آیا عسکری در اداره رسانه ملی سرافراز خواهد شد؟

برنامه ریزی رسانه طراز انقلاب اسلامی چگونه باید باشد؟/ مخاطبان و انبوهی از پیام های متناقض در رسانه ملی

خبرگزاری سینماپرس , 2 شهريور 1395 ساعت 13:52


 
محمدعلی سلیمانی/ چند ماهی است که از استعفای آقای محمد سرافراز از ریاست رسانه ملی می گذرد، استعفایی که به دنبال آن مقام معظم رهبری با تمجیدی فوق العاده از این مدیر انقلابی، اقدام به انتصاب آقای علی عسکری فرمودند. هم اکنون که حدود قریب به سه ماه از آغاز فعالیت و شروع کار آقای علی عسکری می گذرد، با تغییرات رخ داده در این مدت، می توان دورنمایی از جهت حرکت ایشان و مسیر حرکت رسانه ملی در روزها و سال های آتی ترسیم کرد. به سبب درک بهتر این موضوع ابتدا می بایست چهار مؤلفه ای که در حکم مدیرجدید رسانه ملی مورد توجه قرار گرفته را بررسی نمود و سپس تغییرات سازمان صداوسیما در این مدت را با توجه به این شاخص ها سنجید.

چند ماهی است که از استعفای آقای محمد سرافراز از ریاست رسانه ملی می گذرد، استعفایی که به دنبال آن مقام معظم رهبری با تمجیدی فوق العاده از این مدیر انقلابی، اقدام به انتصاب آقای علی عسکری فرمودند؛ ایشان در حکم انتصاب آقای عبدالعلی علی‌عسکری، ششمین رییس سازمان صداوسیما، علاوه بر تأکید و تذکر مجدد به موارد مندرج در حکم پیشین آقای سرافراز، چهار نکته مهم را مورد توجه قرار دادند که عبارت است از:

برنامه‌ریزی؛رعایت راهبردهای کلان؛ جذب و حفظ و تربیت نیروهای انقلابی و کارآمد و حضور مؤثر در فضای مجازی.

اشاره امام خامنه ای به موضوعات مذکور نشان می دهد که ایشان از میزان توجه رؤسا و مدیران ارشد رسانه ملی به آنها رضایت مطلوب را ندارند، بر این اساس لازم است بر این مطالبات امام جامعه تأملی فراتر از تکرار و لقلقه صورت بگیرد.



بر این اساس هم اکنون که حدود قریب به سه ماه از آغاز فعالیت و شروع کار آقای علی عسکری می گذرد، با تغییرات رخ داده در این مدت، می توان دورنمایی از جهت حرکت ایشان و مسیر حرکت رسانه ملی در روزها و سال های آتی ترسیم کرد که همان بازگشت به سیستم ماقبل سرافراز و توجه به گسترش زیرساخت ها و فربه سازی سازمان می باشد؛ از این جهت به سبب درک بهتر این موضوع ابتدا می بایست چهار مؤلفه ای که امام خامنه ای در حکم آقای علی عسکری مورد توجه قرار داده اند را بررسی نمود و سپس تغییرات سازمان صداوسیما در این مدت را با توجه به این شاخص ها سنجید.



برخلاف هنرمندان و فعالان رسانه ای نظام سلطه که به خوبی بر بنیان های فلسفی مولفه های سبک زندگی امریکایی اشراف داشته و در یک صد سال گذشته به صورت حرفه ای و گام به گام این عناصر را در قلب و مغز انسان های سراسر کره زمین نهادینه کرده اند، گویا متولیان امر در جمهوری اسلامی از بدیهیات نیز غفلت دارند. با تمرکز بر فعالیت های سازمان صداوسیما می توان به وضوح مشاهده کرد فقدان شاخص های قابل اندازه گیری باعث شده تا بزرگترین ساختار رسانه ای کشور برآورد صحیحی از میزان نیازهای جامعه به برنامه های مختلف نداشته باشد تا بتواند بر اساس آنها برنامه ریزی صورت دهد.

