آبنبات فرحبخش، چوبی از کار در آمد!
«آبنبات چوبی»؛ روایت تکراری خیانت و سردرگمی در یک ملودرام اجتماعی با محور خانواده
سینما انقلاب , 8 شهريور 1395 ساعت 13:23
آبنبات چوبی تنها و تنها جایگاهش در سینمایی موسوم به سینمای خصوصی است. آنقدر تکراری است که حتی مخاطبینی که زمانی به فیلم های عامه پسند و این چنینی دل می بستند، با خاطری مکدر سالن سینما را ترک می کنند و از خود می پرسند تا به کی باید برایمان از این داستان ها تعریف کنند؟
به گزارش هنرنیوز، «آبنبات چوبی» چهارمین فیلم محمد حسین فرح بخش در مقام کارگردان است و هم چون فیلم های قبلی اش به مسئله خانواده پرداخته است.
داستان «آبنبات چوبی» داستان دختری به نام ماری است که میخواهد با دوست پسرش «مسعود» به آلمان فرار کند. در این بین درگیری های شدیدش با خانواده به خصوص برادر بزرگترش موجب پادرمیانی دختر خاله اش و شوهرش فرهاد می شود.
خانواده ماری یک خانواده سنتی هستند و همین موضوع باعث اختلاف بین او و خانواده اش شده است. هر چند که رفتارهای دگم برادر بزرگترش نیز این اختلاف و گسستگی را تشدید کرده است.
ماری که از یک موضوعی رنج می برد به دوستش پناه می برد و وقت خود را با پارتی های شبانه و مصرف مواد مخدر از جمله علف صرف می کند.
فیلم به صورت فلش بک هایی پراکنده و بی نظم سعی در جذاب کردن روایت داستان دارند. سرنوشت ماری در ۲۰ دقیقه آخر فیلم در همین فلش بک ها لو می رود و مخاطب را با این سوال مواجه می کند که فیلمساز قرار است در انتهای فیلم چه حرفی برای گفتن داشته باشد؟
هر چند که در ابتدای فیلم به نظر می رسد موضوع فیلم اختلاف بین نسل هاست امّا در ادامه تم داستان تغییر کرده و خیانت محور اصلی فیلم می شود.
فرحبخش در ارائه تصویری از گسست نسل ها ناکام می ماند و نمی تواند با تعریف یک داستان جذاب مخاطب را با خود همراه کند. اگر رضا عطاران و سحر قریشی در این فیلم حضور نداشتند شاید بسیاری از مخاطبین سالن سینما را ترک می کردند.
شوخی ها و لودگی های سحر قریشی و بازی متفاوت رضا عطاران در نقش فرهاد که کاملا با کارهای قبلی او متفاوت است نمی تواند حفره ها و کبودهای فیلمنامه فرحبخش را جبران کند. نشان دادن روابط آزاد میان ماری و دوستانش و واقعیت های تلخ و زننده ای که در جامعه وجود دارد نمی تواند مثل گذشته یک فیلم مخاطب پسند همچون فیلم خصوصی را رقم بزند.
در اواخر فیلم ما متوجه می شویم که فرهاد با ماری یک رابطه پنهانی داشته اند و مسعود نام مستعاری بوده برای فرهاد. ماری که از فرهاد حامله است به خاطر زیاده خواهی های فرهاد و جلوگیری از برملا شدن این واقعیت تلخ قربانی یک قتل وحشتناک می شود! قتلی که هیچ کس انتظارش را نداشت…
نکته جالب این جاست که فیلمساز فرهاد را چنان شخصیت پردازی کرده که به نظر می رسد فردی مذهبی و پولدار است و وجهه ای را برای او ترسیم می کند که مخاطب انتظار چنین رفتاری را از او نداشته باشد. امّا شاید این فریب یک پیامد منفی داشته باشد و آن این که مخاطب با خود بگوید همه این حاجی بازاری ها همینطنورند! آدم هایی کثیف با وجهه ای موقر که شاید اسم فیلم هم به شخصیت آن ها اشاره می کند.
شاید اگر رفتارهای دگم برادر ماری نبود و یا اگر ماری توسط خانواده اش درک می شد کار به این جا ها نمی کشید امّا نکته این جاست که کارگردان هم نتوانسته این موضوع را به درستی پرداخت و دراماتیزه کند. قواعد یک ملودرام اجتماعی نادیده گرفته شده و تنها به نشان دادن برخی مسائل اجتماعی که این روزهای در کوجه و خیابان بسیار دیده می شود اکتفا شده است.
کاش فیلمساز به جای آن که وقت تماشاگر را به این چیزهایی که هر روز در کوچه و خیابان می بینیم تلف کند راه چاره ای بر این درد تلخ و گزنده پیدا می کرد و کمی جایگاه واقعی یک خانواده را به مخاطب نشان می داد تا کمی او را به آینده امیدوارد کند.
آبنبات چوبی با نام قبلی تهران من آنقدر تکراری است که نگارنده هر چه بگوید ملال آور و تکراری می شود. مگر در این شهر روزانه چقدر از این اتفاق ها می افتد که فیلمسازهایی همچون فرحبخش تمام هم و غمّشان ساختن چنین آثاری است. آثاری که تا چندی پیش می توانست مخاطب پسند شود ولی حال دیگر تنها در زمره فیلم هایی است که از آن به سینمای خصوصی یاد می کنند.
بدون شک می شود مشکلاتی از این دست همچون اختلاف بین نسل ها را در قالب داستانی جذاب تر و با وجهه ای متین برای مخاطب تعریف کرد. نیاز به این همه نشان دادن ها نیست. علف کشیدن ها، مهمانی های شبانه، روابط آزاد و غیره و غیره.
حسین فرحبخش بسیار سعی کرده تا با روایت داستان هایی کوتاه به موازات داستان اصلی اش ریشه ها و علل چنین اتفاقات ناخوشایند اجتماعی را بررسی کند. ولی این تلاش در حد یک شعار و چند دیالوگ باقی می ماند و مخاطب خسته و پریشان سالن را ترک می کند.
آن چه که باعث شده آبنبات چوبی نتواند نظر مخاطبین را به خود جلب کند فقط نداشتند میزانس های مناسب و فیلمنامه ای جذاب نیست. هر چند که موسیقی آریا عظیمی نژاد و تدوین مستانه مهاجر می خواهد یک تنه بار فیلم را به دوش خود بکشد امّا محتوای تکراری و عدم موفقیت در ارائه تصویر درست و ملموس از یک خانواده متوسط شهری و روابط و کشمشکش های بین نسل جوان و نسل گذشته این جامعه کار رابرای تماشای این فیلم تا به اتنها سخت تر می کند.
آبنبات چوبی فرحبخش واقعا یک آبنات چوبی است. آبنباتی که هیچ طعم و مزه ای ندارد .زمانی همین آبنبات ها مخاطبین زیادی را به سینماها می کشاند امّا اکنون دورانش به سر رسیده است و بی طعم و مزه بودنش مخاطب را عصبانی می کند.
ای کاش مردمی که به سینماها می روند این نکته را دریابند که گاه به جای یک فیلم خوب به آن ها آبنبات داده اند و حال وقت آن رسیده است که طعم واقعی یک فیلم خوب را از دست کسانی که دغدغه ای متعالی دارند بچشند.
کد خبر: 92574
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcgtn9y.ak9xu4prra.html