهان/(Hidden(۲۰۰۵» او را دیدم بلافاصله خواستم تا فیلمی با او کار کنم. بعد از آن همه فیلمهایش را دیدم. 

می توانید کارکردن با او را با همکاری با «اریک رومر» در «شب من در منزل مائود(۱۹۶۹)» مقایسه کنید؟ 

اشتراک رومر و هانکه رویکرد یکسان آنها به موسیقی در فیلم است. هر دو آنها دوست دارند موسیقی جز جداناپذیر صحنه باشد نه اینکه بعدا اضافه شود. «هیچکاک» و بسیاری از کارگردانهای آمریکایی موسیقی را برای بالا بردن اکشن صحنه استفاده می کردند. به هر حال هانکه فیلمساز کاملی است. رومر کمتر کمال گرا بود و در مورد جنبه های مختلف سینما کمتر می دانست، در حالی که هانکه در مورد نورپردازی، دوربین و کارگردانی بازیگرها آگاه است. او واقعا در مورد هرچه که در حال جریان است دستی دارد. 

برخی از منتقدین اعتقاد دارندکه «دنباله رو (۱۹۷۰)» فیلم دوره فاشیست «برناردو برتولوچی» بهترین فیلمی است که تاکنون بازی کرده اید، نظر شما چیست؟ 

وقتی که منتقدین می گویند من خوب هستم، همیشه موافق آنها هستم و وقتی هم که می گویند من بد هستم، موافق آنها نیستم(خنده.) از شوخی گذشته، من تشخیص می دهم که منتقدین اغلب در مورد چیزهایی درست می گویند و باید اقرار کنم که عشق بهترین فیلم من تاکنون بوده است، دنباله رو بهترین فیلمی بوده که(سابق بر این) در آن بازی کرده ام، اما حالا عشق بهترین است. 

چرا؟ 

فکر می کنم هانکه از برتولوچی کارگردان بهتری است، هرچند برتولوچی کارگردانی به همان خوبی است. به نظرم هانکه بهترین کارگردانی بوده که تا به حال با او کارکرده ام و استعدادهایش حتی فراتر از آنچه که خودش می داند می رود. 

آیا هانکه به همان سختگیری و نکته سنجی که گزارشها نشان می دهد هست؟ او به برداشتهای زیاد علاقه دارد. 

او به این صفتها شناخته شده است اما من به او گفتم برداشتهای زیاد را دوست ندارم و او به این حرف احترام گذاشت. بنابراین بعضی وقتها ما فقط یک برداشت داشتیم و این برای یک بازیگر فوق العاده است. 

صحنه ای که کبوتر به داخل آپارتمان پرواز می کند، جایی که شخصیت جرج با همسر بیمار خود زندگی می کند، چه چیزی را نشان می دهد؟ 

آن سکانس راهی برای بیان عشق و محبتی است که او به «آنی» دارد. کبوتر از بیرون داخل می شود و او کبوتر را نوازش می کند، با آن مهربان است. اما صحنه دشواری بود و دو روز از وقت ما را گرفت. مچ دستم شکسته بود و آتل بسته بودم و هانکه مجبورم کرد درش بیاورم.گرفتن خیلی از صحنه ها بخاطر تاثیر عاطفی زیادشان سخت بودند. ولی لذتی در سکانس های عذاب آور وجود دارد. فکر می کنم بازیگرها کمی مازوخیست هستند. این فقط یک لذت نیست، اما درد هم لذتی دارد و ما می توانیم در مورد زندگی و عشق هم این را بگوییم. 

قلبتان چطور جوان مانده؟ 

احتمالا کار من است که من را جوان نگه داشته، چون ما بازیگرها نمی گوییم «می رویم که کار کنیم»، می گوییم «می رویم که بازی کنیم.» فکر می کنم اغلب اوقات ما روح یک کودک را داریم که ما را جوان نگه می دارد، و از آن لذت می بریم. خوش شانس هستم که آن را در خود دارم. نمی توان چنین چیزی را در خود ایجاد کرد(ذاتی است.)
 
ژان لویی ترنتینیان جوان فیلم برنده نخل طلای «یک زن و یک مرد(۱۹۶۶)» اثر «کلوود للوش» در مورد ژان لویی که امروز اینجاست چه می گوید؟ 

فکر می کنم خوش تیپ تر بودم(خنده.) اما ممکن است مقایسه این دو فیلم کمی مضحک باشد. هانکه خیلی دقیق است و در کارهایش همه چیز از پیش نوشته شده در حالی که للوش به ما اجازه می داد بداهه داشته باشیم و تمام دیالوگها توسط بازیگران ساخته می شد و این خیلی لذت بخش بود. از بازی در شب من در منزل مائود که آن هم خیلی دقیق بود لذت بردم، اساسا یک روش خاص برای بازی ندارم. من فقط از بازیگری، لذت می برم. 

آیا فیلم عشق، علاقه شما به تئاتر را زنده می کرد، از این جهت که فیلم تا حد زیادی بین دو نفر و در یک خانه کار شد؟ 

این درست است که ظاهر متمایز و تئاتری پروژه هانکه، من را به عنوان یک بازیگر تئاتر، علاقه مند کرد. فکر می کنم بازیگرهای فیلم کمی بیش ار حد اکت دارند و اغراق شده بازی می کنند، این نیاز به توضیح زیادی ندارد و هانکه این را درک می کرد. برای یک بازیگر، تئاتر جذاب تر است اما می توانم بفهمم برای یک کارگردان خلق فیلم خیلی جذاب تر است. این دیدگاه کارگردان است و البته اگر درست باشد می تواند زیبا باشد. فیلمهای زیبا و شگفت انگیزی وجود دارند، اما می خواهم بگویم ما خیلی زیادی فیلم می سازیم. از هر ۱۰۰۰ فیلم ممکن است فقط ۵۰ فیلم جالب باشد. در مورد خودم در حدود ۱۳۰ فیلم بازی کرده و احتمالا فقط ۲۰ تای آنها واقعا خوب است و بقیه آنها هرگز نباید ساخته می شدند. اما شما از قبل این را نمی دانید. این مانند کار یک نقاش است. او هنگام نقاشی کردن تصویری در ذهنش دارد اما در انتها هنگامی که تصویر بیرون می آید، شاید خوب نباشد. شاید شما فقط باید امتحانش کنید. 

ممکن است فیلمهای بیشتری بازی کنید؟ 

شاید، اما فکر می کنم نه. نمی خواهم به عنوان یک بازیگر سینما کار کنم، می خواهم در تئاتر بازی کنم. 

آیا طرفدار کشن از سر ترحم(مرگ آسان) هستید؟ در آن نقطه ای که زندگی دیگر ارزش زندگی کردن ندارد. 

اگر می دانستم آن طرف چه خبر است. می توانستم جواب این سوال را بدهم. اگر می دانستم این فقط مثل یک خواب است و خوابی ابدی، امتحانش می کردم اما مطمئن نیستم.

یاسین پورعزیزی


کد خبر: 58418

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfcjdt.w6dcyagiiw.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com