از این جهت است که امروزه این سازمان نمی داند چندساعت برنامه رادیوئی در زمینه افزایش جمعیت و یا چند سریال تلویزیونی در باب مذمت رباخواری یا دروغ گوئی یا تن پروری پاسخگوی نیازهای جامعه است؟ اگرچه این رسانه قریب یک دهه از موهبت سند افق رسانه در برنامه ریزی های کلان خود برخوردار است، اما بعید است تاکنون فهرستی از مولفه های سبک زندگی اسلامی ایرانی و میزان تحقق آنها در جامعه و یا میزان نیازهای رسانه ای و هنری در زمینه گسترش و اعتلای آنها تهیه شده باشد؟ بعید است ۱۴ سال پس از مطالبه امام خامنه ای از رسانه ملی درباره ی تهیه فهرست پیام هایی که باید به مردم منتقل کرد و ۵ سال پس از حکم ایشان مبنی بر تعیین شاخص های قابل اندازه گیری، این پیام ها تدوین شده و شاخص های کمی و کیفی متناظر با آنها در مراحل تعیین، تولید و مدیریت شان لیست شده و برای نهادینه سازی آنها برنامه ریزی شده باشد؟



مشخص نیست رسانه ملی در طول یک دهه گذشته چه تعداد برنامه با محوریت عدالت و یا امنیت اجتماعی تولید کرده و اثرگذاری این برنامه ها چه میزان بوده و چند ساعت برنامه تکمیلی در این حوزه نیازهای جامعه را مرتفع می کند؟ مشخص نیست آیا فهرستی از مولفه های سبک زندگی اسلامی ایرانی اعم از تقوی، حیاء، عفاف، صبر، کار و تلاش، ایثار، شجاعت، توکل، توسل، علم آموزی، جهاد، نماز، روزه، ولایت، امانتداری و ... به انضمام سهم هر یک از این مولفه ها در تولیدات رسانه ملی در ده سال گذشته و میزان نیاز در ده سال آینده وجود دارد یا خیر؟ که البته بعید است وجود داشته باشد.



به همین ترتیب آیا در میان صدها کتاب، مقاله و پژوهش منتشر شده و انجام گرفته در بخش ها و مراکز متعدد تحقیقاتی و پژوهشی رسانه ملی اعم از مرکز تحقیقات صدا و سیما، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، اداره کل آموزش و پژوهش سیما، اداره کل تحقیق و توسعه معاونت صدا، اداره کل پژوهش‌های معاونت سیاسی، معاونت پژوهشی دانشکده صدا و سیما، دفتر پژوهش‌های کاربردی معاونت برون‌مرزی، واحد تحقیقات مرکز موسیقی و دفتر مطالعات و پژوهشی معاونت ارتباطات و امور بین‌الملل؛ می توان به تعداد انگشتان دست به مواردی برخورد کرد که شاخص هایی قابل اندازه گیری جهت ارزیابی برنامه های تولیدی این سازمان بر اساس مولفه های سبک زندگی عفیفانه از قبیل عفت نگاه، عفت دل، عفت شکم، عفت کلام، عفت دامن و ... ارائه دهند؟ آیا با استفاده از نتایج این حجم عظیم از پژوهش و مطالعه که بخش عمده آن را بررسی هایی آکادمیک تشکیل می دهند که بر محور معیارهای ترسیم شده در علوم انسانی غربی صورت گرفته و با جملات و سخنان اندیشمندان و متفکران غربی نیز تزئین و مستند شده و وجاهت آکادمیک پیدا کرده اند؛ می توان سازوکارهای نهادینه سازی مولفه های سبک زندگی اسلامی در برنامه های صداوسیما را بدست آورد یا میلیون ها ساعت برنامه پخش شده از این رسانه را مبتنی بر مطالبات امام راحل و امام حاضر جامعه مورد ارزیابی و تحلیل و آنالیز قرار داده و نقاط ضعف و قوت آن را بدست آورد؟ مگر نه اینکه برنامه ریزی هوشمندانه نیازمند بازخوردگیری از سیستم است و بدون شاخص های دقیق و منسجم، نمی توان به ارزیابی سیستم و در پی آن، برنامه ریزی هدفمند اقدام کرد.



