نگاهی به کارنامه «فیلیپ سیمور هافمن»؛
فیل ِهمه فن حریف
14 بهمن 1392 ساعت 13:25
یکی از ناب ترین، همه فن حریف ترین و ثابت قدم ترین بازیگران هالیوود که برای بازی در نقش انسانهای مشکل دار برای خود نامی دست و پا کرده «فیلیپ سیمور هافمن» است.
اگر چه سیمور هافمن برای سالها مشغول بازی کرده در عرصه سینما بوده ولی مخاطبان او را با «شبهای بوگی» و در نقش «اسکاتی» شناختند. نقشی که او در آن شوخ طبعی و تلخ اندیشی را در هم تنید و یکی از موئلفه های فراموش نشدنی فیلم شد.
او در «فیرپورت، نیویورک» در سال 1968 متولد شد سومین فرزند از چهارفرزند خانواده بود؛ هنوز کودک بود که پدر و مادرش طلاق گرفتند. پدر او یک مدیر اجرایی در شرکت زیراکس بود و مادرش زنی که به رغم خانهداری در امور مربوط به حقوق زنان فعال بود و در این زمینه به کار و تلاش فراوانی میپرداخت. در مدرسه ورزش می کرد و به اجرای نمایش مشغول شد. قبل از اینکه وارد دنیای فیلم شود در نیویورک، شیکاگو و یک تور اروپایی به بازی در تئاتر مشغول شد و بعدها از دانشگاه ایالت نیویورک مدرک هنرهای دراماتیک گرفت.
هافمن کار بازیگریاش را از سال 1991 در تلویزیون شروع کرد، آن هم با بازی در مجموعه «قانون و فرمان» محصول شبکه ان .بی.سی. ولی اولین فیلم استخوان دار او «بوی خوش زن» و مقابل «آل پاچینو» و «کریس اُ.دانل» در سال 1992 است. او در این فیلم در نقش جوانی گستاخ و شوخ که میخواهد با اتکا به رانت پدرش کارهایش را پیش ببرد. همان سال در «تفنگ جدید من» و سال بعد در چند فیلم دیگر ظاهر شد تا در 1995 به فیلم قابل توجه «وقتی یک مرد عاشق یک زن می شود» رسید. پس از این فیلم در «گردباد(1996)» نقش نسبتا مهمی را بازی کرد. فیلم بعدی اش «Hard Eight» بود و در این فیلم رفاقتش را با «پل توماس اندرسون» کارگردان فیلم آغاز کرد. درامی جنایی با بازی «گوئینث پالترو» و «ساموئل ال جکسون» که باوجود اینکه در گیشه فروش خوبی نداشت اما نقدهای خوبی از سوی منتقدان دریافت کرد. فیلم بعدی او شبهای بوگی در همکاری مجددش با پل توماس اندرسون شکل گرفت که هم تحسین منتقدان را در پی داشت و هم به موفقیت مالی رسید و «برت رینولدز» فراموش شده و «مارک والبرگ» جوان را نامزد دریافت جایزه اسکار کرد و برای بازیگرانی چون «هیتر گراهام» و خود هافمن پیشرفت غیر منظره ای محسوب می شد.
«پچ آدامز(1998)» فیلم دیگری بود که او در آن در کنار «رابین ویلیامز» ظاهر شد. 1998 سال خوبی برای هافمن بود او در این سال چند فیلم دیگر هم داشت از جمله «شادی» اثر «تاد سولوندز» و «Next Stop Wonderland» ساخته «برد اندرسون». دو فیلم مستقل که هر دو مورد توجه قرار گرفتند. او با بازی در «لبوفسکی بزرگ(1998)» ساخته برادران کوئن، رزومه قابل توجی برای خود ساخت و شخصیت حرفه ای خود را رشد داد. او در همین سال اولین کارگردانی خود را خارج از بردوی با «در عربستان همه شاه خواهیم بود» انجام داد. هافمن در 1999 سه فیلم برجسته دیگر بازی کرد. در «مگنولیا»ی اندرسون نقش یک پرستار به نام «فیل پارما» را ایفا کرد، در «آقای ریپلی با استعداد»، «فردی میلز» را جان داد و در «بی عیب» کنار «رابرت دنیرو» به کسب تجربه پرداخت و با همین فیلم نامزد دریافت جایزه SAG شد.
