نوید خالصی مدرس دانشگاه آزاد یزد گفت: در جامعه ما بسیاری حاضر نیستند بپذیرند که هنر از یک اصول علمی و آکادمیک برخوردار است و فکر میکنند هرکس اندک ذوقی داشته باشد میتواند در این وادی توفیق یابد.
خالصی در گفتگو با خبرنگار هنرنیوز در خصوص وضعیت دانشگاههای هنر اظهار داشت: به نظر میرسد در دانشگاههای هنر به شدت گسترش کمی اتفاق افتاده است و نه تنها گسترش و ارتقای کیفی صورت نگرفته بلکه این گسترش کمی سبب افت کیفت شده است؛ به نوعی میتوان گفت چون پذیرش دانشجویان زیاد شده است دیگر نمیتوان به کارهای همه آنها رسیدگی کرد اما قبلا تعداد دانشجویان کمتر بود و این امکان فراهم میشد که از کارهای همه آنها خبر گرفت ولی در حال حاضر تعداد دانشجویان زیاد است و نمیتوان کارهای آنها را پیگیری کرد، لذا اتفاقی که میافتد این است که
ما دانشجویانی را در دانشگاهها میپذیریم که چندان از وجود استعداد و حتی علاقه در آنها مطمئن نیستیم؛ چراکه کنکوری که برگزار میشود کنکور دقیقی نیست و پس از ورود به دانشگاه از یک سو به دلیل سطوح متفاوتی که در دانشجویان هست و نیز شرایط دیگری که دست به دست هم میدهند از جمله سبک متفاوت آثار هنری که سبب میشود یک نوع آشفتگی در سیستم دانشگاهی اتفاق بیفتد و نتایج لازم آنچنان که باید و شاید به دست نیاید. وی با بیان این مطلب افزود:
به نظر من در هر کشوری هر از چندگاهی باید اندیشید که ما به کدام سو میرویم و خصوصا در مقوله هنر از این سوی که میرویم باید دید چه نیازی به هنر هست و اینکه اساسا به چه هنری نیاز و به چه تخصصی در هنر نیاز است و اگر ما این نیازسنجی را در سطح کلان کشور انجام دهیم این آشفتگی را در سطوح پایین شاهد نخواهیم بود.
وی با نگاهی به آسیبهای کنکور هنر گفت: اتفاق جالب در کنکور هنر در مقطع کارشناسی ارشد این است که هرکسی با هر سطح تحصیلات و اطلاعات میتواند بیاید در کنکور شرکت کند و وارد دانشگاه شود؛ اما در سایر رشتهها وضعیت اینگونه نیست تا جاییکه من میدانم کسی از رشتههای دیگر نمیتواند به رشتههای تربیت معلم یا رشتههای فنی برود و گویا این لطف تنها شامل رشتههای هنر شده است؛ یعنی ما
عملا چهارسال کارشناسی هنر را زیر سوال میبریم چراکه همه از همه رشتهها میتوانند بیایند و در هنر تحصیلات تکمیلی را آغاز کنند. چنین مسئلهای در راستای کدام هدف است؟ چه کسی در بالا دست نشسته و برآورد کرده که آنچه که در چهارسال کارشناسی به دانشجویان آموخته شده عملا میتواند با دو یا سه درس پیش نیاز در کارشناسی ارشد نیاز دانشجو را برطرف میکند؟ برای دانشجویی که برق خوانده یا روانشناسی یا مامایی این دروس پیش نیاز، کدام حوزه از بحثشناختی او را از هنر ساپورت خواهد کرد لذا سیستم دانشگاهی هنر در کشور ما دچار مشکلات جدی است.
خالصی با تاکید بر اینکه «ما هنر را هنوز به عنوان یک تخصص به رسمیت نشناخهایم» گفت: برخی حاضر نیستند بپذیریم که هنر از یک اصول علمی و آکادمیک برخوردار است و فکر میکنیم هرکس نیمچه ذوقی داشته باشد میتواند در این وادی توفیق یابد.
