گزارش هنرنیوز از نشست «جریان شناسی شعر معاصر» ؛/ ۱ /
دکتر زرقانی: «جریان شناسی» رویکردی نوین در مطالعات تاریخ ادبی است
4 دی 1392 ساعت 11:21
نشست«جریان شناسی شعر معاصر» عصر دیروز با حضور دکتر مهدی زرقانی عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد، دکتر پروین سلاجقه عضو هیات علمی دانشگاه آزاد، دکتر یاحقی و جمعی از اساتید و دانشجویان در سالن شهدای گمنام دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
دکتر ابراهیمخدایار مدیر این نشست در آغاز جلسه گفت: درباره «جریان شناسی شعر معاصر» تاکنون کتاب های خوبی نوشته شده است که دکتر مهدی زرقانی یکی از مولفان این کتاب هاست.
وی با بیان این مطلب تصریح کرد: کتاب «چشم انداز شعر معاصر ایران» تألیف دکتر مهدی زرقانی است که نشر ثالث برای اولین بار آن را در سال ۸۴ چاپ کرد و تحریر دوم آن با تغییرات فراوان، چشم اندازی تازه ای از جانب ایشان به این موضوع بوده است و عنوان فرعی آن «جریان شناسی شعر ایران در قرن بیستم» است.
در ادامه این نشست دکتر زرقانی صحبت خود را با تعریف «جریان شناسی» آغاز کرد و گفت: ما «جریان شناسی» را به مثابه یک رویکرد تعریف می کنیم؛ نخست باید گفت اصطلاح «جریان شناسی» معادل انگلیسی ندارد یعنی از آن دست اصطلاحاتی نیست که وارد زبان فارسی شده باشد و ما برایش ترجمه ای در نظر گرفته باشیم بلکه این اصطلاح برآمده از تحقیقات و پژوهش های زبان فارسی است. به جز مواردی، دیگران از اصطلاح «جریان شناسی» به مثابه مبنای نظری یک کتاب استفاده نکردند. بنابراین اصطلاح چندان تعریف شده ای نیست.
وی با بیان این مطلب افزود: کلمه «جریان» دامنه وسیعی دارد و می تواند حوادث و ماجراهایی باشد که لزوماً ادبی نیست مثل «جریان شناسی انقلاب ها» اما اگر ما بخواهیم این اصطلاح ها محدودتر کنیم یعنی اول آن را وضع و سبب تعریف کنیم که اصطلاح «جریان شناسی ادبی» این محدوده بندی را به ما می دهد. «جریان شناسی ادبی» عبارت است از یک رویکردی که در مطالعات تاریخ ادبی این رویکرد کاربرد دارد یعنی اگر بخواهیم جایی برای آن در دانش های ادبی در نظر بگیریم از خانواده مطالعات تاریخ ادبی محسوب می شود. نقطه مقابل «جریان شناسی»، رویکرد «تک نگارانه» در مطالعات تاریخ ادبی است.
دکتر زرقانی با اشاره به یکی از مباحث کتاب خود در بحث فواید رویکرد جریان شناسی اظهار داشت: «محققان تاریخ ادبی غالباً شاعران، نویسندگان و آثار ادبی را به منزله آحاد منفرد دیده اند» این نقطه مقابل جریان شناسی است. برای مثال به جای آنکه درباره جریان شناسی شعر حماسی صحبت شود درباره تک تک شاعرانی که شعر حماسی دارند بدون در نظر گرفتن رابطه و نسبت آن شاعر با کسانیکه در همان حوزه کار می کنند، بررسی می شوند که ما نمونه آن را در بیشتر کتاب های تاریخ ادبی می بینیم اما در کتاب «جریان شناسی» شما آثار ادبی را به مثابه جریانی می بینید که در طول یک بازه زمانی ادامه دارد و در این حال می توان نقطه اوج و فرود هر جریان را مشخص کرد که با نگاه تک نگارانه امکان پذیر نیست.
