نگاهی بر نمایشگاه گروه نقاشان درختان سرکش؛
تجلی هنر در قاب ها و لبخندها
6 اسفند 1393 ساعت 11:31
بیست و سوم بهمن ماه نود و سه، نگارخانه هنرهای معاصر یزد جولانگه سرکشی درختانیست که به مدیریت، نظارت و کوشش محمد رضا باقری، ریشه در اذهان دانشجویان رشته ی نقاشی دانشگاه آزاد اسلامی یزد دارد و شاخه و برگشان در عمق نگاه مخاطب تجلی می یابد.
درختانی که از حصار باورها گذشته اند و در قالب ۴۰ اثر هنری، در جستجوی حق به باور انالحق رسیده رسیده اند. درختانی که ۲۳ تن از دانشجویان در قاب تصویر با زیرکی به بندشان کشیده اند.وارد نمایشگاه که میشوید چند کار بزرگ و با انرژی از سمت چپ نظر را به خود جلب میکند. چهار تابلو از یک هنرمند ؛ تجلی نگاه جستجوگر نقاش از فیلتر دوربین عکاسی و ظهور و ثبوت آن به زبان نقاشی. شاخ و برگهایی که از فضای درون تابلو به آنها نور تابیده و ضد نور شده اند. نوری که در پس شاخه ها در انتظار چشمانی بیناتر است. بافتهای منظم و رنگهای پخته، چینش هوشمندانه ی خط و سطح ، جرأت را با دانش بصری ترکیب کرده است؛در ادامه سه تابلوی چشم نواز و البته متفاوت دیده میشود .نمایش تغییر و تبدیل در طبیعت؛ ثبت دراماتیک هجرت برگها؛ رهایی از خود وپیوستن به سیکل زیبایی . تابلو آخر ایشان قدری بهاریست و دمی تازه در آن جریان دارد، همنشینی رنگها در کنار بافت حساب شده و حسی پس زمینه گردش نگاه را به وسعت طبیعت فرا می خواند؛ عظمتی که گوشه ای از آن به زیبایی برای سه تابلوی باشکوه متجلی شده است. آنطرفتر نقاشی دیگر در تابلویی کوچکتر فریاد بلندی زده است .گویی بغض شاخه ی متورم گوشه ی تابلو در امتداد شاخه ها ترکیده و لکه ای سیاه به دامان زمستان اخوان پاشیده است. تابلوی دیگر اثری گرم و زیباست ؛دختری در قسمت بالای تابلو در انزوا به خود پیچیده است چون کودکی پیش از تولد.گرمای فضای بک گراند و انگشت گذاشتن بر شخصیت مونث ٬ مردهایی نادیدنی را معنا میبخشند که به مدد کادر مربع ورنگ قرمز و رعبی که در وجود دخترک حس میشود، ناخواسته دیده میشوند ودر مقابل دخترک کز کرده در واهمه از ما شدن و ترس از من شدن در دنیای تن ها. دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد . سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد.
تابلو کناری اثری تیره است با رنگهایی محدود ولی حساب شده و شاخه ای که از آن درخت بلند به مرکز تابلو اشاره دارد. سکوتی وهم آلود آسمان این جنگل را تاریک کرده است. سکوتی مرموز! شاید خبری در راه است!... وشاخه هایی که هنوز روشنند و تنه هایی که جان دارند و ریشه هایی که در غل غله از گسترشند. دو تابلو دیگر قبل از ورود به سالن شماره ی ۲ در سمت راست جهت ورود نصب شده اند که فضایی شاعرانه دارند. بستری از بافتهای افقی که لایه های زمین را تداعی میکنند. گویی هفت طبق زمین به تصویر کشیده شده است و رشد ساقه ها که مراتب سیر و سلوک انسان را ترسیم میکند از سرا تا به ثریا. دل نوشته هایی به خط نستعلیق که بافتی عرفانی به کار بخشیده اند آبشخور جوانه هایی شده اند که خاک را به افلاک میدوزند. و نقاش در این زایش و رویش عارفانه در خود میمیرد تا در خود زنده گردد.وارد سالن بعد که میشویم به آثار نقاشی بر میخوریم که دنیا را از پس شیشه های بخار گرفته می بیند. برگهایی پر از دوده و در خودپیچیده و فضایی بی روح و سرد. دردی که ناگفتنیست و زخمی که سر باز کرده در انتظار باران که بشوید باز، این غم نهانش را.
