گفتگوی هنرنیوز با احمد کوچکیان هنرمند نقاش

دوسالانه‌های تجسمی در ایران مردمی نیستند

24 ارديبهشت 1393 ساعت 10:47

همواره نگاه انسان به هنر، نگاهی بدون مرز و محدودیت بوده و انسان فانی توانسته با ذهنی خلاق و بدون محدودیت آثار جاودانه ای را خلق کند. در این میان هنر نقاشی به دلیل خلق تصویر به عنوان هنری گویا که ذهنیت خالق راهمواره به معرض دید مخاطب قرار می دهد مطرح است. هنرمند نقاش با انتخاب سبک های مختلف سعی در ارتباط بدون کلام و فرا انسانی داشته با روح و روان مخاطبان در ارتباط است . هنرمند سعی دارد با نگاهی رمز آلود ذهنیت مخاطب را درگیر کند در این بین بسیاری از هنرمندان به دلیل ماهیت بدون مرض بودن سبک سورئال را در نقاشی انتخاب کرده و سعی داشتند که آن چه در رویا های خود می بییند بر روی بوم بیاورند.


احمد کوچکیان از جمله هنرمندانی است که در سبک رئال (واقع گرایی)موفق بود اما وی پس از مدتی متوجه شد که آن چه در رویاهای وی وجود دارد نمی تواند در این نوع سبک نقاشی بر روی بوم بیاورد و به سمت سبک سورئال پیش رفت. کوچکیان متولد سال ۱۳۳۵ و فارق التحصیل رشته هنر و کارشناس ارشد رشته تبلیغات است. او و فعالیت های هنری خود را با مستند سازی در جبهه های جنگ ۸سال دفاع مقدس شروع کرد و در کارنامه هنری خود ۵۰ فیلم مستند دارد که از شبکه های تلویزیون پخش شد و بعد از آن به نقاشی در سبک رئال و مجسمه سازی روی آورد و حال در گالری خود به نقاشی وتربیت شاگردان می پردازد. وی در گفتگو با هنر نیوز نظرات قابل تاملی دارد.

نگاه شما به هنر همیشه متفاوت بوده و با توجه به اینکه هنرهای مختلفی مانند سینما، شعر و مجسمه سازی را تجربه کردید، اما ظاهرا هنر نقاشی را هنر نهایی خود انتخاب کرده اید ؟


من همیشه سینما را دوست داشتم اما بیشتر علاقمندم که در هنری فعالیت کنم که در خلوت خودم باشم این به روحیات من باز می‌گردد چون سکوت را به هیاهو ترجیح می‌دهم . همین امر باعث شد که نقاشی و مجسمه سازی را به طور حرفه‌ای شروع کنم. در اوایل سال‌های پس از جنگ تحمیلی یک سری کاریکاتور برای مطبوعات کشیدم و سپس در سال ۶۸ به شکل حرفه‌ای و در قالب سبک رئال به سمت نقاشی رفتم و در بیش از ۱۶ نمایشگاه خارج از کشور و نمایشگاه داخلی حضور داشتم و از دید مخاطبین آثارم حرف‌هایی برای گفتن داشته اما حال چند سالی است که در سبک سورئال کار می‌کنم. اما هنوز نمایشگاهی در این سبک برگزار نکردم.

چرا با انتخاب سبک سورئال مسیر حرفه‌ای نقاشی را تغییر دادید؟ یعنی استرس ندارید که مخاطب با هنر جدید شما ارتباط برقرار نکند و اینقدر تغییر سبک در هنر راحت است؟


خیر، هنرهای تجسمی‌ به مانند هنر سینما است و یک نفر از روز اول کارگردان نیست. در ابتدا شخص ازپایه شروع کند و تجربه کسب می‌کند و درنهایت کارگردان می‌شود. در نقاشی هم این گونه استو من دیدم که در سبک رئال دیگر فعالیت کافی است و حال باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشم و به قول معروف برای دل خودم کار کنم . این سبک تحقق رویاهای کودکی است و من آن‌‌ها را به تصویر می‌کشم، در اکثر نقاشی های سورئال من حباب و ابرهای در حرکت وجود دارد و این از دوران کودکی سرچشمه می‌گیردکه من در خانه پدری به آسمان نگاه می‌کردم و با نگاه به ابرها در ذهنم تصویر می‌کشیدم . سبک سورئال یک دنیا حرف ناگفته در هنر نقاشی دارد و هیچ کاری در آن تکراری نیست.


