ادبیات ایران؛ ادبیات اخلاق مداری است؛

آن‌چه ما از «ادبیات تعلیمی» می‌آموزیم

18 ارديبهشت 1390 ساعت 10:47


ادبیات فارسی در جمیع قالب‌ها، تلاشی است برای پند دهی، اندرز گویی و روشن ساختن پادافره یا عقوبت عمل. و هم از این بابت است که به آن «ادبیات تعلیمی» نیز گویند. در این معنا «در ادبیات هر ملت، سروده‌ها و نوشته‌های فراوانی را می‌توان یافت که به موضوعاتی چون، دعوت به راستی و درستی، پاکی و تهذیب روح پرداخته‌ند. ادبیات ما نیز با آثاربسیاری در این زمینه غنی و پربار است. علاوه بر این، آثاری به نظم و نثر نیز وجود دارد که موضوع آن ها آموزش مسایل و تعلیم علوم مختلف است؛ مانند «نصاب الصبیان» از ابونصر فراهی که برخی لغات و اصطلاحات را در قالب شعر آموزش می‌دهد یا «گلشن راز» شیخ محمود شبستری که به توضیح اصطلاحات عرفانی می‌پردازد. بنابر این دو نوع ادبیات تعلیمی داریم. در ادبیات تعلیمی نوع اول، بهره گیری از فرصت‌ها، محبت ورزیدن به پدر و مادر و هم نوعان، تاکید بر انجام دستورهای الهی و خودداری از گناه و غفلت و دنیاپرستی، موضوعات محوری و اساسی نوشته ها و سروده‌هاست. در ادبیات تعلیمی نوع دوم، شاعر یا نویسنده می‌کوشد موضوعات آموزشی را با روشی ساده و آسان به مخاطب بیاموزد و آموزش را سرعت ببخشد. به مجموعه این آثار که موضوع آنها آموزش و تعلیم است، ادبیات تعلیمی می‌گویند.». البته این نکته نباید از نظر پنهان داشته شود که هجویات و هزلیات و حماسه‌‌ها نیز در نهایت و در پس‌ پشت خود حامل حرف‌ها و پیام‌هایی هستند که یکی از سویه‌های آن اخلاقی و تعلیمی می‌تواند باشد. اما در اینجا معناکردن واژۀ مبرهن «تعلیم» نیز بیراه نیست. واژۀ «تعلیم»، مصدر باب تفعیل عربی است به معنای آموزش دادن. در اصطلاح، ادبیات تعلیمی یكی از مهم‌ترین و قدیمی‌ترین انواع ادبی است كه هدف اصلی آن آموزش است. این اصطلاح از بدو پیدایش به دو معنای خاص و عام به كار رفته، در گذشته معنای خاص آن بیشتر مورد توجه بوده است اما بعدها معنای عام آن اهمیت فوق‌العاده‌ای یافته است: ادبیات تعلیمی (در تعریف نخست) شامل دستورالعمل‌هایی بوده كه به آموزش یك فن یا هنر خاص اختصاص داشته است. قدیمی‌ترین نمونه از این دست، شعری از هسیود یونانی (قرن هشتم قبل از میلاد) است كه تجربه‌های خود را در كشاورزی به برادر خود می‌آموزد. ویرژیل شاعر رومی نیز منظومه‌ای دارد كه موضوع آن چگونگی اداره مزرعه و نگهداری از آن است. این نوع ادبیات در زبان فارسی نیز نمونه‌هایی دارد از جمله:« نصاب الصبیان» ابونصر فراهی در لغت، دانشنامه میسری در داروشناسی و طب. در معنای دوم نیز به آثاری گفته می‌شود كه موضوع آن مسائل اخلاقی، عرفانی، مذهبی، اجتماعی، پند و اندرز، حكمت و ... است. شاید به بیان دیگر بتوان گفت« اندرزنامه نخستين و كهن‏ترين صورت كتاب‌هاى اخلاقى در زبان فارسى(یا ادبیات سایر ملل) است و آثار به‌جاى مانده در آن زمينه همه متعلق به يك‌هزار سال پيش است. اندرز حاوى تجربه است و بنابراين، روى به گذشته دارد، ولى چون غرض از آن عبرت پسينيان است، پس از اين حيث، ناظر به آينده هم خواهد بود. نزديك‏ترين آثار به اندرزنامه‏ها، نوشته‏هاى مكتوب به زبان پهلوى است كه ريشه خود آنها به ايران باستان زرتشتى مى‏رسد. ولى در فاصله ميان ادبيات حكمى پهلوى و متون فارسى، به كار چند نسل از نويسندگان عربى زبان برمى‏خوريم. از قرن دوم هجرى مورخان مى‏كوشيدند بر پايه اندرزهاى حكيمانه و وصاياى پادشاهان ايرانى تاريخ بنويسند و حاصل كار آنان مجموعه‏اى است كه مى‏توان از آن به نام نصيحة الملوك ياد كرد.»
