این مجموعه، پس از دو سری اول و دوم «پایتخت» که در نوروز ۹۲ و نوروز ۹۰ پخش شد و مورد اقبال مردم قرار گرفت، در دی ماه سال ۹۲ کلید خورد. «پایتخت ۳» نیز همچون دو سری قبلی، با داستان‌هایی که برای اعضای خانواده نقی معمولی اتفاق می‌افتد جلو می‌رود.
داستان‌هایی که در هرکدام از آن‌ها، شکل روایت آنقدر متعارف و طنزگونه است که مخاطب احساس نمی‌کند آنچه می‌بیند تنها در قاب شیشه‌ای تلویزیون است بلکه خود را در تمام موقعیت‌های ایجاد شده، حاضر و ناظر می‌بیند.
البته در «پایتخت ۳» تفاوت‌هایی وجود دارد که برخی از آن‌ها چشم مخاطب را می‌آزرد؛ تبلیغات فراوانی که در این دوره از مجموعه «پایتخت» وجود دارد از جمله این موارد است، اسپانسر‌ها تمام مجموعه را احاطه کرده‌اند تا جاییکه بعضی قسمت‌های مجموعه، مستقیما به جهت تبلیغات این حامیان مالی ساخته شده است.
بسیاری از مخاطبان «پایتخت»، قسمت‌های دوم و سوم این مجموعه که در فدراسیون کشتی و به مسابقات می‌گذشت، مورد پسند و اقبالشان نبود و آن را تنها به صرف داستان‌های کوچکی که در حاشیه وجود داشت نگاه کردند.
ببیننده این قسمت‌ها از ازدحام تبلیغات در گوشه کنار ورزشگاه، لباس‌ها و ماجراهای پس از آن دچار دلزدگی می‌شد. حضور مسئولان مازندران از شهردار و استاندار و امام جمعه گرفته تا مسئولان فدراسیون در قسمت‌های بعدی این مجموعه، جذابیتی برای مخاطبان کشوری نداشت زیراکه چنین به نظر می‌رسید که این مجموعه صرفا در انحصار مازندرانی هاست و دیگر به مردم سایر نواحی و شهرهای ایران ربطی ندارد.
«پایتخت ۳» اگرچه با داستان‌های کوچک و بزرگ خانوادگی هنوز هم مخاطب خود را در قسمت‌هایی که تبلیغات در آن‌ها کمتر است با خود همراه می‌کند اما به جرئت می‌توان گفت «پایتخت ۳» توسط اسپانسر‌ها بلعیده شده است. آرم‌ها و لوگوهای تبلیغاتی از کامیون ارسطو گرفته تا همسری که قرار است از ترکیه بیاید و با او ازدواج کند، حضور ملموس شهرداری در تمام قسمت‌های این مجموعه و حتی شهر تهران و برج میلاد، همه جا به مخاطب تاکید می‌کند که این مجموعه با حمایت سازمان‌ها و شرکت‌هایی ساخته شده است که آن‌ها برای برخی قسمت‌ها و داستان مجموعه تصمیم گرفته‌اند.
سادگی، صفا و صمیمیت مجموعه «پایتخت» در دو سری پیشین آن ملموس‌تر و دوست داشتنی‌تر بود، عنصری که موفق شد طیف زیادی از مردم را با خود در این مجموعه همراه کند و مردم نوروز را با «پایتخت» بشناسند. در «پایتخت ۳» این صفا و صمیمیت وجود دارد اما عناصر تازه‌ای که به این مجموعه اضافه شده است اعم از ورود یک کامیون ترانزیت لوکس که مثل کامیون قبلی نمی‌شود در کابین آن اتراق کرد یا گنبد و گل دسته حمل کرد، یک زن چینی و مواردی از این دست جلوه‌ای نامانوس در سری سوم این مجموعه ایجاد کرده است.
البته نمی‌توان حضور شیرین و شاد هدایت هاشمی در نقش «اوس موسا» و زندگی در جوار فهیمه و همسرش را نادیده گرفت که مکمل نقش آفرینی بابا پنجعلی و خانواده نقی است و رنگ و بوی تازه‌ای به این مجموعه بخشیده است که لطافت آن را حفظ کرده است، نیز نشان دادن اهمیت محیط بانی و محیط زیست با داستانی که موازی ماجرای نقی و ارسطو با حفاظت از ببر مازندران و جان فشانی بهبود اتفاق افتاده است.
ناگفته نماند برخی رفتار‌ها نیز دلایل مشخصی ندارند وگرچه بپذیریم طنز درنمایه آنهاست اما بیان آن‌ها لزومی ندارد مثل پنهان کاری‌ها و دروغ‌های به ظاهر مصلحت آمیزی که در سری سوم این مجموعه به کرات تکرار می‌شود و یا دعوا‌ها و قهرهایی که نمونه‌اش دعوای ارسطو و نقی است و یا دیالوگ‌هایی که درباره زن گرفتن ارسطو درباره چین مطرح می‌شود نمونه‌های غیر ضروری است که می‌شد بدون آن‌ها هم شکل سابق مجموعه را حفظ کرد.
به هرحال حتی اگر موارد قید شده هم چندان اهمیتی نداشته باشند مسئله تبلیغات اسپانسرهای «پایتخت۳» از موارد مهمی است که جلوه شیرین این مجموعه را اندکی تحت الشعاع قرار داده است.

هنر نیوز