نگاهی به فیلمنامه «پایان عاشقی»؛
برگشتم اما همسرم ازدواج کرده بود!
19 شهريور 1392 ساعت 12:00
«پایان عاشقی» عنوان فیلمنامهای است از شعله نیکروش که به تازگی توسط انتشارات نغمه زندگی منتشر شده است.
به گزارش هنرنیوز داستان از آنجایی شروع میشود که نسرین سبحانی به عنوان زن نمونه عرصه مقاومت خرمشهر انتخاب میشود.
نسرین بیست سال پیش در هجده سالگی خانوادهاش را از دست داده و شوهرش مفقودالاثر شده است. دو خواهر کوچکترش را سرپرستی کرده و به موفقیتهای کاری رسیده است. پس از مراسم در میان خبرنگارانی که او را دوره کردهاند خبرنگار ناراضی، فرهاد بهمنپور، روبهروی او میایستد و از او میپرسد: «خانوم سبحانی، شما خودتون هم احساس میکنید زن نمونه عرصه مقاومت هستین؟» و «از زندگیتون راضی هستین؟ ازراهی که رفتین؟».
فرهاد ده سال مفقودالاثر بود و پس از بازگشت از اسارت، همسر سابقاش که به شدت عاشق هم بودند ازدواج کرده بود. او خوب میدانست رنج این اتفاقاتی که بر سر او یا سبحانی و خیلیهای دیگر در شکل شمایل مختلف آمده است بسیار بدتر از آن است که با دادن عناوین مانند زن نمونه عرصه مقاومت از یادها برود و جای آن را روی زیبای دروغیناش بگیرد.
سؤالات فرهاد به احساسات درونی نسرین نزدیک است و همین موجب میشود نسرین وارد دفتر کار فرهاد شود و آشنایی آنها برای ماموریت دو نفرهشان آغاز گردد.
«نسرین: شاید! اما مگه همه احساس رضایت میکنن؟ مگه همه خوشبختن که شما اینقدر رو این قضیه تأکید میکنین؟
فرهاد: نه! معلومه که نه! اما اونهارو به عنوان نمونه انتخاب نمیکنن. اونهارو الگو جا نمیزنن تا سرمشق بقیه باشن!
نسرین: فکر میکنین همه قهرمانان عالم از زندگیشون راضیاند؟
فرهاد: قهرمان واقعی آره، حتی اگر جونشونو بدن، باز راضی آن و به همین دلیل قهرمانن. بقیه قلابیان.
نسرین: … من هیچ ادعایی ندارم! اون مراسم واقعاً برام عذاب بود!
فرهاد: کاملاً معلوم بود!
نسرین: حقسقتش … خیلی از وقتها احساس درونیام با اونچه که در اطرافم میگذره در جنگه. من بیست سال تمام با زندگی جنگیدم و به حمید فکر کردم، که یه روز برمیگرده و دوباره اون خاطرات زنده میشه...
فرهاد: حالا به جای اینکه پادشتون رو بگیرین، یه عنوان به شما دادن که کار شما رو سختتر میکنه.
نسرین: شما اولین کسی هستین که اینو درک کردین.
فرهاد: اولین کسی هستم که اون رو به زبام میآرم و گرنه همه میدونن که به قیمت نابودی زندگی شما دارن زندگی میکنن و این عنوان فقط یه مرهمه بر عذاب وجدانشون.
نسرین: من فقط وظیفمو نسبت به خونوادهام ادا کرم... اما برای نجات شهرم هیچ کاری از دستم بر نماومد!
فرهاد: همون مقدار مقاومت هم خیلیها نکردن!»
در ادامه داستان نسرین تصمیم میگیرد از اول دنبال شوهرش، حمید، بگردد و از از فرهاد درخواست کمک میکند. آن دو در آغاز راهی خرمشهر میشوند. سرنخهایی به دست میآورند که او را در کویت نشانمیدهد. راهی کویت میشوند و رد او را در جای دیگری میگیرند...
«فرهاد: /به عربی/ من میدونم شما حمید رو میشناسین، خواهش میکنم بگین اون کجاست؟
سلیمه: /به عربی/ من از کجا بدونم کدوم جهنمی رفته؟
فرهاد: /به عربی/ پس اونو کاملاً به یاد میآرین!
سلیمه: /به عربی/ من آدمای بیمعرفت رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
فرهاد: /به عربی/ قالتپن گذاشت؟
سلیمه: /به عربی/ وقتی اومد اینجا، آس و پاس و بیچاره بود. من کمکش کردم اقامت بگیره، بهش جا و غذا دادم... یکسال تمام منو چاپید!
…
سلیمه: ادامه/ آخرش هم گذاشت و رفت، بیخداحافظی... اون همه قول و قرار/ در کف دستش فوت میکند/ نامرد بیهمهچیز منو گیر این هیولا انداخت و رفت.»
فیلمنامه «پایان عاشقی» اثر شعله نیکروش از سوی انتشارات نغمه زندگی وارد بازار نشر شده است. این فیلمنامه در ۸۸ صفحه و شمارگان ۱۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده و با قیمت ۵۰۰۰ تومان عرضه میشود.
کد خبر: 63548
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfctdv.w6dmjagiiw.html