پس برای شما تاثیر گذاری در ذهن مخاطب بیشتر از اصل هنر ارزشمند است و بیشتر به درگیر بودن مخاطب توجه دارید؟


نقاش‌های رئالیست در دنیا بسیارند. اما هنرمندانی مطرح شده اند که توانسته‌اند از خود نوآوری داشته باشند و من بخاطر نوآوری به سمت سورئال رفتم.

فکر می‌کنید با توجه به این تغییر سبک موفق نیز خواهید بود؟


در آینده نزدیک من یک نمایشگاه از آثارم برگزار خواهم کرد و آنجاست که باید در این باره صحبت کرد. اما زمانی که من یک بوم سفید را آماده رنگ پاشیدن بر آن می‌کنم چند ساعت به بوم سفید خیره می‌شوم تا آن تصاویری که در ذهن دارم روی آن بیاورم و این یک دنیای مامورایی و عرفانی برای هنرمند است که آن چیزی را که در ذهن دارد در یک فضای جدا از مادی به تصویر بکشد و این لذتی غیر قابل وصف دارد. من فکر می‌کنم در این زمان عمر وزمان برای هنرمند از حرکت می‌ایستد چون او در یک دنیا مامورایی سیر می‌کند.

وضعیت هنر نقاشی کشور را چطور ارزیابی می‌کنید؟


هنرهای تجسمی‌ و مخصوصا نقاشی در چهارچوب اهداف و منشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌جمهوری اسلامی‌ پیش می‌رود و ما هنرمندان به آن چهارچوب احترام می‌گذاریم. ولی هنرمند آزاد است و می‌تواند از آن چهارچوب خارج شود هیچ هنری نمی‌تواند در چهارچوب دوام بیاورد. چون آثاری که امروز خلق می‌شود ممکن است در ده‌ها سال بعد در معرض دید مردم قرار بگیرد و آن زمان از چهارچوب‌های امروز خبری نیست و قضاوت و نقدها متفاوت خواهد بود.

چرا همیشه در طول تاریخ هنرمندان سال‌های بعد در مورد آثار آن ها قضاوت می‌شود و زمانی که در قید حیات هستند در فقر و بی‌توجهی قرار دارند. نمونه آن را می توان در زندگی وآثار پیکاسو، کمال الملک، سهراب سپهری و... مثال زد و آن هنرمندان در فقر زندگی می کردند وکسی به نقاشی هایشان توجه ای نداشت اما سال ها بعد آثارشان در اکسپو ها و حراجی ها به چند هزار دلار به فروش رفت ؟


چون هنرمندان (مخصوصا هنرمندان رشته تجسمی)‌چند گام جلوتر از جامعه و زمان هستند. هنرمندان دنیای را برای خود تجسم می‌کنند که مادی نیست. در دنیای مادی مردم به دنبال مسائل روزانه هستند اما در دنیای هنرمندان آنها اهداف بلند مدت ذهنی را جستجو می‌کنند. و به این دلیل تا زمانی در قید حیات هستند کسی به آثار آنها بها نمی‌دد به عنوان مثال در زمان زندگی ونگوک آثارش هیچ ارزشی نداشت و نقاشی هایش اینقدر شناخته شده نبود اما حالا یک تابلوی آنها به هزاران دلار خرید و فروش می‌شود و دلالان هنری از آن سود می‌برند. اگر یکی از تابلوها زمان زندگی آن هنرمند فروخته می‌شد زندگی آنها مورد دگرگونی عظیمی‌قرار می‌گرفت و آنها در فقر زندگی نمی‌کردند.

شاید یکی از ضعف‌های در هنرهای تجسمی مربوط به اقتصاد هنر است و تا زمانی که به این مقوله توجه نشود مشکلات هنرمندان وجود دارد، نظر شما چیست؟


مقوله اقتصاد هنر به چهارچوب‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ باز می‌گردد. در آن منشور یک سری برنامه‌ها برای این موضوع انتخاب شده که اکسپوها و حراجی ها شامل آن می‌شوند ولی متاسفانه امروزه در کشور ما اکسپو و بینال ها جنبه خصوصی پیدا کرده و هر سال یک گروه خاص که چند نفر مشخص هستند معرفی می‌شوند و اگر بخواهند تغییری در نفرات صورت گیرد آنها شاگردان خود و یا بستگان را جایگزین می‌کنند و این مسئله باعث شده که اکسپوها رسالت اقتصادی هنری اکثر هنرمندان برآورده نکند و سالانه جیب تعدادی پر از پول شود. در دنیا برای اقتصاد هنر برنامه‌های مشخص وجود دارد آنها از دوران دبستان و نوجوانی فرهنگ‌سازی را در این زمینه شروع می‌کنند تا اقتصاد هنر رونق پیدا کند و ثمره آن سال‌های بعد دیده می‌شود.
به‌عنوان مثال شخصی که می‌خواهد برای منزل لوازم را تعویض کند اگر فرهنگ‌سازی شود تابلوها و مجسمه‌‌های خانه را نیز تعویض کند و در سبد کالای خانواده خرید آثار هنری را مدنظر قرار دهد . اگر این فرهنگ‌سازی صورت گیرد ما دیگر وابسته اکسپو‌ها نخواهیم بود. از سوی دیگر نباید گالری‌ها تعطیل شود و گالری‌های محلی رونق پیدا کند و هنرمندان جوان از گالری‌های محله پرورش پیدا کنند و به اکسپوهای بین‌المللی راه پیدا کنند.

