خمسه:
پایتخت حاصل یک کار گروهی است
مورد توجه قراردادن حرمت سالمندان
سوره سینما , 24 فروردين 1392 ساعت 14:44
بازیگر نقش عمو پنجعلی در مجموعه «پایتخت ۲» موفقیت این مجموعه را محصول یک کار گروه قوی و حرفهای دانست.
علیرضا خمسه کمدین محبوب و پرکار دهه ۶۰ و ۷۰ در سال های اخیر با انتخاب نقش های متفاوت نشان داده که سیمایی که از او و قابلیت های بازیگری اش می شناسیم چقدر متنوع است. بازی در فیلم سینمایی «بیست» یا مجموعه های «پایتخت» مهمترین بخش های این دوره بازیگری خمسه است. در حالی که با پایان تعطیلات نوروزی همچنان بحث درباره مجموعه «پایتخت» ادامه دارد پای صحبت های این بازیگر درباره نقش عمو پنجعلی نشستیم.
پنجعلی در سری اول مجموعه قصه داشت، اما این بار از این مزیت بی بهره بود و گاهی نقش زیادی در پیشبرد روایی داستان نداشت. نظرتان درباره این موضوع چیست؟
علیرضا خمسه: ما یک نگاه کلی درباره بشریت داریم و اینکه بود و نبود انسان چه توفیری به حال جهان دارد؟! خیلی از فلاسفه بدبین اعتقاد دارند که اگر آدم اصلا نبود، بهتر بود! بعضی هم عکس این نظریه را دارند. شما این فلسفه خوش بینانه و بد بینانه را در خانواده خلاصه کن. در یک خانواده ممکن است یک پدر پیر یا یک مادر بیمار وجود داشته باشد و ممکن است سوای اینکه بود و نبود آنها در یک نگاه سطحی یکسان به نظر برسد، در یک نگاه فوق بدبینانه شاید نبودشان خیلی بهتر باشد، چون مجبوری مدام هزینه کنی و … . این بحث فلسفی اما عاری از انسانیت و محبت است. در عرف ایرانی و نگاه ملی ما، دیدگاه ما آن چیزی نیست که در عمل مفید واقع شود، چون در این صورت ممکن است همه بستگان فامیلی را دور انداخت از بس هیچکدام شان ممکن است در عمل به کار کسی نیایند. ما اما به عنوان یک انسان نسبت به همسایه و فامیل مان محبت و وابستگی داریم. باید دانست که تم اصلی این موضوع است و بنا نیست به دنبال این باشیم که بابا پنجعلی کدام گره های دراماتیک اصلی را بازگشایی می کند. چه فراز و فرودهایی دارد و آیا مثلا در این روایت گم می شود یا خیر؟ این حضور مقوله هایی مثل حرمت سالمندان و فاصله نسل ها را مورد توجه قرار می دهد و به نوعی یک نگاه آموزشی هم دارد. خانواده های ایرانی که پدر سالخورده یا مادر فرتوت دارند و حتی اگر به سبب نگهداری آنان به زحمت می افتند، حسن این است ما برخوردی از سر ملاطفت با ایشان داشته باشیم. به لحاظ ابعاد دراماتیک سریال، شاید تنها یک شخصیت هم کافی بود. یک گنبد و گلدسته قرار است از شمال برود قشم. خب ارسطو این را بار می زند و می برد دیگر. داستان هم این باشد که در راه به دزد بر می خورد. چه نیازی به نقی با پدرش هست؟ ما اساس را بر مبنای خانواده گذاشته ایم و موقعیت را برای همه آنها به وجود می آوریم. این قصه نیست که مهم است، بلکه شخصیت ها اهمیت دارند که هر کدام از آنها هم رنگی دارند.
آیا پس از دیدن فیلمنامه سری دوم، تفاوت عمده ای با سری اول آن احساس کردید؟
در هر کار نمایشی ، اصالت با یک چیز است. گاهی اصالت با شخصیت است و گاهی با قصه و محتوا و موقعیت. این موضوعات، به درستی در فرهنگ تماشاگر فهمیده نمی شود و ما هیشه اعتقاد داریم سری اول یک مجموعه بهتر از سری دوم آن است، چون در سری اول بابا پنجعلی برای آنها جذابیت و تازگی داشت. این یک برخورد عامیانه با موضوع است. وقتی مردی برای اولین بار به همسرش می گوید عاشقت هستم، این زن ممکن است همه موهای تنش سیخ شود، اما برای دفعات بعدی شاید این تکرار برای او تهی از معنا هم باشد. در «پایتخت» قصه و موقعیت بهانه است و شخصیت ها هستند که بهانه واقع نمی شوند. تماشاگر به دنبال این است که ببیند خانواده نقی در موقعیت های مختلف چه برخوردی خواهد داشت وگرنه قصه که سالانه به مقدار زیادی نوشته می شود و کسی هم نمی خواند و البته تعداد زیادی از آنها هم شبیه به هم هستند. الان شما بخواهی برای بچه ات قصه تعریف کنی، باید خیلی به حافظه ات فشار بیاوری که تکراری نشود. نظر من این است که کارهای ماندگار چه در ادبیات نمایشی و چه در جهان، کارهایی مبتنی بر این دو اصل عمده است: موقعیت ها و شخصیت ها. اگر «پایتخت» ماندگار شد به این سبب بود که موقعیت ها و شخصیت ها نو بود و در سری دوم قرار بود این شخصیتهای شکل گرفته را در موقعیت های جدید قرار بدهیم. این شخصیت ها بدون قصه هم جذابیت دارند و می شود هنوز برای آنها قصه های تازه ساخت.