وی در ادامه با قرائت ادامه متن کتاب درباره فواید جریان شناسی گفت : «... بررسی تطور و دگردیسی پدیده های ادبی بر روی خط زمان تنها در رویکرد جریان شناسانه امکان پذیر است»، همچنین رصد کردن نوسانات موجود در یک جریان شعری، تعیین و بررسی جریان های شعری موازی و مشخص کردن مراحل تکوین، رشد، تطور، بلوغ و نقصان هر جریان ادبی که همه ی این موراد تنها در جریان شناسی امکان پذیر است.
وی با بیان اینکه گاهی «جریان شناسی» معادل یک ژانر به کار می رود گفت : نام گذاری ژانرها نیز معطوف به همان رویکرد است؛ یعنی وقتی از این تعبیر استفاده می کنیم و می گوییم «جریان شعر حماسی» منظور ما این است که می خواهیم به مجموعه شعر حماسی با رویکرد جریان شناسی نگاه کنیم لذا به نظر اینگونه است که این اصطلاح مانع الجمع نیست زیرا می توانیم بگوییم که اسم یک رویکرد است.
دکتر زرقانی تصریح کرد: این اصطلاح همچنین با چند رویکرد دیگر تشابه هایی دارد لذا من «جریان شناسی» را نخست به صورت سلبی و سپس به صورت اثباتی تعریف می کنم. «جریان شناسی» اساساً بوطیقا نیست بنابراین با این اصطلاح فرق دارد. بوطیقا عنوان یک دانش ادبی است نه اسم یک رویکرد اما «جریان شناسی» عنوان یک رویکرد است. دیگر اینکه بوطیقا معطوف به متن است یعنی وقتی شما می گویید بوطیقای شعر و می خواهید درباره آن صحبت کنید کاملاً معطوف به متن است اما جریان شناسی هم معطوف به متن و هم معطوف به فرا متن است. فرا متن ها عبارتند از تمام فازهایی که بیرون از متن قرار دارند اما با متن رابطه متناظر دارند، در بوطیقا فرا متن موضوعیت ندارد اما در جریان شناسی این مسئله اهمیت دارد. در عین حال با هم وجوه مشترکی دارند؛ هم «جریان شناسی» و هم «بوطیقا» متن مسئله مشترکشان است. حائز ذکر است که بوطیقا و مطالعات بوطیقایی در جریان شناسی می توانند به ما کمک کنند.
وی درباره تفاوت و تشابه «جریان شناسی» و «سبک شناسی» گفت : جریان شناسی، سبک شناسی نیست. وجوه مشترک جریان شناسی و سبک شناسی این است که هر دو آنها به زبان نظر دارند. هر روی آنها به فعالیت گروهی و جمعی نظر دارند. هر دو جمع گرا هستند. برای هر دو مسئله زمان مطرح است. در حال حاضر که سبک شناسی با زبان شناسی پیوند خورده با حوزه های دیگر هم مناسبت پیدا کرده است. اگر سبک شناسی را به معنایی که امروز گسترده شده است در نظر بگیریم وجوه مشترکش با جریان شناسی بیشتر می شود و در این معنا سبک شناسی به فرا متن توجه می کند، همانطور که جریان شناسی هم توجهش معطوف به جریان شناسی است. تفاوت آنها در این است که «سبک شناسی» یک علم است و «جریان شناسی» یک رویکرد و طرح مسئله و فرضیاتش با هم تفاوت دارد، دوم اینکه در نگاه سبک شناسی مسائل فرا متنی در درجه دوم اهمیت قرار دارد و برای او همچنان متن اول است ولی برای جریان شناسی برعکس است. تفاوت دیگر این است که نگاه سبک شناس یک نگاه درون متنی است و جریان شناس هم به درون متن و هم به برون متن توجه می کند. همچنین سبک شناسی بخشی از جریان شناسی می تواند باشد اما کل جریان شناسی نمی تواند باشد.به بیان دیگر ما در جریان شناسی می توانیم از سبک شناسی کمک بگیریم. پس جریان شناسی بوطیقا نیست و سبک شناسی هم نیست.
