رهبر قنبری در گفتگو با هنرنیوز؛
نوجوانهای بزهکار با ابزار سینما میتوانند به جامعه برگردند
26 آذر 1391 ساعت 11:01
رهبر قنبری در باره تاثیر سینما بر تربیت جامعه به ویژه در بخش کودک و نوجوان گفت: نوجوانهای بزهکار با ابزار سینما میتوانند به جامعه برگردند.
اتفاقی که در تئاتر ها و فیلم های کودک افتاده، این است که یک لذت آنی را به آنها منتقل می کند. عمدتاً زمان در فیلم و یا تئاتر به مضحکه می گذرد و جز لذت بی فایده چیزی عاید کودک نمی شود. مایلم درباره فرهنگ نادرستی که به وسیله سینما، کودکان را مورد حجوم قرار می دهد صحبت کنید.
قصه کودک و نوجوان را باید از منظر درباره ها بررسی کرد. «درباره ها» در سینمای ما برآمده از عصر سانسور هستند. وقتی که نمی توان از موضوعاتی در دنیای بزرگسالان سخن گفت، کارگردان به راحتی آن موضوعات را به دنیای کودکان منتقل میکند. نتیجه فیلم هایی هستند چون مثل ساز دهنی امیر نادری، مسافر بیضایی و ده ها فیلم نظیر این که در گذشته ساخته می شده. اما باید گفت، عصر این گونه بیان نیز گذشته و حالا پرداختن به این موضوعات در سینمای کودک بی مورد است.
به اعتقاد بسیاری از جمله کارگردان «کلاه قرمزی و بچه ننه» این فیلم ها توسط کودکان پذیرفته می شود چون آن ها خود را در دنیای بزرگسالان حس می کنند. به باور شما این پذیرش اتفاق می افتد؟
بچه ها آنقدر ذهن رشد یافته ای دارند که در بسیاری مواقع این فیلم ها را پس می زنند. یعنی وقتی این فیلم ها را می بینند، احساس می کنند که مورد بی توجهی و حتی توهین قرار گرفته اند. همین موضوع یعنی ضعف در محتوای سینمای کودک آنها را به این سمت سوق می دهد که فیلم هایی را ببینند که با فرهنگشان متفاوت است. در نتیجه فرهنگ و رفتار آنها دستخوش تغییر می شود. و کم کم فرهنگ متفاوتی به لایه های اجتماعی رسوخ می کند. در واقع این موضوع سحت دارد.
درباره فیلم هایی که ما برای کودکان می سازیم نوعی فرهنگ لمپنی را ترویج می دهد و رسالت سینما را که فرهنگ سازیست به صورت واژگون یعنی ضد ارزش ترویج می دهد.
مایلم درباره این ضد ارزش بیشتر توضیح دهید.
این برخورد سطحی با کودک، فارغ از آن که او قرار است در آینده یک رئیس جمهور، یک پزشک، یک کارمند و یا یک مدیر باشد، جهان آینده ما را تهدید می کند.
فروید جمله ای دارد که میگوید فهم یک کودک با بزرگسال یکسان است، اما تنها یک تفاوت دارد؛ او قدرت ابراز ندارد چراکه هنوز این قدرت را پیدا نکرده و بزرگسال به سبب تربیت قدرت ابراز درونیات خود را پیدا کرده است. این جاست که کاملا حق می دهیم که بگوییم کودک با ما تفاوت دارد.
اما این به معنای نادانی او نیست. به کودک که می رسیم مجبوریم به زبان خصایل اما صریح با او برخورد کنیم. اما چیزی نگوییم. یک بیان تصویری را در پیش گیریم. مثل میکی ماوس. گفتاری نیست چون خطر لمپنیزم می رود. اما با موسیقی و لطایف تصویری مفهوم به او منتقل می شود.
علت این که ایرانی ها در انیمیشن ها و فیلم هاشان ظرافت به خرج نمی دهند چیست؟ آیا با یک دانش وارد سینما نشده اند؟ آنقدر بی نیاز از مسائل مالی نیستند که بتوانند زمان زیادی را صرف یک فیلم کنند، یا حکایت چیز دیگریست؟ این تفاوت دقت در اروپایی ها هست، اما در ما نیست. این موضوع چه دلیلی دارد؟
به باور من حکایت به این موضوعات ختم نمی شود و باید به شکلی عمیق و کارشناسانه آن را مورد بررسی قرار داد. این مسائل تنها پاره ای از دلایل ضعف در فیلم و انیمیشن ماست. نوعی نگاه سطحی به کودک که حاصل بازخوردهای اجتماعی در طی ده ها سال گذشته است و به طبع درمان آن نیز ده ها سال به طول می انجامد.
چرا ما سینمایی به نام سینمای مستند برای کودکان نداریم؟ نباید کودکان را با واقعیت ها به زبان خودشان آشنا کرد؟ این اتفاق مختص کودکان ما است یا دنیا سینمایی به نام سینمای مستند کودک ندارد؟
حل این نقطه ضعف مستلزم یک واقعیت است، که این نیاز نزد مدیران فرهنگی ما احساس شود. این حقیقت که هم چون بسیاری از کشورهای غربی اصولا امروزه تلوزیون و سینما به عنوان ابزار کاملاً محرز آموزش و پرورش عمل می کند. لزوماً این طور نیست که آموزش و پرورش مطلقاً به دست معلم انجام شود. حتی به اعتقاد من کارکرد آموزشی رسانه ها بسیار به صرفه هم هست.
کارکرد این نوع برخورد با تلویزیون و سینما گسترده تر از آموزش به کودک است. حتی دیوانهخانه هایی در دنیا هستند که ابزارهای فیلمسازی در آنها هست. در این مکان ها و امثال آن، نوجوان های بزه کار را به خدمت می گیرند، به آنها ابزار سینمایی می دهند و آنها را تعلیم می دهند که با پشتوانه جایزه و تشویق آنها را وادار به ساخت فیلم میکنند. آرام آرام آنها را متحول می کنند. نگاه آنها را تغییر می دهند.
این موضوع به مدیران فرهنگی باز می گردد. آنها باید ابزار این کار را فراهم کند، و نیروهای مورد نیازش را تربیت کند. گاه صدها نفر هستند که می توانند آموزش فیلمسازی بدهند و بعد می توان انتظار داشت فیلمسازی به شیوه مستند برای کودکان شکل بگیرد.
و البته در انتها به این موضوع تاکید می کنم که اول باید یک فیلمساز، دانش فیلمسازی مستند را داشته باشد، تا جریان ساخت مستند برای کودکان شکل گیرد. این مشکل به فیلمساز باز نمی گردد. اما سهم فیلمساز در واقع گسترش دانش او برای شناخت کودک و در جهت روانشناسی کودک است. در نتیجه شناخت او به داستانهای ایدئولوژیکی، داستانهای اساطیری، داستانهای توصیفی، و در نهایت فهم این موضوع که به چه شکلی باید به ساخت فیلم برای مخاطب کودک پرداخت.
کد خبر: 50886
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcg379n.ak9z74prra.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com