گفتگوی هنر نیوز با «پیمان عباسی»؛
به روش «مارکز» کار میکنم
4 آبان 1392 ساعت 10:14
خودش گفت هیچ یک از اجدادش از جلوی در سینما هم رد نشده بودند، کسی را هم نداشته که کمکش کند حتی یک لینک و ارتباط تا با کمک او وارد عالم نویسندگی شود، تنها کسی که کمکش کرده استادش «فرهاد توحیدی» است.
پیمان عباسی که بیشتر با نویسندگی فیلم «توفیق اجباری» شناخته میشود این روزها سریال تلویزیونی «بچههای نسبتا بد» را روی آنتن شبکه یک دارد. با عباسی گفتگویی داشتهایم در ارتباط با نویسندگی که او در این گفتگو بسیار ساده و صمیمی و در کارش کمی سخت گیر و ایده آلیست جلوه میکند. بخش اول گفتگوی هنر نیوز را با او میخوانیم:
چرا مدام میگویند مشکل فیلمنامه داریم؟
ما بخشی را نداریم که در آن مشکل نداشته باشیم، فیلمنامه هم از این قانون کلی مستثنا نیست و در آن مشکلات بدی هم داریم. خط قرمز، مشکلات اقتصادی، بلا تکلیفیهای دراز مدتی که با تغییرات مدیریتی پیش میآید، بیپولیهای سازمان همه و همه دست در دست هم میدهد تا بشود اینی که هست.
به خط قرمز اشاره کردید میخواهم بدانم در این مورد یک نیروی امر کننده مجزا در ذهن شما هست که میگوید این کار را باید بکنی و این کار را نه؟
بله کاملا، فکر کن متنی را بنویسی که اجرایی نباشد-بنا به هر دلیلی- این موجب میشود تهیه کننده یا کارگردان تصور کند که با یک نویسنده آماتور سر وکار دارد و بگوید که شما چهار چوبها و قابها را نمیشناسید به شکلی بدیهی باید این را در ذهن داشته باشیم.
تا به حال شده متنی بنویسید بعد از کارگردان بخواهید نقش را به بازیگری که خودتان انتخاب کردهاید بدهد؟ برای دادن نقش به بازیگر چه مولفههایی را در نظر میگیرد؟ این هنگام نوشتن در ذهن شما شکل میگیرد یا نه پس از اینکه کار تمام شد احتمال دارد به این برسید که این نقش را باید بازیگر مشخصی بازی کند؟
اساسا من تصویری مینویسم. تمام پلانها، دیالوگها، آدمها و همه اینها در ذهنم شکل میگیرد اولین کاری که بعد از شکل گیری ایده میکنم، زمانی که حتی به فیلمنامه هم کاری ندارم آن آدم را میبینم. اینکه شبیه به چه کسی است، شبیه به گلزار است، شبیه به فروتن است، شبیه به کدام یک از بازیگرهاست. بعد طبیعتا تا انتهای فیلمنامه را با همین شخصیت زندگی میکنم و او اولین گزینهای است که پیشنهاد میدهم و میگویم به نظر من فلان نقش برای فلان شخصیت فیلمنامه نوشته شده است، خیلی از مواقع این اتفاق افتاده. مثلا فیلمنامه توفیق اجباری را برای گلزار نوشتم کسی هم به جز او مد نظرم نبود. مواردی هم بوده که بازیگر با تهیه کننده به توافق نرسیده یا در دسترس نبوده ولی معمولا حالت اول اتفاق میافتد.
شما ادبیات فارسی خواندهاید، برای اینکه به روز بمانید چه میکنید و مطالعات شما چه حوزههایی را در بر میگیرد؟
زندگی کاری روزانه من به سه بخش تقسیم میشود یا میخوانم یا مینویسم و یا تماشا میکنم. تمام کارهای روز سینما را پیگیری میکنم و سریالها را میبینم. بعد هر چه کتاب هم در زمینه سینما ترجمه شده باشد میخوانم، حتی شده کتابهایی که در جهان بازتاب داشته شدهاند و هنوز ترجمه نشدهاند را میگیرم، ترجمه میکنم و میخوانم. برای مثال کتاب «New Writing Comedy Step by Step» از «جین پتر» که کتاب خیلی خوبی بود را دادم ترجمه شد و خواندم ولی یک ناشر پیدا نشد که کتاب را چاپ کند، کتاب را میخواهند اما پول هم میخواهند!؟ با نشریه «فیلم نگار» صحبت کردهام احتمال دارد اثر به صورت مقاله در آنجا چاپ شود.
برای فیلمنامه نویسی با کسی مشورت میکنید؟
بله ایدههایم را از دل آدمهایی که میشناسم میگیرم، بنابراین وقتی کاری از من پخش میشود اطرافیان تماس میگیرند و میگویند اینکه منم، چرا داستان من را مطرح کردی و... ایدهها را برای اینکه باور پذیر باشند از اطرافیانم میگیرم.
تایپ میکنید یا دستی مینویسید؟
به روش «مارکز» کار میکنم، یک منشی تایپیست حرفهای دارم. سرعت حجم چیزهایی که به ذهنم میرسد از سرعت دستم بیشتر است در نتیجه من فیلمنامه را میخوانم و او با سرعت خیلی بالا تایپ میکند. بعد من با یک متن خام طرف هستم که خودم آن را ویرایش میکنم .
مکان نوشتن برای شما مهم است؟ از آن دسته هستید که راه میروند و حرف میزنند؟
من یک دفتر دارم که نمام شرایطی را که دوست دارم در آن مهیا کردهام. یک صندلی هم مانند روانشناسها دارم که روی آن مینشینم و فیلمنامه را میگویم و منشی تایپ میکند.
به جز منشی که به آن اشاره کردید دستیار هم دارد؟
من دستیارهای زیادی را عوض میکنم، قواعد سختی برای کار کردن وضع کردهام بعضی از اینها که قواعد را میشکنند انرژی مثبتشان از بین میرود در نتیجه آنها را کنار میگذارم و کس دیگری را میآورم. سر کار اصلا نباید حرف بزنند، نباید انرژی منفی بدهند باید به شکلی برای من بازی کنند مثلا حتی اگر دیالوگ بامزه میگویم که حتی اگر خوشش نیامده و من فکر کنم دیالوگ تاثیر گذار نیست یا کار دارد ملودرام میشود و او پوز خند بزند احساس کنم کار دارد به مسیر غلطی پیش میرود به همین خاطر میایستم و میپرسم چرا الان خندیدی، توضیح بده چی شد. باید یک ارتباط حسی برقرار کنم. بعد از یک مدت هم طرف مقابلم حرفهای میشود و میخواهد نظر بدهد که این موضوع هم کار من را خراب میکند.
از همین آدمهایی که با شما کار کردهاند کسی هم به عنوان نویسنده کاری بیرون داده است؟
بله خیلی ها، مثلا خانم «فاطمه رشیدی» که تله فیلم خوب «آوا» را نوشت.
ادامه دارد...
گفتگو: یاسین پورعزیزی
کد خبر: 65104
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfjydv.w6dtxagiiw.html