سال 2000 «کامرون کرو» از او برای بازی در فیلم تقریباً مشهور در نقش یک گزارشگر وقایع موسیقی به نام «لستر» دعوت کرد. در همین سال «دیوید ممت» معروف از او برای بازی در «State and Main» دعوت کرد. حالا دیگر او به یکی از احترام برانگیزترین وسخت کوشترین بازیگران عصر جدید شناخته شده بود. او بعد از این در «اژدهای سرخ(2002)» که دنباله ای بر «سکوت بره ها» بود حضور قابل توجهی داشت. او در 2002 با «اسپایک جونز» هم در فیلم «25 ساعت» همکاری کرد. داستان مردی که فقط یک روز برای نجات زندگی خود و نرفتن به زندان وقت دارد.
کمدی رمانتیک «منگ عشق» ساخته دیگر اندرسون همکاری دیگری از او و کارگردان حالا سرشناش بود. هافمن در سال 2002 خود را در فیلم روانشناسانه و کم بودجه «Love Liza» دید با فیلمنامه ای از برادرش و اثری به کارگردانی«تاد لوئیسو». او سال بعد در «کوهستان سرد» که با اقتباس از رمانی نوشته «چالز فریزر» و به کارگردانی «آنتونی مینگلا» ساخته شد دید وسال 2005 هم در « Along Came Polly» ظاهر شد. این سال نقطه عطفی در کارنامه هافمن بود. او در این سال یک جایزه گلدن گلوب و جایزه اسکار برترین بازیگر مرد را برد و به خاطر حضور درخشانش در فیلم «کاپوتی» برد و شهرت و اعتباری مضاعف پیدا کرد. فیلمی درباره ترومن کاپوتی، نویسنده معروف آمریکایی را بازی کرد. ماجرای این فیلم بیشتر روی شش سالی تمرکز دارد که طی آن ترومن کاپوتی داستان مشهور خود در کمال خونسردی را نوشت. او در این فیلم همه چیز کاپوتی از زبان بدن تا شیوه حرف زدن او را از آن خود کرد. هافمن با بازی در ماموریت «غیرممکن 3» به «قبل از اینکه شیطان بفهمد مرده ای» ساخته «سیدنی لومت» رسید. داستان کارگزاری طمعکار و به بن بست مالی خورده است و برای رهایی از این وضعیت نابسامان برادرش را اغوا میکند تا به جواهرفروشی پدر و مادرشان دستبرد بزند.
«The Savage» و «جنگ چارلی ویلسون» آثار او در سال 2007 برایش نامزدی گلدن گلوب و جایزه اسکار را به همراه داشتند. کافمن حالا دیگر موقعیت خود را محکم کرده بود و به عنوان یکی از برترین بازیگران نسل خود شناخته شده بود. او با بازی در «نیویورک،جز به کل» در اولین کارگردانی «چارلی کافمن» شهامت خود و علاقه اش را برای همکاری با کارگردانان و نویسندگان برزرگ نشان داد. فیلمی که ارتباط با آن سخت و برای مخاطبان حرفه ای سینما ساخته شده بود.
هافمن در فیلم «شک»ساخته «جان پاتریک شانلی» هم بسیار خوش درخشید. او با ایفای در فیلم نقش یک کشیش کلیسا بازی دوگانهای که در این فیلم ارائه میدهد، مفهوم شک را از درون داستان فیلم تا مرز ذهن تماشاگر هم پیش میبرد. «مری و مکس»، «مانی بال» و «نیمه ماه مارس» ار دیگر آثار شناخته شده هافمن در سالهای گذشته هستند. او در سال 2012 در آخرین همکاری اش با پل توماس اندرسون در فیلم «مرشد» خوش درخشید و باز نامزد دریافت جایزه SAG و جایزه اسکار شد.
پیکر این بازیگر بزرگ ساعت ۱۱ و ۱۵ دقیقه روز یکشنبه 2 فوریه 2014 در خانه اش در منهتن توسط یک همکار و نویسنده پیدا شد. راجر ایبرت منتقد معروف سینما پیش از این درباره او گفته بود: «او به عنوان یک بازیگر بیرحمانه عمل میکند. صورتش اغلب در نمای نزدیک عرق کرده و پر از لک است و قرمزی پوست آن یک جور بیماری یا شرم زیاد را تداعی میکند. هر بازیگری حاضر نیست چنین ظاهر شود.»
ی/پ
کد خبر: 68930
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfx1dv.w6dcmagiiw.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com