از طرف دیگر فقدان شاخص های قابل اندازه گیری جهت ارزیابی عملکرد و برنامه ریزی سبب ایجاد تشتت در عملکرد این رسانه شده است. اگر فرض شود که رسانه ملی پذیرفته که به عنوان دانشگاه عمومی با ۸۰ میلیون مخاطب، مسئولیتی سنگین برعهده دارد، یکی از عواملی که سبب شده تا این دانشگاه نتواند انتظارات مراجع عظام تقلید، مقام معظم رهبری و بسیاری از مومنان را برآورده سازد، این است که برنامه های این سازمان در یک جهت قرار نداشته و هدف واحدی را دنبال نمی کنند. مخاطبی که روبروی تلویزیون منزلش نشسته و یا به رادیوی اتومبیلش گوش می دهد، با جابجایی بین کانال ها و شبکه ها، با انبوهی از پیام های متناقض صادر شده از این رسانه روبرو می شود: فوتبال بر پخش اذان اولویت دارد و به تبع آن، گزارش کردن و دیدن فوتبال هم به نماز اول وقت؛ در جایی دیگر ساعت ها نمایش انیمیشن هایی که هیچ اثری از خدا در آنها وجود ندارد، در برنامه ای دیگر کارشناس از قناعت سخن می گوید و در همان حال از برنامه آشپزی گرفته تا برنامه کودک، همه جا ذائقه مخاطبان برای خرید و مصرف بیشتر تحریک می شود؛ در جایی گفته می شود که عدالت خوب است؛ در حالی که لوکیشن های لوکس سریال های تلویزیونی را تسخیر کرده است؛ در شبکه ای صحبت از عفاف و حجاب است و در جایی دیگر ستارگان هالیوودی تقدیس می شوند؛ در جایی سخن از اقتصاد مقاومتی است و نقش مردم، در جایی دیگر کالاهای خارجی تبلیغ می شوند؛ در برخی اوقات یادی از دفاع مقدس و انقلاب اسلامی صورت می گیرد، اما هیچ جا اثری از آموزش زنان خانه دار و مادران در زمینه مواجهه با تهاجم فرهنگی عظیم دشمن نیست ...؛ از سینمای کلاسیک غرب، از مستند حیات وحش، از انیمیشن ها و فیلم های غیربومی، از آموزش سلامت و تندرستی، از جوک و سرگرمی، از قیمت انواع کالاها و اقلام، از اخبار تمام نقاط جهان، از همه جا و همه چیز به طور ثابت در جداول پخش رسانه ملی هست، به جزء تقوا، آیات الهی، حیاء، غیرت، ایثار، شجاعت و ... سایر عناصر فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی.



در مثالی دیگر از برای شناخت ضعف برنامه ریزی و عدم وجود شاخص های قابل اندازه گیری در مدیریت دانشگاه عمومی می توان یکی از مطالبات رهبری انقلاب را پس از ربع قرن یادآور شد:

در همه‌ی‌ برنامه‌ها جهت‌ کلی‌، مقابله‌ با تهاجم‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی‌ و خبری‌ استکبار باشد، این‌ اصل‌ مهم‌ نه‌ تنها در خبر، که‌ در گزارش‌ها، برنامه‌های‌ علمی‌ و اجتماعی‌ و سیاسی‌، و بخصوص‌ در برنامه‌های‌ هنری‌ و سرگرم‌ کننده‌ مانند نمایش‌ و داستان های‌ یکه‌ یا دنباله‌دار، باید رعایت‌ شود. (حکم انتصاب آقای‌ دکتر علی‌ لاریجانی‌ به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما - ۱۳۷۲/۱۱/۲۴)



حال باید پرسید که آیا در بیست و سه سال گذشته این گونه بوده است؟ یا که در برآوردهای رهبری جامعه اشتباهی وجود داشته و نباید چنین انتظاری را مطرح می فرمودند؟ شاید هم دست اندرکاران بخش های مختلف صداوسیما اصلاً فرصت نکرده بودند این حکم را مرور کرده و یا مخاطب آن را صرفاً رئیس سازمان می دانستند؟ چه حالت دیگری را می توان متصور شد؟ آیا برنامه های صداوسیما جهت کلی دارند؟ آیا برنامه های مستند، آموزشی، سریال، انیمیشن، گفتگو، برنامه ورزشی، خبری، طنز، آشپزی، خانواده و ... همه در یک جهت کلی بوده و از برنامه و طرح منسجم و واحدی پیروی می کنند؟ نه در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی، آیا در زمینه بسط فرهنگ اسلامی یا حتی فرهنگ ایرانی یک جهت را دنبال می کنند؟ آیا برنامه سازان و متولیان امر تصور کرده اند که انتظار رهبری جامعه این است که برای مثال در برنامه آشپزی و یا ورزشی شعار مرگ بر امریکا و صهیونیسم سر داده شود؟ آیا بیش از ۱۴۰۰ ساعت برنامه ای که هم اکنون بطور روزانه از رسانه ملی پخش می شود همه یک جهت را دنبال می کنند و مخاطبی که در یک ساعت، شبکه های مختلف را مرور می کند، یک پیام واحد را دریافت می دارد؟ و این همه در حالی است که قطعاً منظور از پیام واحد تنها اعلان شعار علنی مرگ بر امریکا نیست! و می بایست تقابل با شیطان بزرگ به عنوان روح حاکم در تمامی برنامه های تولیدی رسانه ی ملی متجلی گردد...نه آنکه رسانه ملی از سویی شعار مرگ بر امریکا سر دهد و از طرفی دیگر با خوشحالی هر چه تمام، عرصه ی رسانه ای خود را در اختیار مطلق آثار هالیوودی قرار داده و سبک زندگی آمریکایی را با نشان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، به خورد مخاطب مسلمان ایرانی دهد.