وی در پاسخ به این پرسش هنرنیوز که «آیا مشکل ما در رشته هنر به این برمی گردد که هنوز دیدگاه سنتی استاد شاگردی در زیرساخت هنر جاری است و یا اینکه عبور ما از هنر به شدت به تسامح بوده که چنین اتفاقی افتاده است؟» بیان کرد: ما بین دو وادی گیر افتادهایم، یک وادی سنت است که شاگردی نزد استاد میرفت و سالها و سالها شاگردی میکرد تا به مقام استادی میرسید و وادی دیگر سیستمی است که میگوید میتوانید در یک دوره کوتاه چهار یا هشت ساله مدرک دانشگاهی از دانشگاه بگیرید؛ حال ما داریم در این میان دست و پا میزنیم به گونهای که نه ارزشهای اولیه را داریم و نه میتوانیم شاهد ظهور هنرمندان نابغهای چون سلطان محمد، بهزاد و میرک باشیم که در آن مکتب و شیوه آموزشی به بار نشستند و نه از این سو شاهد افراد متخصص در فضای آکادمیک که به درجهای از علم و مهارت رسیدهاند. من نمیخواهم همه افرادی را که در این عرصه تلاش میکنند زیر سوال ببرم، من درباره سیستمی صحبت میکنم که به صورت دیمی پیش میرود و در نهایت ما باید به این نتیجه میرسیم که یک کانال کشی باید انجام شود و محورها، ملاکها و معیارهای ما برای برنامههای پنج تا ده ساله آینده در حوزه هنر مشخص شود.
وی با اشاره به آکادمیهای غیر رسمی هنر در خارج از دانشگاه گفت:
در حال حاضر ما آکادمیهای غیر رسمی داریم که دقیقا توسط افراد متخصص طراحی شدند که ضعفهای دانشگاههای ما را جبران کنند و تعدادشان هم کم نیست؛ یعنی افراد متخصصی که از تربیت متخصص در دانشگاه ناامید شدهاند و خودشان آکادمی تاسیس کردهاند و سلسله مراتبی را از دروس مقدماتی تا پیشرفته طراحی کردهاند و اغلب هم به هنرجویان گواهی یا مدرک اعطا میکنند ولی هنرجویی که به آنجا میرود، شاگردی میکند و متخصص تربیت میشود.
این مدرس دانشگاه با ارائه راهکاری برای این موضوع تصریح کرد: راهکار این است که باید از افراد متخصص و اساتید هنرمند دعوت شود تا در مدیریت برنامههای دانشگاه نقش داشته باشند و از این رهگذر در سیاست گذاریها آنقدر به ثبات برسیم که برنامهها با عوض شدن یک رئیس یا وزیر تغییرات عمده پیدا نکند و هدف گذاریهایی باشد که متخصصان امر آن را انجام دهند؛ یعنی هنر ما با تغییر یک سیاست گذار تغییر پیدا نکند و هنرمندان جزیره آرامش داشته باشند و در این مسیر برای ده سال و بیست سال آینده برنامهریزی شود.
وی عدم حضور منتقدان هنر را از دیگر آسیبهای این حوزه خواند و گفت:
متاسفانه در ایران مثل تیم فوتبال همه دوست دارند نوک حمله باشند؛ کسی نمیخواهد دفاع بیاستد یا دروازهبان باشد در حالیکه ما در همه حوزهها و به خصو ص هنر، منتقدان حرفهای نیاز داریم اما متاسفانه سیستمی که منتقد تربیت کند و منتقد را بپذیرد وجود ندارد؛ هنر به مشاغل دیگری هم نیاز دارد مثل سرمایه گذار، هنر باید سرمایهگذار داشته باشد و سرمایهگذار بداند که بر کدام آثار هنری باید سرمایه بریزد که بازدهی دوچندان به لحاظ مادی و معنوی داشته باشد.