تنفس در این فضا برای نقاش هم سخت شده... پس بزن باران که وقت لایروبیستکار دوم ایشان هم با همین حال و هوابرگهای تاکی را نشان میدهد که رنگ باخته اند در آرزوی ارغوانی خوشه های یاقوتش . برگها سر سپرده اند بر خاک تا بپوسانند یاقوت منیت در خاک نیستی و هست شوند در اتصال خاک به افلاک. اثر بعدی شاخه های بیدی را می نماید که با موسیقی نسیم سماع میکنند و هو هو ...یا هو ...لاقوة الاهو. حرکت برگها نگاه را به تابلوی انار سمت چپ دعوت میکنند . اثری شیرین چون صد دانه یاقوت خطهایی که ترکیب شده اند تا نقطه ی عطف تابلو (انار) مهر ورزی را بیاموزد به چشمان ناظر.
اثر زیبای بعد از آن عشق بازی شاخه های بید را نشان میدهد با فانوس آسمان. شاخه ها دست بر آورده به مهتاب. خوشه ی ماه فرو ریخته در آب... شبنم و آب و گل و سنگ، همه دل داده به آواز شباهنگ.دو اثر دیگر آثاریست همگون از هنر مندی جستجو گر.
استفاده از یک پالت رنگی متنوع . فرمهایی که با اجرای کلاژ وتکرارشاخه ها به وحدتی از جنس خلاقیت رسیده اند . هر دو تابلو نمودی از تجربه و قدرت تجزیه و تحلیل نقاش است. تابلو بعد درختانی را نشان میدهدکه با ترکیب خطی خوبی در
زمینه ای از رنگ نارنجی کنار هم ایستاده اند وبرگهایشان در فرمی مربع به هم پیوسته اند. مربعی که در خود فضایی تهی ایجاد کرده است وشاید پوشالی بودن روابط انسانهای معاصر را نشان می دهد.اثر زیبای بعدی تصویری خیال انگیز و چشم نواز است از درخت وجودی نقاشی لطیف الطبع . حرفهایی ظریف و به تبع آن اجرایی ملیح.. درختی که در مدینه فاضله ی نقاش قد بر افراشته. درختی که از مناره های مسجد رفیع تر و خوش نمود تر است. رنگهایی شفاف بجای انبوه برگهای متراکم که در کادرهایی متفاوت تصویر سازی شده اند فضایی روحانی به کار بخشیده است. اثر دیگر تصویری از پاییز است . فصل نقاشان عاشق. برگهایی در آغوش باد. تابلویی گرم و احساس گرا.روی سکوی وسط این راهرو یک کار حجمی از جنس فلز دستها را برای لمسش دعوت میکند. تصویر سروی کاشته بر پایه ای فلزی و محکم . وقتی به کار دست میزنید انعطاف پذیرتراز چيزيست كه به چشم مي آيد.
در واقع کسی موفق میشود اصل کار را ببیند که جرأت دست زدن به آنرا به خود بدهد. پیچش زیبایی که در فرم این سرو دیده میشود خاک را به عرش می دوزد. در خود می پیچد تا از خود برهد. فرم دوار که به بالا میرسد.