به این ترتیب مدیریت جدید رسانه ملی باید بر این موضوع توجه داشته باشد که بی توجهی، غفلت یا عدم توانایی سازمان صداوسیما در یک سو کردن برنامه های پخش شده در دهه ۷۰ هجری شمسی موجب شد تا رهبری جامعه، مجددا و در سال ۱۳۷۸، با ورود به جزئیات و ارایه ی مصادیق، بر روی هم جهت کردن برنامه های این رسانه تأکید فرمایند:

«صدا و سیما نه وسیله‌یی صرفاً برای سرگرمی یا خبررسانی - که مدرسه‌یی عمومی برای همه‌ی قشرها در سراسر کشور است و برنامه‌هایی که از آن پخش می‌شود چه مثبت و چه منفی، آثاری عمیق در روحیه و فکر و رفتار و فرهنگ و بینش مخاطبان خود برجای می‌گذارد. وظیفه‌ی گردانندگان این رسانه‌ی سراسری از این رو بسیار خطیر و سنگین است. اندکی غفلت از گردش امور و بی‌توجهی به تصمیم‌گیری ها و برنامه‌ریزی ها در آن، گاه آثار بی‌جبرانی برجای می‌گذارد.

پخش برنامه‌های هنری و فیلمها و گزارشهایی که جوانان و کودکان را به رفتار سالم و اندیشه‌ی درست رهنمون می‌شود و دینداری، و تعهد، و انضباط و محبت، و تعاون، و حضور در صحنه‌های انقلابی و سیاسی را به آنان می‌آموزد، و عشق به فرهنگ و میهن و مردم خویش را در آنان پدید می‌آورد، کاری درخشان و حسنه‌یی ماندگار است و کشور را در برابر امواج تهاجم فکری و فرهنگی و تبلیغاتی بیمه می‌کند. و در نقطه‌ی مقابل، پراکندن فیلم ها و سریال ها و برنامه‌هایی که آنان را مجذوب خواسته‌های غلط و انحرافی می‌سازد یا به بی‌بندوباری و معاشرت های نامشروع یا خشونتهای خونین - که امروز آفت جوامع غربی بخصوص آمریکا است – می کشاند و در رفتار و پوشش و معاشرت و آرمان گزینی، مقلد بیگانگان بار می‌آورد، یا حقایق گذشته و حال کشور را واژگونه می‌نماید و مخاطبان را به یأس از خود، و فریفتگی به بیگانه یا به سرگرمی ها و عادت های ناسالم و مهلک یا به اسراف سوق می‌دهد، لطمه‌یی است که به آسانی قابل جبران نیست و وزر و وبال آن گریبان گیر همه خواهد شد. درس های مفید و مضر این رسانه‌ی بزرگ، بر روی میلیونها مخاطب در سراسر کشور - خواسته یا ناخواسته - اثر می‌گذارد و نتایج آن با همین نسبت قابل سنجش و در دیوان الهی مورد محاسبه است.

نیازهای فرهنگی نسل جوان و نوجوان که امید فردای کشور ما است عمدتا عبارت است از:

استحکام بنیان های اعتقادی و دینی، آشنایی با مبانی معرفتی اسلام و قرآن،

شناخت تاریخ کشور و افتخارات ملت خود بویژه در دوران های نزدیک به امروز،

شناخت درست امام خمینی - قله‌ی بلند تاریخ معاصر - و اندیشه‌های سیاسی تابناک و پایه‌های حرکت عظیم انقلابی او، احساس عزت و سربلندی به خاطر درسی که ایرانیان در دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس به جهان دادند،

فراگرفتن خصلت هایی که می‌تواند نسل کنونی را به اعتلاء و عظمت برساند مانند: دینداری و دانش پژوهی، وجدان کار و انضباط، شجاعت و پاکدامنی و جوانمردی، آگاهی سیاسی و خلوص انقلابی، امانت و محبت و برادری، و استقلال و آزادمنشی ...

