موزه از نگاه یک پیشکسوت باستانشناسی؛
۷۰ درصد اشیا موزه ملی از قاچاقچیان ضبط شده است//جمهوری اسلامی موزه دوران اسلامی ندارد
29 ارديبهشت 1393 ساعت 10:31
به اعتقاد اسماعیل یغمایی - پیشکسوت باستان شناسی -قاچاقچیان خطی مشی موزه ها در ایران را تعیین میکنند چرا که آنها ابتدا به امر منطقه ای را حفاری میکنند بعد خبرش به گوش پژوهشکده باستانشناسی میرسد و آنها هم از باستانشناسان میخواهند منطقه سرقت شده را کاوش کنند!
مریم اطیابی - با اسماعیل( احسان ) یغمایی پیشکسوت باستانشناسی که از بهار ۱۳۷۵ به عنوان کارشناس ارشد به همکاری ناپیوسته با موسسه ی فرهنگی موزه های بنیاد پرداخته به مناسب هفته میراث فرهنگی درباره موزههای ایران و آسیبهایشان به گفت و گو نشستیم.
موزه باید چگونه مکانی باشد؟
موزه جایی است که مردم بویژه دانشآموزان و دانشجویان و در یک کلام بیشتر افراد تحصیل کرده از آن دیدن می کنند تا با تاریخ و فرهنگ خود آشنا شوند. اقتضای چنین مکانی آن است که از بازدید کنندگان و کارشناسان آمار بگیرد و از کاستیهای خود مطلع شود و آن را با حفاریهای باستانشناسی برطرف کند. در واقع این موزه است که برحسب نیازش برای باستانشناس خط مشی تعیین میکند که کجا و چه دوره تاریخی را بیشتر مورد مطالعه و کاوش قرار دهد. در یک کشور مانند ایران که تاریخ ۱۰ هزار ساله دارد نیز مدیران موزه ناگزیرند آماری از کاستیهای داخل ویترینها بگیرند و آن را برطرف کنند. فرضاً موزه اعلام میکند که آثار دوره مادها یا ماناییها کم است در نتیجه برحسب این نیاز باید باستانشناس کاوش انجام می دهد. اما پرسش اصلی این جاست که واقعاً موزه در ایران چنین کارکردی دارد؟ به نظرم موزه در ایران به گورستان اشیا تاریخی تبدیل شده است.
اگر دانشگاه پنسیلوانیا ۲۵ آمریکایی را وسط گرمای تابستان به تپه یحیی کرمان که نه برق و نه آب و نه گلبانگ مسلمانی دارد، راهی میکند قطعاً از سر بیماری و شکم سیری نیست. موزه اعلام کرده که اشیا، اطلاعات یا کتابهایش در مورد فلان مقطع تاریخی و بهمان منطقه کم است. بنابراین هزینه کرده و باستانشناسان را راهی منطقه مورد نظر میکند تا کاستیهایش جبران شود. این روش اصولی موزهداری است. در این کشورها بودجه کاوش در دست موزههاست نه سازمان میراث فرهنگی چون آنها براساس نیازشان این هزینهها را تقبل میکنند.
و در ایران خط مشی را چه کسی تعیین میکند؟
قاچاقچیان! چرا که آنها ابتدا به امر حفاری میکنند بعد خبرش به گوش پژوهشکده باستانشناسی میرسد و آنها هم از باستانشناس میخواهند منطقه سرقت شده را کاوش کند! بودجه و اعتبار را هم سازمان میراث فرهنگی تقبل میکند. حالا این بودجه را چه زمانی، به چه کسی ، چقدر و چگونه بدهند، استان و بخش حسابداری در نهایت چقدر از این هزینه را به باستانشناس تحویل میدهد؛ خودش مثنوی هفتاد من است. در نهایت هم اشیایی مثل کاسه و کوزه که از چشم قاچاقچیان دور مانده یا در اثر سدسازی زیر آب نرفته یا رویش جاده و لوله آب و گاز کشیده نشده توسط باستانشناس از زیر خاک بیرون میآید. البته قوطی کنسرو، بسته سیگار، بطری آب ، ذغال، بقایای آشغالهای قاچاقچیان را هم به لیست اشیا کشف شده اضافه کنید!