خالصی در پاسخ به این پرسش که «آیا با سرمایهگذاری دولت در هنر موافق هستید؟» اظهار داشت:
روزی کسی گفت دولت روی هرچه دست گذاشت آن را خراب کرد. البته مدتی است که دولت تصمیم دارد دیگر تصدی گر نباشد و اعلام کرده صرفا نقش حمایتی و نظارتی دارد؛ به نظر من بازه فعالیتهای دولت باید کوچکتر شود، دولت باید در جایگاه خودش قرار گیرد و همه چیز باید شکل طبیعی خود را داشته باشد، رفتار طبیعی مردم و عکس العملهایی که ما در بازار به آن عرضه و تقاضا میگوییم باید در مسیر طبیعی خود باشند؛ چراکه هنر نیاز به صدقه ندارد و جذابیتهایش فی نفسه مخاطب را با خود همراه میکند و نیازی نیست که دولت به بهانه حمایت، با دخالت نابه جا مسیر هنر را منحرف کند.
وی افزود:
در مقوله هنرهای تجسمی من بارها به مسئولان استان یزد گفتم ما از شما کمک نمیخواهیم ولی آمدهایم به شما کمک کنیم تا شهر زیباتری داشته باشیم؛ زیرا اینکه مردم ما حق دارند که چون مالیات میدهند شهر زیبایی داشته باشند. ما پذیرفتهایم که در یک شهر وقتی ساختمان ساخته میشود یک معمار متخصص باید زیر نقشه را امضا کند ولی یک مجسمه به آسانی ساخته میشود و در شهر به نمایش گذاشته میشود، بدون آنکه سازنده، طراح و متخصص آن زیر آن اثر را امضا کرده باشند. به واقع مجسمههای شهری نیازی به هیچ مجوزی ندارند و فقط کافی است که با شهردار هر شهر آشناییهایی وجود داشته باشد.
وی در پاسخ به این پرسش که «به چه علت مردم جشنواره هنرهای تجسمی را مثل جشنواره فیلم فجر نمیشناسند؟» گفت: این هم از آن دست آسیبهایی است که بر اثر تغییر وزرا اتفاق میافتد؛ ما در گذشته دوسالانههای نقاشی را داشتیم که بسیار هم پر رونق بود و هنرمندان زیادی در آن شرکت میکردند تا اینکه مسئولان ذیربط عوض شدند و تصمیم گرفته شد دیگر دوسالانهها برگزار نشود و به جای آن جشنواره هنرهای تجسمی فجر برگزار شود، پرسش اینجاست که کاری که به بار نشسته را چرا باید تعطیل کرد؟ برگزاری جشنواره به صورت سالانه مشکلاتی را در پی دارد و هنرمند تجسمی نمیتواند هرسال یک حرف تازه داشته باشد و به زمان نیاز دارد، پس دوسالانه میتوانست موثرتر باشد لذا این نشان میدهد که درباره دوسالانهها کار جدی صورت گرفته بود اما برای جشنواره تجسمی فجر تدابیری اندیشیده نشده است.
نوید خالصی در خاتمه درباره رویکرد خود در تدریس هنر گفت:
شیوهای که من در حال حاضر در تدریسم به هنرجویان و دانشجویان پیشه کردهام به واقع اصلاح مواردی است که در دوره دانشجویی از آنها رنج بردهام، من هنوز هم خود را یک دانشجو میدانم و سعی میکنم بر ضعفها فائق آمده و شیوه شخصی خود را پیدا کنم، طبیعتا در سلیقه بدون هیچ تعصبی آثار هنری همه جهان است ولی عاشق هنرچین و شرق دور هستم با آن حساسیتهای شگفت انگیزی که در خاکستریها و آب مرکبهایشان هست، هنر ایران را به شدت میستایم و از آن تاثیر میپذیرم، تحت تاثیر هنر جهانی هم هستم اما فکر میکنم هنوز باید راهی طولانی را برای رسیدن به کمال و پختگی طی کنم و امیدوارم در آینده قضاوت خوبی درباره آثارم صورت گیرد.