وظیفه‌ی اصلی صدا و سیما آن است که در طی همه‌ی برنامه‌های خود هدفِ: برآوردن این نیازهای حیاتی را در نظر بگیرد و از سمت و سوی آن بیرون نرود.» (حکم انتصاب مجدد آقای دکتر علی لاریجانی به ریاست سازمان صدا و سیما - ۱۳۷۸/۰۳/۰۵)



بعید است که رسانه ملی بتواند بر اساس آمار برنامه های تولید شده و یا پژوهش های صورت گرفته مشخص کند که در دهه ۷۰ هجری شمسی، چه تعداد از نیازهای فوق را پاسخ داده، برای هر یک چگونه برنامه ریزی کرده و با ارزیابی نتایج دهه ۷۰، فعالیت های دهه ۸۰ هجری شمسی، را ساماندهی نموده است! پس چنانچه برای هر یک از نیازهای نسل جوان که رهبری جامعه در سال ۱۳۷۸ مشخص فرموده بودند، فعالیت رسانه ای حرفه ای و مناسبی صورت می گرفت، هزینه های وارد شده به نظام و مردم در فتنه ۱۳۸۸ بسیار کمتر می شد، اگر توهین های بی سابقه به مقدسات دین اسلام و ائمه اطهار علیه السلام در شبکه های اجتماعی نیز جزء هزینه های فتنه ۸۸ به حساب آورده شود، همچنین ظهور و بروزی انواع فرقه های انحرافی و انجمن هایی که بر الحاد و فسادانگیزی اصرار دارند، گروه هایی که پس از فتنه ۸۸ رشد قارچ گونه داشته و خیلی زود توانستند جوانان و نوجوانان تحریک شده در آن زمان را به سمت گرایشات ضد دینی و غیرالهی خود جذب کنند، حتی گروه های مروج انحرافات جنسی. تمام این ها جزء هزینه ها و تلفات پنهان فتنه است که اگر بین سال های ۷۸ تا ۸۸ که رهبری جامعه نیازهای فرهنگی نسل جوان را مشخص فرموده بودند، برنامه های رسانه ملی مبتنی بر هدف و جهتی واحد ساماندهی می شدند، این تلفات کاهش قابل ملاحظه ای پیدا می کرد. آیا کسی هست که در این زمینه پاسخ دهد؟ امروز باید از چه کسی مطالبه کرد؟ چه کسی پاسخگوی کم کاری دهه گذشته است؟ کم کاری ای که امروز نتیجه اش توهین های رکیک به اولیای الهی و مقدسات اسلامی است؟



سوای موضوعات معرفتی و عقیدتی، آیا دانشگاه عمومی کشور می تواند نشان دهد در ۱۵ سالی که از بیانات معظم له می گذرد، چند ساعت برنامه در زمینه وجدان و انضباط کاری تولید و منتشر کرده است؟ نتایج آن برنامه ها چه بوده و به چند ساعت برنامه تکمیلی در این زمینه نیاز است؟ وجدان و انضباط کاری که نه ربطی به مرگ بر امریکا دارد و نه جزء احکام دین است، مقوله ای است که هر جامعه انسانی برای تعالی و پیشرفت به آن نیاز دارد و با رجوع به بسیاری از ادارات می توان مشاهده کرد در جامعه ایرانی کار رسانه ای قابل قبولی بر روی آن صورت نگرفته است؛ همچنان که با مشاهده بسیاری از کالاهای تولیدی داخل نیز می توان به آن پی برد؛ پس آیا برنامه ریزی منسجم به جز این است؟ و یا ارتقای فرهنگ خودی مسیری به جز برنامه ریزی جامع و کامل دارد؟ و آیا این برنامه در دهه های گذشته و در دورانی که عرصه ی رسانه ای کشور به صورتی انحصاری در اختیار رسانه ی ملی بود و خبری از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و ... نبود، اصولا چنین برنامه ای موضوعیت داشته است؟



ادامه دارد...


کد خبر: 92474

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfjjd1.w6d0eagiiw.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com