پنجعلی هم مثل سایر کاراکترها دو سال سن اش بالا رفته و به نظرم این استمرار ماجرا مهم است. شما نیز این هوشمندی را داشتید که ویژگی هایی را مثل کندتر راه رفتن لحاظ کنید . چطور به جزئیاتی این چنین دقیق دست پیدا کردید؟
به مرور همه چیز خودش پیدا شد. پنجعلی از آغاز شخصیتی بود که به مرور شکل گرفت و در سری دوم دیگر کاملا تثبیت شده بود. نگاه کردن، صحبت کردن و راه رفتن و خلاصه همه چیز این کاراکتر باید پس از دو سال، دچار تغییراتی می شد که ما هم از آن غافل نماندیم.
از سنگینی گریم صحبت کنید و اینکه چطور توانستید آن را تحمل کنید، آن هم در یک محیط غیرشهری و آپارتمانی. دیگر آنکه چه نیازی به گریمی این چنین مفصل وجود داشت؟ قاب کوچک تلویزیون ماننده پرده بزرگ سینما نیست که این موضوع اهمیت ویژه ای داشته باشد.
گریم هم مثل سایر بخش های یک کار تلویزیونی در خدمت موضوع و کار ماست. این کارگردان است که تعیین می کند گریم تا چه اندازه غلو شده باشد یا رقیق یا غلیظ باشد. نقشی که من داشتم ۲۵ سال از خودم بزرگتر بود و قطعا نمی توان بدون گریم کار کرد. طبیعی است که گریم بیشتر از دیگران، می بایست به من کمک می کرد و این امر مهم هم با همفکری با دیگران حاصل می شد که اجزای مختلف صورت چه حالت هایی داشته باشند. بحث سینما و تلویزیون نبود، بلکه باورپذیری برای ما اهمیت داشت و اینکه این آدم باید چند ساله به نظر برسد و آیا آنطور که شخصیت او تعریف شده، دیده می شود؟
وضعیت جسمانی بابا پنجعلی یکی از نقاط قوت بازی شما بود و اینکه به خوبی از پس در آوردن آن ناتوانی بر آمدید. سوای حفظ کردن راکورد، بدن شما می بایست در طی چندین ماه این وضعیت را تحمل می کرد. این در حالی است که خیلی از بازیگران جوان ما چندات اهمیتی برای بازی بدن شان قائل نیستند.
در بازیگری مقوله ای هست به نام زبان بدن که مهم ترین درس بازیگری است. بازیگری صرفا ادای کلمه و گفتن جمله نیست. گرفتن فرم و شکل دادن به بدن چیزی است که قبل از باز شدن دهان می تواند یک پیام را منتقل کند. بدن ما می تواند کسی را به سمت ما جذب یا دفع کند. ما به اشتباه فکر می کنیم که با گفتن کلمه ی عزیزم، کسی به سمت ما جذب می شود! اگر ما با یک لحن و بدن پرخاشگرانه کسی را عزیزم خطاب کنیم، او می تواند از این واژه متنفر شود. ما این درس ها را به هنرجو آموزش می دهیم و به او می گوییم یک بازیگر است و یک بدن قبل از اینکه بازیگر باشد و بیانش. این بدن است که صبت می کند و برای آن هم تمریناتی داریم. اینکه بدن برای ابراز شادی و تاسف و … چه شکل ها و فرم هایی را می تواند به خودش بگیرد و همینطور برای دفاع و حمله و پرخاش و مهر و … . کلام در پایان است که به کار بازیگر می آید و بابا پنجعلی هم به همین دلیل زیاد صحبت نمی کند. او می تواند قبل از گفتن خیلی چیزها آن را نشان بدهد.
کاراکتر شما ملموس و رئال از آب در آمد و دست یافتن به نقشی که مابه ازای بیرونی زیادی داشته باشد و باورپذیر هم باشد، آسان نیست. حتی گاهی مخاطب فکر می کرد بابا پنجعلی او را سر کار گذاشته است. چطور به این پیچیدگی دست یافتید؟
کمدین ها ، در نهایت از دو چیز استفاده می کنند. یک پوسته و یک مغز٫ پوسته خیلی از کمدین ها همان سادگی شان است یا بلاهت و انفعالی که دارند. مغز بازی آنها اما، همان چیزی است که تماشاگر آن را کشف می کند. به خصوص در نمایش های خیابانی این فهمیدن این مغز نوعی بصیرت می خواهد و بازیگر هم بصیرتی دارد که آن را همه جا به کار نمی برد و شاید تنها سر بزنگاه ها از آن استفاده می کند، مثل جریان همان مسابقه تلویزیونی در رستوران. این یک فرمول قدیمی است که از پوسته ظاهر ساده شروع می شود و به یک مغز عمیق می رسد.
و ایده هایش از کجا می آمد؟
ما واقعا یک گروه بودیم و همه با هم ایده ها را طرح می کردیم و بهترین ها را به کار می بستیم.
کد خبر: 56457
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcgut9n.ak93n4prra.html