نگاهی به نمایش ”خانه برناردو آلبا”
تکثیر شاعرانه عروسکها
9 شهريور 1389 ساعت 11:58
"زهرا صبری" کارگردانی است که هرگز از تجربه کردن و نوگرایی واهمهای ندارد. او همیشه دست به خلاقیتهای خاصی در اجراهایش میزند و همین نیز او را در تمام نمایشهایش یک قدم جلو برده است.
شاعرانگی، زنانگی و فانتزی در آثار این کارگردان با هم میآمیزند تا او به خلق صحنههایی ویژه در راستای مفهوم نمایشی اثر برسد.
نمایش "خانه برناردو آلبا" یکی از قدیمیترین نمایشنامههای معروف فدریکو گارسیا لورکا است که در انتقاد به جامعه سنتگرا و فرهنگ بسته و فالانژ جامعه فئودالیته روستایی آن زمان اسپانیا نوشته شده است. لورکا در این اثر خود نیز جایگاه و موقعیت کم اهمیت زنان در جامعه خرافهگرا و عقب افتاده و مذهبی را شاعرانه به تصویر میکشد؛ آن چه که نشان میدهد تعصب و عقاید ایدئولوژیک بیتدبیرانه نتیجهای جز ویرانی برای خانواده سرشناس آلبا ندارد.
برناردو بیوه یک جامعه فئودالیته روستایی است که پنج دختر دارد، اما دختران او به خاطر عقاید خشک، مذهبی و سختگیرانهاش از داشتن کمترین حقوق انسانی محرومند و در
زندانی از قوانین متعصبانه مادر اسیر شدهاند. زندانی که با نگاه زنانه زهرا صبری و با بزرگنمایی این مفاهیم در جامعه امروز ما شکل دیگری میگیرد. او تراژدی لورکا را در قالب اجرای عروسکی، زنده به صحنه میآورد و با فضاسازی از رنگ، نور، پارچه و عروسک آن را شاعرانهتر و فانتزیتر به صحنه میکشد.
این کارگردان با استفاده از خلاقیتهای نمایشی که در کاربرد عروسک، اشیا و صحنه به کار میگیرد، بار دیگر ردپای ویژه خود را در اجرا به جا میگذارد، هرچند این رد خلاقانه در برخی از صحنهها تکمیل نمیشود و شکل ناقصی به خود میگیرد. رد پای صبری در اثر لورکا که همیشه یک شاعر منتقد است وقتی پررنگتر میشود که به تابلوهای نمایشی کار دقت کنیم.
تابلوسازی و تصویرهای شاعرانه یکی از ویژگیهای نمایشهای این کارگردان است که در کنار خلاقیتهای نمایشی و بازیهای او با نور و پارچه در این اجرای عروسکی قابل توجه است.
در اجرای صبری که نه میتوان آن را اجرایی کاملاً عروسکی دانست و نه اجرایی زنده، عناصر نمایشی و آلمانهای جذابی برای شاعرانه شدن فضای نمایش به کار گرفته میشود که جای بررسی دارد.
شکل تعمدی استفاده از عروسک در این اجرا کاملاً در جهت مفهوم اثر و پررنگ کردن وجه دراماتیک آن است: زنانی که چون عروسک بیتدبیر و بدون اراده شخصی در دنیایی از افکار مورثی متعصب و عقاید سنتی در طول قرنها توسط جامعه ایدئولوژیک خود به بازی تکراری سرنوشت و عقوبتی یکسان گرفتار میشوند.
تأکید صبری بر زنده عروسکی بودن این اجرا قابل تأمل است. او همیشه به سراغ متنهای نمایشی میرود که بتواند در قالب زنده، عروسکی آن را دراماتیکتر کند. تأکید او در اجرای متن لورکا با استفاده از شخصیتهایی عروسک گردان و بازیگرانی است که لباس راهبه بر تن دارند؛ اما مانند عروسکگردانان سبک بنراکو صورتهایشان بسته است که این دو کاربرد دارد، در یک وجه این بازیگران بازی دهنده به ایفای نقش در راستای تم اصلی و مفهوم اثر میپردازند و در کاربردی دیگر با بیرون آوردن عروسکهایی یک شکل و مانند خودشان از چمدانهای چوبی و بازی با آنان مفهوم مورد نظر کارگردان را به خوبی نشان میدهند و در اینجاست که اجرای متن نمایشی "خانه برناردو آلبا" در قالب یک اجرای دوپاره عروسکی، زنده قابل درک میشود. به ویژه وقتی که کارگردان به عمد با دادن میزانسنهایی این بازی دهندگی عروسکی را با بازیگری بازی دهندگان توام میکند.