وی درباره وجوه تشابه و تفاوت «جریان شناسی» و «مکتب ادبی» اظهار داشت : جریان شناسی مکتب ادبی نیست. مشابه استدلال های قبل باید گفت مکتب ادبی دانش است و جریان شناسی رویکرد. در مکاتب ادبی صیرورت آثار اصالت و موضوعیت ندارد و اتفاقاً وضعیت ثبوت آن اصالت دارد، هر مکتب ادبی یعنی مشخصه های ثابت یک گروهی از آثار در یک بازه زمانی خاص. در جریان شناسی صیرورت مسئله اصلی است اما در مکاتب ادبی وضعیت ثبوت مسئله اصلی است.
این استاد دانشگاه با اشاره به «نظریه ژانر» گفت : «جریان شناسی» ، «نظریه ژانر» نیست. در نظریه ژانر – که بخش مغفول مانده مطالعات ادبی در زبان فارسی است – هم با صیرورت سر و کار نداریم، آنجا هم ویژگی های ثبوت یک عده از آثار مطرح است مثل ژانر حماسی.
وی افزود : «سبک شناسی»، «مکاتب ادبی»، «بلاغت»، «نظریه ژانر» اینها دانش هایی هستند که ما در «جریان شناسی» می توانیم از آنها استفاده کنیم اما هیچ کدام آنها به تمامی جریان شناسی نیستند.
وی در تشریح مؤلفه های «جریان شناسی» و وجه اثباتی آن گفت : جریان شناسی عبارت است از رویکردی در مطالعات تاریخ ادبی. اولین و اصلی ترین مؤلفه، متن یا پدیدارهای ادبی است. هر کجا بخواهیم جریان شناسی را بررسی کنیم باید یک متن یا یک پدیده باشد. مؤلفه دوم، زمان است، در جریان شناسی عنصر زمان اصالت دارد چون جریان شناسی اولاً و با لذات صیرورت تطور است. تاریخ به کمک جریان شناسی می آید و «تاریخ گرایی نوین» مهمترین ابزار کمک به جریان شناسی است، «تاریخ گرایی نوین» آثار ادبی را به مثابه اسناد تاریخی می بیند و این چیزی است که ما در ادبیات به آن نیاز داریم. سومین مؤلفه در جریان شناسی، مسئله «مکان» است و جغرافیا چزی که در گذشته تاریخی ما کانون های لابی را تشکیل داده است. در کتب تاریخ ادبیات، این مسئله موضوعیت ندارد برای مورخان ادبی سنتی. در حالیکه هر کانون ادبی اقتضائات خاص خود را دارد و نگاه های خاص خود را لذا هم باید به عنصر مکان و هم عنصر زمان توجه کرد. مؤلفه بعدی صیرورت است. حتماً در جریان شناسی مسئله اصلی ما صیرورت آثار ادبی است. مسئله پنجم جمعیت است؛ به این معنا که در «جریان شناسی» ما با مجموعه ای از آثار سر و کار داریم نه با یک اثر. اصلاً آن چیزی که جریان را می سازد مجموعه اثر است. برای اشاره به این خصلت از کلمه جمعیت استفاده می کنیم. مؤلفه بعدی نسبت است؛ یعنی بررسی نسبت آثاری که در یک جریان سروده می شوند با هم دیگر و نسبت آثار با فرا متن ها در یک بخش دیگر در این مؤلفه روابط بینا متنی آثار برای ما مهم می شود و آخرین مؤلفه مسئله فرا متن هاست. سازه هایی که در اطراف یک جریان ادبی قرار دارند و آنها رابطه تأثیر و تأثر متقابل دارند.
وی در خاتمه سخنان خود گفت : بر عکس آنچه که کتاب های تاریخ ادبیات سنتی می گویند رابطه متن و فرا متن رابطه علمی و معلولی نیست، نمی توان گفت متن ها معلول هستند و فرا متن ها علت. اگر چنین بپنداریم ادبیات را از کارکرد خود تنزل داده ایم. اصطلاح پیشنهادی من رابطه «تنازلی» است یعنی تأثیر و تأثر متقابل. در خاتمه باید بگویم «جریان شناسی» عبارت است از رویکردی در مطالعات تاریخ ادبی که در بازه زمانی خاص و در جغرافیای خاص و با بوطیقای معین و تعریف شده به بررسی نسبت آثار با همدیگر و با فرا متن می پردازد.
کد خبر: 67301
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcgqw93.ak9uz4prra.html