رویا تیموریان گفت: با توجه به شرایطی که برای بازی در سینما برای بازیگران زن ایرانی وجود دارد کارشان سختتر از مردان است؛ من خاطرم است که در سالهای بسیار دور یک مجله آلمانی نوشته بود که بازیگران زن ایران نابغه هستند، برای اینکه با تمام محدودیتها کاراکتر خودشان را به مخاطب میشناسانند.
تعویض مدیران و سلیقهای برخورد کردن آنها بزرگترین معضل استرویا تیموریان در گفتگو با خبرنگار سینمایی هنرنیوز گفت: چندین سال پیش فضای راحت تری وجود داشت برای اینکه مشکلات خانمها مطرح بشود. ولی در طی چند سال اخیر به دلیل فشارها و سیاست گذاریهای ویژه، ناپایدار، کوتاه مدت و سلیقهای متاسفانه تاثیرات خودش را به شدت در سینما گذاشته است. تلویزیون هم که مشکلات خودش را دارد که آن هم بحث دیگری را میطلبد. من فکر میکنم یکی از بزگترین معضلات و مشکلات خانمها و آقایان که من جدا از آقایان نمیدانم تعویض مرتب مدیران و سیاست گذاریهای غلط و سلیقهای است. هم چنین به عدم برنامه ریزی بلند مدت در حوزه کارهای فرهنگی می توان اشاره کرد. این مواردی را که ذکر کردم بر میگردد به حوزه مدیریتی.
برگلوی هنرمند فشار کمتری وارد کنیم این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ادامه داد: ایرادهایی هم وارد است به سناریوهای موجود. ما افراد برجسته به عنوان سناریست داشتیم و داریم اما به دلیل محدودیتها و آموزشهای ناصحیح حالا با ضعف فیلم نامه روبرو هستیم. اگر این فشار بر گلوی هنرمندان سبک تر بشود من مطمئن هستم که اتفاقات بسیار خوبی خواهد افتاد و دیگر ما به چند فیلم که در سال برجسته میشود بسنده نخواهیم کرد. ما افراد برجسته داریم اما شاید مسیرهای صحیح و درستی برای ورود آنها باز نمیشود. مسائل اقتصادی هم بیتاثیر نبوده است. سرمایه گذاری برای کسانی که کیفیت کارشان مشخص نیست و در پردهای از ابهام وجود دارد و خروجیهای مناسبی ندارند و جوابگوی هزینههای صرف شده نیستند کاری اشتباه است. در صورتی که با هزینهای که برای آنها شده است میتوان دو یا سه فیلم دیگر را ساخت. این افراد سعی میکنند که خروجی کارهایشان را با تبلیغات برجسته کنند که در اشتباه هستند چون حتی عوام هم نمیتوانند این گونه کارها را قبول کنند. در مجموع عوامل زیادی بر روند مجود تاثیر گذار هستند. مشکلات موجود مربوط به خانمها نیست این یک کلیتی است که البته خانمها از آن بیشتر آسیب میبینند.
بازیگران زن موفقتر از آقایان هستندرویا تیموریان در ادامه گفتگو تاکید کرد: اولاً فکر میکنم که هر بازیگری برای خودش یک شیوهای برای اجرای نقشش دارد و از آن استفاده میکند. ما باید با ایدههای مختلف و زیاد برای صحنههایی که از لحاظ اجرایی خانم ها در محدودیت هستند حضور پیدا کنیم و آنها را با کارگردان در میان بگذاریم چرا که کارگردان به گونهای کمک کننده است اما این خود بازیگر است که باید مسائل خودش را حل کند. بازیگر متناسب با فضایی که در اختیارش گذاشتهاند باید با توجه به خط قرمزها بتواند تاثیر گذاریاش را در صحنه داشته باشد. البته من فکر میکنم هم سن و سال های من دیگر به خوبی خط قرمزها می شناسند و سعی میکنند که به آن سمت حرکت نکنند و اگر هم با خط قرمزی در راستای کار برخورد کردند به گونهای عمل می کنند که کمترین لطمه را روی کارشان بگذارد. امیدوارم این حرف من یک نوع خودستایی بازیگران زن به حساب نیاید به نظرم به دلیل همین خط قرمزهای بیشتری که برای خانمها وجود دارد آنها در بازیگری بسیار موفقتر از آقایان هستند. اشتباه نمیکنم این واقعیتی است که وجود دارد.
خط قرمزها بیدلیل رو به جلو حرکت میکنندتیموریان ادامه داد: خط قرمزها به صورت غیر کارشناسی هر روز جلوتر میآیند. در این شرایط اگر نقش ویژهای هم نوشته شود مخصوصاً برای خانمها حاصلش این است که آن نقش معمولی میشود. ما یک بار برای همیشه خط قرمزهای مدون و مشخصی را مشخص نکردیم و نداریم. مثلاً در بحث حجاب شما در فیلمی میبینید که بخشی از مو بیرون است و در برخی دیگر میبینید که باید کاملاً داخل باشد این یک سردرگمی برای همه است خط قرمزهایی که بیدلیل هر روز بیشتر به ما نزدیک میشوند. ما تاثیر آن را میتوانیم در کارهای تصویری ببینیم.
یک مجله آلمانی نوشت: بازیگران زن ایرانی نابغه هستندتیموریان گفت: من خاطرم است که در سالهای بسیار دور یک مجله آلمانی نوشته بود که بازیگران زن ایران نابغه هستند، برای اینکه با تمام محدودیتها کاراکتر خودشان را به مخاطب میشناسانند. خوب همانطور که مشخص است در بازیگری «مو» نشان دهنده بخشی از شخصیت است و به پرداخت کاراکتر کمک میکند که بازیگر زن ما به دلیل مسائل اعتقادی از آن محروم است. پس بیراه نیست که بگویند بازیگران زن ایرانی نابغه هستند. این را مثال زدم مسئله ما حجاب نیست ما بلدیم که با سایر ابزارهای مان احساسات صحنه را منتقل کنیم.
پسرم را در کودکی در آغوش گرفتماین بازیگر تئاتر ادامه داد: من میتوانم مثالی را برای شما بزنم، سالها پیش سریالی را با آقای نوابی با عنوان «گمشده» کار میکردیم نقش مادری را داشتم که بیست و پنج سال بود که پسرش را ندیده بود و در صحنهای اینها به هم میرسند ما فکر میکردیم که چکار کنیم تا این لحضه آن چنان که باید خوب در بیاید به این نتیجه رسیدیم لحظهای که اینها به هم میرسند به هم نگاه میکنند و فلاش بک میخورد به دوران کودکی پسر که مادر او را در آغوش میگیرد. درست است که محدودیت خلاقیت میآورد اما خلاقیت هم یک اندازهای دارد ما شعبده باز نیستسم همه اینها را هم باید در نظر بگیریم.