این اشیا چه فایدهای برای موزهها دارد؟
درد اینجاست که اشیا کشف شده به دلیل آنکه قبلاً توسط قاچاقچیان مورد تعرض قرار گرفتند از بافت اصلی خود جدا شدند. فرضاً بیشترآثار موزه ملی اشیا ضبط شده از قاچاقچیان است. اگر۳۰ درصد در حفاری به دست آمده، ۷۰ درصد مابقی از قاچاقچیان ضبط شده است. این اشیا همچون طفل یتیمند یعنی چون نمیدانیم از کدام منطقه و از کدام لایه تاریخی به صورت غیر قانونی حفاری شده پس اصلاً هویتی ندارد. به عبارتی صاحب پدر و مادر و شناسنامه نیستند . کتاب آریههای مفرغی را که موزه ایران باستان چاپ کرده تورق کنید. از هر ۲۰ آرایه مفرغی یکی در حفاری پیدا شده است.مابقی یا خریداری شده یا از قاچاقچیان ضبط شده است. یک شی باید در بافت خودش کشف شود درست مانند طرح یک قالی که در بافت،رنگ، نقش، تار و پود معنا پیدا میکند. فقط در این صورت کشف یک شی تاریخی ارزشمند است. وقتی نمیدانی کجا، چه زمانی، توسط چه کسی و چگونه یک شی کاوش شده این اشیا چه ارزشی دارد؟! مثلاً مفرغ لرستان! خوب لرستان شامل چندین شهرستان و دهستان است. یا مفرغ آذربایجان بزرگ ! سه استان اردبیل تا آذربیجان شرقی و غربی میتواند شامل این کشف شود. درست مانند آن است که فقط بگویند این تابلو از آن کمالالملک است در حالی که کل نقش را با پارچه سیاه پوشانده باشند و فقط گوشهای از آن قابل رویت باشد. از کجا باید فهمید این تابلو فالگیر بغداد است یا تابلو سرخه حصار یا کاخ گلستان اصلاً وقتی قابل رویت نباشد چه فایده ای دارد. بنابراین این شی فاقد ارزش و هویت لازم است.
اینجاست که مشخص میشود نقش موزهداران در ایران گم شده و درست ۱۸۰ درجه خلاف موزههای سایر کشورها عمل میکند. موزه باید بودجه و اعتبار و برنامه حفاری داشته باشد آن هم نه بیدلیل بلکه بر اساس نیاز و کمبودهایش.
موزههای ما فراموشخانه هستند درحالی که صحبتهای شما دریچهای به سوی اقتصاد هنر باز میکند. یعنی موزه به قدری شأنیت، اعتبار، برنامه، حیثیت، بودجه و سود اقتصادی دارد که دست به چنین اقداماتی در کشور خود و سایر کشورها میزند اما آیا این در ایران میسر است؟
بریتیش میوزیوم لندن، آرمیتاژ و لوور اینقدر قوی عمل میکنند که بتوانند مخارج سالیانه خود را با حضور گردشگران تأمین کنند اما دراین کشورها دولتها نیز حامی موزهها هستند و درآمد موزهها را مانند ایران در جیب خود نمیگذارند. آنها میگویند اگر میراث فرهنگی نباشد ما هم نیستیم. یعنی اگر تاریخ و پشتوانه تاریخی نباشد هیچ کشوری نمیتواند محکم سر جای خودش در کره زمین باقی بماند این آن چیزی است که سایر کشورها به خوبی درک کردند و به شدت بدان اعتقاد دارند. آنها ایمان دارند که اگر تاریخ و موزه نباشد پشت هر کشوری خالی می شود. برای همین نشریه چاپ میکنند، مقاله و بروشور ارائه میکنند ، روح زندگی را در موزه ها میدمند و حتا تلاش میکنند تا معلولان نیز امکان حضور در این مراکز فرهنگی را داشته باشند، چون با گوشت و پوست خود احساس میکنند که مردم سرزمینشان و سایر کشورها باید از فرهنگ و تاریخ آنها مطلع شوند اما موزه ملی ایران و سایر موزهها حتا یک مجله یا بروشور در خور ارائه ندارد.
ناراحت کننده است اما جمهوری اسلامی موزه اسلامی ندارد و مردم برای دیدن اشیا دوره اسلامی باید به دوبی بروند. چرا چون رییس موزه متخصص نبوده و اصلا نمی دانسته موزه کجاست. برای همین ۷-۸ سال این موزه سر در گم مانده و در نهایت تحویل خانم گرجی ( مدیر کنونی موزه ملی) در دولت یازدهم داده شده است. حالا او چگونه باید این همه خرابکاری را به سامان کند باید از خودش بپرسید احتمالا خون گریه میکند!
اما در باقی کشورها دولتها به خوبی میدانند که شناخت مردم از تاریخ کشورشان و هویتشان تنها از طریق موزهها میسر میشود بنابراین هرکاری برای پویایی آن انجام میدهند چرا که ایستایی موزهها مصادف با مرگ ملتها و کشورهاست.
از طرفی ثروتمندان آنها حفاری را حمایت میکنند اما در ایران برخی ثروتمندان خود حامی قاچاقچیان در حفاری اشیا به صورت غیر مجاز هستند. گروهی از آنها به اسم مجموعه دار این اشیا را از قاچاقچیان خریداری می کنند و خودشان در فروش آنها به سایر کشورها دست دارند. فرق ما با آنها در همین خرد و فهم و آگاهی آنها از ضرورت حفظ فرهنگ است.
برای همین یک خانم ثروتمند آمریکایی تمام هزینه حفاریهای اشمیت در تخت جمشید را در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم تقبل کرده است بدون آن که نامی از وی برده شود! برای همین چون اداره میراث فرهنگی وقت مانند همیشه پول نداشت در قشم آقای گلبانگیان و سفارت پرتغال برای کاوش قلعه پرتغالیها هزینه کردند! اما طرح این مسأله در ایران مانند جوک است چرا که مردم و مسئولان فکر می کنند حتماً این آدمها حالشان خوش نیست که اینقدر برای حفاری و کاوش و مطالعات باستانشناسی و موزهداری هزینه میکنند.
کد خبر: 71757
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcguu9u.ak9qn4prra.html