حکمتالله ملاصالحی:
ضد اخلاقی رفتار کردن باستانشناسی یعنی تخریب میراث فرهنگی
27 شهريور 1393 ساعت 16:40
دکتر حکمتالله ملاصالحی گفت: مسأله اخلاق در میراث فرهنگی و باستانشناسی یک مسأله بیرونی نیست. باستانشناسی دانش شناخت انسان است. ما کیستیم؟ چرا وجود تاریخی داریم؟ قرآن نیز ما را برای شناخت خودمان بیش از هر کتاب و دین دیگری به تاریخ به عنوان منبع شناخت دعوت میکند. مهمترین و با بهاترین شناخت، شناخت تاریخی است. و واسفا که بیبهاترین شناخت برای جامعه ما، شناخت تاریخی است و بیبهاترین اشیا برای دولتمردان ما مواریث تاریخی و فرهنگی است.
به گزارش هنرنیوز، در نخستین نشست از سلسله نشستهای جامعه باستانشناسی ایران با عنوان «اولويتها و ضرورتهاي باستانشناسي ايران » که عصر پنجشنبه ۲۰ شهریور در باغ نگارستان برگزار شد، دکترحکمتالله ملاصالحی درباره «اخلاق در باستانشناسی، التزام به صیانت از مواریث فرهنگی» اظهار کرد: انحطاط و سقوط اخلاقی انسان، از غمانگیزترین، نگرانکنندهترین و فاجعهبارترین رویدادهای روزگار ما بوده است. جانوران طبیعی و نه اخلاقی، عمل میکنند و در معرض انحطاط و سقوط اخلاقی نیستند.
وی تصریح کرد: در سده نوزدهم متفکران اثباتی مشرب در صف مقدم آتش به خانهی ارزشهای اخلاقی و متعالی انسان انداختند البته عواقب آن را نمیدانستند. مردمی هم که با تمام تمدنها، اصول اخلاقی، فرهنگی، مدنی و متافیزیکی زندگی میکردند وجدانشان رها شد و شروع کردند به نیش زدن هم . هیچ نیرویی قادر نیست وجدانی را که زمانی عرصه خلاقیت، هنر، معرفت تعالی پیدا میکرد و اکنون رها شده نجات دهد. حالا کتابهای اخلاقی نگاشته میشود تا به شکل بیرونی اخلاق را به جامعه تزریق کند: اخلاق در سیاست، اخلاق در اقتصاد، اخلاق در علوم پزشکی، اخلاق در باستانشناسی و...
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به این که حیوانات نه اخلاقی عمل میکنند و نه ضد اخلاقی گفت: نه علو و اعتلا و نه سقوط و انحطاط اخلاقی برای آنها مطرح نیست. نه انتظار تأمل داریم نه تمرد، نه خدمت و نه خیانت، نه آزادی و نه مسئولیت. اینها پدیدههای عالم بشری ما هستند.
او گفت: این تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ماست که هم اخلاقی عمل کرده و هم با سقوط و انحطاط اخلاقی دست و پنجه فشرده است. به همین دلیل، بر این باوریم که افکندن طرح هر بحثی دربارهی هستی و چیستی اخلاق، بدون نقد و تحلیل هر آنچه ضداخلاق تعبیر، تفسیر و تعریف شده یا شناسایی و شناختن و شناساندن نیروها و جریانهای مریی و نامریی که ضداخلاقی عمل کردهاند و سخن گفتن از علو و اعتلای اخلاقی انسان، بدون توجه به سقوط و انحطاط اخلاقی مردم، ناقص و حکایت و روایت اوصاف انسان معنوی و اخلاقی بدون توجه جدی و نقد نظامهای سلطه و قدرتهایی که رویاروی چنین فضیلتهایی صف آراسته و ایستادهاند، یکجانبه بوده و میتواند ابهامات و معضلات بسیار دیگری را دامن بزند.
به گفتهی عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی انسان خیلی زود متوجه شد که ذهنش امکان خطا دارد بنابراین اگر خطا نبود تاریخ هم وجود نداشت. انسانسا با خطا و آزمون صاحب تاریخ شد چه بسا دیگر موجودات نیز با تجربهی خطا و آزمون صاحب تاریخ میشدند.