با این اوصاف به عنوان یک هنرمند، آینده هنرنقاشی کشور را چطور می‌بینید؟


ما باید اول سطح آگاهی شهروندان و مخاطبین را بالا ببریم . بقای یک هنرمند در تشویق آن است و تشویق با خرید و استقبال از آثار هنرمندان در زمان حیات شان صورت می‌گیرد. اگر از آثار هنرمندان استقبال نشود هنرمند منزوی و هنرش را کنار می‌گذارد. جامعه ما تشنه و نیازمند فرهنگ است، ما دوران ارزشمند دفاع مقدس را پشت سر گذاشتیم و در آن دوران بیشتر به مرزها و حفظ دین و کشور فکر می شد و کسی دنبال هنر نبود اما حال زمان آن رسیده که به هنر توجه ویژه ای شود.
هرچند که هنرمندانی بودند که در آن مناطق جنگی هنر خلق می‌کردند اما حال جبهه، جبهه‌ای دیگر است، هنر متعهد هنری است که تعهد اخلاقی، اسلامی‌داشته باشد و آن را به درستی به نسل‌های آینده انتقال دهد. نسل‌های آینده این سوال را از ما خواهند پرسید که شما هنرمندان برای ما چه میراثی به جا گذاشته اید و اگر اینگونه باشد ما با خجالت می گوییم که هیچ . هنرمند مرز ندارد و متعلق به کشور خاصی نیست، هنرمند متعهد کسی است که برای همه دنیا کار کند و امیدوارم که با کارهایم هنرمندان کشورهای دیگر را به هنرمندان ایران پیوند دهم.

وضعیت بی ینال های ‌(دوسالانه) نقاشی را در این میان چطور ارزیابی می‌کنید؟

متاسفانه آنها نیز چون اختصاری و اختصاصی‌ شده بازتاب آنچنانی در هنر ما ندارد. باید بی ینال هارا مردمی‌ کرد. ما از لحاظ سخت افزار با سطح دوسالانه‌های خارجی اختلافی نداریم و کیفیت هنرمندان ما نیز از آنها کمتر نیست. اما آنها به هنرمندان بها می‌دهند و هنرمندان را از کف به رو می‌آورند ولی تفاوت ما در این است که تنها آنهایی را که رو هستند به همه نشان می‌دهیم. ما باید از طریق دوسالانه‌ها هنرمندان کف شهر که گمنام هستند به دنیا معرفی کنیم. اگر یک سری از دیوارها برداشته شود هنرمندان می‌توانند بهتر کار کنند اما تا جایی که دبیر فلان جشنواره شاگردان خود را به کار می گیرد و به دیگر هنرمندان جوان میدان نمی دهد. بی ینال ‌های ما موفق نیست، متاسفانه بسیاری از هنرمندان در فقر زندگی می‌کنند و در منزل نشسته‌اند اما برخی یک اثر خود را به ده‌ها بی ینال و اکسپو می‌دهند

گفتید کار مجسمه سازی نیز کار می کنید؟


من حجم سازی و ساخت مجسمه شناخت کافی دارم. کارهای من عمدتا از گچ یا سفال، سرب و ... است من مجسمه مولانا ساختم که در کشور بوسنی در یکی از میدان‌ها آن جا نصب است. مجسمه صیاد شیرازی نیز در زادگاهش قرار دارد. پدرم نیز کارهای حجمی‌ انجام می داد و برادرم نیز نقاش است و حال من به عنوان اولین کسی هستم که بعد از انقلاب کارهای نقاشی روی سقف انجام می دهم با این حال مجسمه، شعر و سینما، آن حسی را که در نقاشی دارم به من منتقل نمی‌کند و نقاشی را به دیگر هنرها ترجیح می‌دهم.

گفتگو:وحید استرون


کد خبر: 71567

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfetde.w6dyvagiiw.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com