صحنه این نمایش از چند چمدان و یک ریل قطار تشکیل شده، چمدانهایی که گاه به عنوان میز، گاه صندلی بازیگران و گاه به عنوان اتاقی برای زندانی کردن شخصیتهای عروسکی خانه برناردو آلبا مورد استفاده قرار میگیرند همچنین در مفهوم دراماتیک اثر به عنوان نمادی کلی رفتن و رد شدن از موقعیت گذشته به موقعیت جدید مورد گذر از همه سنتهای دست و پاگیر تلقی میشود.
وسایل صحنه و نوع طراحی نیز در نمایش صبری با کاربردهای دوگانهای مورد توجه قرار میگیرد؛ چمدانهای چوبی که علاوه بر پنهان کردن عروسکها در لحظاتی که نیازی به استفاده از آنها در صحنه نیست، کاربردهای دیگری با تعریفها و قراردادهای نمایشی کارگردان نیز پیدا میکنند. این چمدانها گاه در دست بازیگر به عنوان قراردادی برای رفتن و گذشتن از یک موقعیت میشوند و گاه به روی هم قرار میگیرند تا محلی برای اجرای بازیهای عروسکی شوند.
همچنین ریل علاوه بر ایجاد نوعی تعادل در طراحی صحنه به خوبی معنای قطار زمان است که چون رد پایی از یک فرهنگ گذشته میماند، حتی اگر قطار زمان جلو برود.
این اتفاق در مورد دیگر وسایل صحنه نیز به شکل خلاقانهای صورت میگیرد، پارچهای که با حضور عروسکها قرار است از آن لباس عروسی دوخته شود تا خواهرشان را راهی خانه بخت کنند و از سوی دیگر با پنهان کردن یکی از بازیگران در زیر آن تداعیگر، پوشاندن حسادت درونی زنانه و حس متفاوت اوست. یا حلقه چوبی گلدوزی که علاوه بر کاربرد واقعی خود با جذابیت خاصی برای خلق صحنههایی سورئال مورد استفاده قرار میگیرد. گاهی با سوزن زدنها و نخهای رنگی درهم جولانگاه عصیان احساسات زنانه میشود و در صحنه آخر در یک حرکت زیباشناسانه به عنوان حلقه دار دختر کوچک خانواده مورد استفاده قرار میگیرد که در یک نشانهشناسی میتوان از آن یک مفهوم فمینیستی را نیز درک کرد.
استفاده از میزانسنهای جدید و خلاق نیز در این نمایش قابل تحسین است. عروسکهایی که مرتب با بازیگران در یک صحنه و در یک اتفاق نمایشی جابجا میشوند و گاه هر شخصیت با دو بازیگر در صحنههایی خاص، یک میزانسن و حرکت نمایشی را تکرار میکنند.
یکدستی و یک شکلی این زنان که در لباس و ظاهر یک مدل هستند، به ویژه پوشانده شدن صورت بازیگران با روبندههایی یک شکل برای پنهان کردن تفاوتهای ظاهری بازیگران به منظور تأکید بر یکسانی تقدیر موروثی این زنان قابل توجه است.
تأکید کارگردان بر این تقدیر یکسان و تکرار سرنوشتی ناخواسته در جامعه و خانواده فالانژ اسیر در تفکرات سنتی و مذهبی به گونهای است که در تن صدا و نوع بیان یک شکل سه شخصیت مادر بزرگ، مادر و دختر بزرگ خانواده نیز دیده میشود، درواقع راوی دیالوگهای این سه شخصیت یک صدا و یک گوینده است. هرچند کارگردان به عمد از دیالوگهای ضبط شده و غیر زنده در صحنه خود استفاده میکند؛ اما این نوع گویش که از قبل روخوانی و ضبط شده به ذات نمایشی اثر لطمه زده و موجب دور شدن فضای ذهنی مخاطب از یک فضای نمایشی میشود و کمی خسته کننده است و نمیتواند تماشاگر را به شکل عمیقی با مفاهیم مورد نظر در اثر نمایشی درگیر کند و کمی به آن ماهیتی مصنوعی و غیر قابل باور میدهد.
همچنین این استفاده دوگانه از عروسک و عروسکگردان در یک لحظه و جابجایی این دو با هم هرچند ایده خلاقی است اما موجب کند شدن ریتم در کارگردانی شده و به نوعی ایدههای تصویری و نمایشی کارگردان آن قدر ذهن مخاطب را درگیر میکند که متن شاعرانه و عمیق لورکا نمیتواند قدرت اثرگذاری را که از یک اجرای کلاسیک بر مخاطبش دارد در این اجرا هم داشته باشد و تماشاگر برای درک مفهوم اثر لورکا باید مدتی با خودش کلنجار برود.
ایران تئاتر-فروغ سجادی
کد خبر: 16036
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfvxdy.w6dvmagiiw.html