وی توضیح داد: خطا به تعبیر دینی «گناه» و به تعبیر اخلاقی «بد» و به تعبیر فلسفی« اشتباه» یا «سفسطه» نامیده میشود. در یونان باستان حکیم مآبان معتقد بودند چنین موضوعاتی مانند مرگ پژوهی، تجربههای ذوقی و زیباشناسی و اخلاقی امور اعتباری هستند برای فردی راست، زیبا، خوب و برای دیگری ناراست، زشت و بد است. و بهترین مثال رنگارنگی فرهنگها و متفاوت بودن آرا و تصمیمات ا نسانهاست.نخستینبار سقراط مباحث فلسفی خوب و بد و زیبا و زشت نیک بختی و شوربختی را مطرح کرد.
این عضو بنیاد حکمت اسلامی صدرا گفت: در شرق عالم هلنی در ایران هم یک اتفاق بنیادین افتاد. برای نخستین بار پس از ظهور زرتشت یک شفاف سازی بنیادین بین نیکی و بدی پیش آمد. شاید بتوان گفت آیین زرتشت کهنترین دینی است که با پیام اخلاقی به میدان آمد. گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک. حکمت هم شالودهاش بر همین سه اصل استوار است. سیاست هخامنشی هم برای نخستینبار با پیامهای اخلاقی به میدان آمد. پیامهای کتیبهها بار هستیشناختی پیدا میکند در عالم ایرانی.
او ادامه داد: زرتشت میخواهد انسانی ورای نیک و بد طراحی کند. او ابرمردی فراسوی اخلاق نیک و بد است و این امکانپذیر نیست مانند این که بخواهید انسانی فراسوی مرگ طراحی کنید. اخلاق هم چنین است و یکی از تجربیات انسان بودن ماست. در تمام لحظههای مرگ پژوهی ما حضور دارد.
وی اضافه کرد: خوب بودن یک معیار بنیادین در تمام تجربههای زندگی ماست و سیطره دارد بر تجربه ذوقی و زیبا شناختی ما. در داوریهایمان مدام از معیارهای اخلاقی استفاده میکنیم. به همین خاطر در تمدنهای گذشته تا پیش از دوره جدید معرفت جویی انسان با سلوک معنوی همراه بود. حتا در هنر نیز چنین بود اما امروزه چنین نیست و خلاقیت انسان خالی از سلوک معنوی شده و هنر دیگر مسأله زیبایی را جدی نمیگیرد و اساسش بر خلاقیت است. نتیجه، عالمی از خلاقیتهای یله و بی مهار را در جوامع میبینید که به سوی جهنم تباهی میرود.
ملاصالحی تصریح کرد: این گسست میان تجربههای بنیادین انسان، ذوق و زیبایی، و معرفتجویی است.
این استاد دانشگاه با تأکید بر این که باستانشناسی از بنیاد اخلاقی است، اظهار کرد: باستانشناسی یک دانش انسانشناسی است. انسان صاحب تاریخ است و عالمی از تقابلها، اخلاقها و ضد اخلاقها، زشتی و زیباییهاست. جامعه هر چه پیچیدهتر شود تقابلها بیشتر است. امروز باستانشناسی پیچیدهتر و گستردهتر شده است و با پرسشهای بنیادین سر و کار دارد.
وی ادامه داد: باستانشناسی از جمله علومی است که دادههای آن مدام در حال کاهش است. پس ما به لحاظ تاریخی و اخلاقی چقدر در مقابل کاوشهایمان مسئولیت داریم. میراث بشری متعلق به فرد خاصی نیست. میراث جهانی از هزاران نسل پیش به ما رسیده و باید از ما به هزاران نسل پس از ما نیز برسد که این بار اخلاقی بسیار سنگینی دارد. پس فارغ از اصول اخلاقی بیرونی و درونی نمیتوانیم به امور باستانشناسی بپردازیم.