انگشت شهادت بلند میکند که نیست معبودی جز او.بر روی ستون دوم درختانی محو در فضا دیده میشود که فضا نیز در آنها حل شده است پشت ستون دو اثر تصویر سازی در قابهایی کوچک نگاه خاص نقاش را نشان میدهد که هر فرمی را قابل تغییر و تبدیل میداند. . رنگهایی شفاف که بر ورق نازک آلومینیومی کار شده است. و آنطرف تر روی دیوار اثر دیگری از همین هنرمند با ساختاری عمودی و کشیده دیده میشود که همچون دار قالی تار و پود رنگها را برای وحدت یافتن،، از کلاف کثرت باز میکند. اثر چشمگیر دو-لتی که بعد از آن نصب شده قدری سلولهای حساس به رنگ را در شبکیه ی چشم استراحت میدهد. بی رنگی. بی مهری ، شاخه هایی بی تاب و شکوفه هایی در خواب. یک ترکیب بندی خطی بسیار حساب شده که در عین فراوانی خطها هیچ کجای تابلو چشم را دچار در گیری نمیکند. این همه خط ، این همه آدم و این همه نفس ... افسوس که برای همیشه هوا بس ناجوانمردانه سرد است. اثر بعدی کار هنرمندیست که با رنگ گذاری خاص و جسورانه شخصیت پردازی خاصی به درختان ذهنش داده است.
برخوردی راحت و آزاد با رنگ ،صراحت بیانی شخصی به تکنیک نقاش بخشیده است. اثر کناری درختان عاشقی را مینماید که یکدیگر را در آغوش گرفته اند و پرتره ای که بین آنها لحظات انتظار و جداییشان را به تصویر کشیده است. اجرای متفاوت این اثر با خطوطی که با ترام نقطه محو شده اند هنرمند را در کارش جاری کرده است.اثر دیگر ، چیدمانیست از یک جین شاخه ی تراش خورده در شمایل دسته های بیل که در اینجا معنایی تازه یافته اند . شاخه هایی هرس شده در مسیر رشد و منقطع از ریشه. شاخه هایی که تیز شده اند، نه برای کشتن که برای زنده کردن و برای بیدار کردن!. ان الله لا یغیر بقوم حتی یقییروا ما بانفسهم. و آنگاه که شاخه های بریده شده و سرکش در کنار تسبیح آویخته بر زنجیر گرد هم آیند و به هم نزدیک شوند.؛ زنجیرها فرو ریزند و قفلها بی نیاز از کلید شوند.
کار زیبای بعدی اثریست عمودی با عمق افقی؛ دو فیگور خوابیده بر بسترطبیعت. نقاش با اجرایی خوب و نگار گرانه ، تابلو تشعیری، امروزی را نقش زده است. فیگورها در نیمی از تنه ی خود هم پوشانی دارند، گویی زمانی بحشی از وجود هم بوده اند.
در ادامه دواثر دیگر از نقاشی به چشم میخورد که برگ برگ درختان و ساقه های ظریفشان برایش عنصری مهم بحساب می آیند که ترکیب بندی های استخوان دار و جا افتاده ای را به نمایش بگذارد.
آثاری که به مدد قلم مو و تکنیک چاپ خلق شده اند. جلوتر که میروید آثار حسی زیبایی ریتم قدم زدنتان را کند تر میکند. می ایستید تا ببینید نگاه متفاوت نقاشی را که در هر دو تابلوی زیبای خود ،بیننده را در لحظه های اتفاقی رنگ شریک میکند. اجراهایی کاملأ حسی و اتفاقی. بعد از آن یک تابلو بسیار رنگی ، نگاه مخاطب را در لابلای شاخه های عریان درختانی اسیر میکند که با رنگی شدن فضای منفی اطراف خود قابل رؤیت شده اند . گویی دنیای بیرونشان را زیبا تراز درونشان ساخته اند!دو کار بعدی آثار هنرمندیست که لحظه های خلوتش را مجسم ساخته و در نهایت صداقت ، بی واهمه نقاشی میکند درخت درونیش را، با شاخه هایی ایستاده و امیدوار. تابلو آخر هم با رنگهایی گد اخته ، زندگی را در سوختن تفسیر میکند، سوختن برای ساختن. ...و این! پیام درختان سرکش ماست ... این «آزادان دربند.»
...
درختان ،جهل معصيت بار نياكانند
و نسيم ، وسوسه ئي است نابكار .
مهتاب پائيزي كفري است
كه جهان را مي آلايد.
چيزي بگوي
پيش از آنكه در اشك غرقه شوم
چيزي بگوي...
((احمد شاملو))
کد خبر: 79498
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcg7t9u.ak9yy4prra.html