ادبیات تعلیمی در نظم و نثر فارسی اگر چه بازنمودی همیشه آشکار داشته و امروز هم دارد اما در دوره‌هایی رسالت سنگین‌تری بر عهده گرفته و گاه هدایت برخی و بخشی از جامعه را نیز عهده‌دار بوده است. از نخستین آثار مکتوبی که از شاعران و نوسندگان ایرانی پس از اسلام به‌جای مانده اغلب رویکردهایی اخلاق محور و همسو با امر به معروف و نهی از منکر دیده‌ایم. این آموزه‌ها در باطن شاعر و نویسنده پنهان بوده و او با واژگان به بازنمود آن‌ها با بیان ادبی همت می‌گمارد.
قابوسنامه، حدیقه‌الحقیقه، مرزبان نامه، جوامع‌الحکایات، تذکره‌الاولیا، فیه‌ ما فیه، کلیله و دمنه، اخلاق ناصری، رسالۀ قشیریه، گلستان ، مخزن الاسرار، بوستان، دیوان حافظ، عطار، سنایی، مولوی، ناصرخسرو، سعدی، فردوسی، شاعران سبک هندی و ... هر یک به شیوه‌ای اعم از بازگوکردن زندگانی عرفا، پادشاهان یا به شیوه‌ای سفرنامه‌ای و گاه به طرق معمول ادبی به تعلین و تربیت پرداخته‌اند. البته شاید بتوان این رویکرد را نیز در ادب فارسی برجسته کرد که مردم مسلمان ایران از آن منظر که معجزۀ پیامبرشان کتاب بود و آنان استنادات‌شان به کتاب الهی است از ابتدای ظهور اسلام در ایران علاقۀ فراوان‌تری یافتند آموزه‌های‌شان را از طریق کتاب به دیگران انتقال دهند چرا که در پس‌پشت ذهن‌شان همیشه کتابی بود که آن‌ها را از گمراهی دور می‌کرد و آن‌ها به تبع این هدایت بزرگ همیشه در تلاش بودند آثار تعلیمی و اخلاقی خود را از دریچۀ نوشتارهای ادبی به دیگران انتقال دهند. هم از این رو اغلب لطایف و ظرایف گفت و کردها و تجربیاتی که از آن‌ها برای نویسنده یا شاعر به جای می‌ماند از دریچۀ نوشتار به نسل‌های بعد می‌رسید.
اما مخاطب ادبیات که سویۀ دیگر متن است پس از گذشت هزارساله از این سنت ادبی دیگر به این ویژگی از ادبیات عادت کرده که اثر ادبی می‌باید در آشکار یا ضمیر خود پندی یا سخنی داشته باشد که پیامی را به او بدهد . در غیر این صورت جان مخاطب پذیرای متن نبوده و با او به گفتگو و همدلی نخواهد نشست.
این سنت ادبی به قدری است که حتی با اشکال و قالب ‌های جدید هم با تندی برخورد کرده و آن‌ها را نمی‌پذیرد. اگر چه این نوشتار در پی تخطئه یا تایید جریانی نیست اما در حاشیه تذکری به این نکته است که ادبیات پویایی و استحاله‌ای از درون دارد که نمی‌شود آن را انکار کرد. مخاطب ادبیات امروز اگر چه باید پیام و معنا را در اولویت بگذارد اما با اشکال مختلف و تازه هم باید عقلانی برخورد کرده و قضاوت را با تاریخ ادبیات بگذارد.


کد خبر: 26675

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcftvd0.w6dveagiiw.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com