ملاصالحی تصریح کرد: بنابراین اصول اخلاقی باستانشناسی هم باید تدریس شود هم تدوین. تمدن ایرانی بسیار اخلاقی است. هر تمدن اخلاقی هم که فرو میپاشد بسیار غیر اخلاقی رفتار میکند. اگر شعارش راستگویی باشد دروغگو از آب در میآید، اگر میگوید گفتار و پندار و کردار نیک در حالت غیر اخلاقی تبدیل به گفتار و کردار و پندار بد میشود. به جز دوره متأخر حتا به لحاظ نظری هیچ یک از تمدنهای رومی، چینی، یونانی و ... به اندازه ایرانیان از دوره ساسانیان به این طرف کتاب درباره اخلاق ننگاشتهاند. اخلاق ناصری، کیمیای سعادت و... از جمله آنهاست. در ناخودآگاه آداب و رفتار ما نمود پیدا کرده است.
وی اضافه کرد: مسأله اخلاق در میراث فرهنگی و باستانشناسی یک مسأله بیرونی نیست. باستانشناسی دانش شناخت انسان است. ما کیستیم؟ چرا وجود تاریخی داریم؟ قرآن نیز ما را برای شناخت خودمان بیش از هر کتاب و دین دیگری به تاریخ به عنوان منبع شناخت دعوت میکند. مهمترین و با بهاترین شناخت، شناخت تاریخی است. و واسفا که بیبهاترین شناخت برای جامعه ما، شناخت تاریخی است و بیبهاترین اشیا برای دولتمردان ما مواریث تاریخی و فرهنگی است.
این استاد دانشگاه گفت: هر چند با باستانشناسی به سرچشمهها دسترسی پیدا نمیکنیم اما با آنها در ارتباطیم.
پایه گذار دانش نوظهور «فلسفه باستان شناسی» ادامه داد: تصادفی نیست که مسألهی اخلاق در باستانشناسی و ضرورت التزام و پایبندی به اصول اخلاقی، هنگامی در جامعهی باستانشناسی کشور ما مطرح میشود که زخمها و زیانها، آفتها و آسیبها، تحقیرها و تخریبها، بداخلاقیها و بیحرمتیها و جفاکاریهای بیسابقهای را که در سالهای گذشته مدیریتهای سودازده و زرپرست تحمیلی دولتیان نهم و دهم بر تاریخ و فرهنگ و پیکر میراث و میراثیان میهن ما وارد آوردهاند، زیسته و تشت آزموده و از سر گذراندهایم.
وی گفت: از زبان و قلم اصحاب فکر و فلسفه و صاحبانِ نظر و عالمانِ اخلاق اغلب شنیده و خواندهایم که اخلاق، امری دستوری و مسألهی بایدها و نبایدها و قاعدهها و قالبها و اتفاق و اجماع هنجارها و قراردادهای اجتماعی است و از جامعه و فرهنگی از این دورهی تاریخی به جامعه و فرهنگ و دورهی تاریخی دیگر متفاوت است و تجربه یا تدوین و تعریف شده است.
ملاصالحی اظهار کرد: از این مقدمات نیز چنین نتیجه گرفته شده که اخلاق، امری نسبی و متکثر و متغیر و رنگارنگ و اعتباری از جنس دیگر قراردادهای اجتماعی جامعه و جهان بشری ما است. زمانی که از بیرون و بالا، اخلاق و نیروهای ضداخلاق را رصد میکنیم، آنچه مییابیم و میبینیم چنین نشان میدهد؛ اما زیر این صورتها و شکلها و ساختارها و نظامهای ارزشی و هنجارها و قاعدهها و قالبها و سپهر چیستیهای اخلاقی، نیازها و کششها و چششهای اصیل و گوهرین و ثابتتر و مشترکتر هم وجود دارد که کنشهای اخلاقی و عملکردهای ضداخلاقی و اعتلا و انحطاط نظامهای ارزشی و اخلاقی ما از درونشان سر برکشیدهاند و در پردهی نمایش فرهنگ و زندگی ما ظاهر شدهاند.
او اضافه کرد: این نحوهی نگاه هستیشناسانه و معرفتشناسانه و کلاننگر به اخلاق و تعریف حداکثری از اخلاق و اخلاقیات و ارزشهای اخلاقی بهرغم اهمیت بسیارشان در حد و حیطه مباحث اکنون ما نمیگنجد. بنابراین از ورود به جغرافیای پر چین و شکنشان بهمثابه یک الزام و «اخلاق در باستانشناسی و ضرورت صیانت از مواریث فرهنگی » میپرهیزیم.
کد خبر: 74753
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfmede.w6djtagiiw.html