در حاشیه نمایشگاه نقاشیخط؛

نقاشیخط یا به هم ریختن مبانی هنر خط!

25 مرداد 1391 ساعت 13:42

در آستانه رمضان نمایشگاهی از آثار نقاشیخط احمد میرزازاده و رسول اکبرلو در گالری ماه برگزار شد. این موضوع بهانه ای شد تا نقاشیخط معاصر را در نوشتاری کوتاه از نظر بگذرانیم.



نقاشی‌خط گرچه به باور بسیاری تنها به چند دهه اخیر باز می‌گردد؛ اما در واقع عمری به درازای تاریخ خط دارد. آن‌چه امروز در مورد نقاشی خط حایز اهمیت است، این است که سلایق شخصی در رابطه با به کارگیری خط بیش از ارزش خط به عنوان عنصری ارزشمند مد نظر قرار می‌گیرد. 

در واقع هنرمندان معاصر بیش از آن‌که بر این امر واقف باشند که خط جایگاهی ویژه و کاربری به خصوصی دارد؛ به آن تنها به شکلی تزئینی می‌نگرند و آن را با سلیقه های شخصی می‌آمیزند. در نهایت آن‌چه حاصل می‌گردد؛ ملقمه‌ای نا به حنجار از اصالت و مدرنیته است و در واقع چندان حایز ارزش‌های بصری نیست. 


هنر خومشنویسی گرچه در طول تاریخ خود همواره برای کاربردش مورد توجه بود؛ هرگز از زینت عاری نشد و همواره منطبق بر کارکرد و مکان قرارگیری‌اش شکلی تازه به خود گرفت. خوشنویسی اسلامی در هم نوایی اش با کتابت شکلی گرفت که در خور کتاب بود. در هم نشینی‌اش با ظروف به گونه‌ای دیگر در هم گره خورد. در حاشیه پارچه ها شکلی دیگر یافت. اما بزرگ‌ترین تجلی خط در معماری به وقوع پیوست. خط بی آن‌که از هویت خود دوری گزیند؛ هم طراز با بسیاری از عناصر دیگر بنا شکل خویش را منعطف ساخت و با تزئینات دیگر بنا کنار آمد. این موضوع فارغ از هرگونه تعصب؛ از برترین قابلیت های هنر خط است. آن چه یک فن را تا حد یک هنر ارتقا داد و سبب شد تا بینندگان به شگفتی وادار شوند؛ شاید در همین انعطاف نهفته بود. 


خط در هم نشینی با آجر، با خشکی‌ها و زوایای آن هم‌سو شد. در هم‌جواری اسلیمی، ظرافت یافت و نقش‌ها را در خود پذیرفت. در گاه نشستنش بر سقف ها و گنبد ها به طرز شگفت آوری با تعالی گنبد قرین شد و آن را به کمال رساند. اما فراتر از تمام این ها، خط گونه هایی مختلف را جهت کاربری های مختلف از دل خود رویاند. هنرمندان برای هر یک از کاربردهای خط از جمله رقعه نویسی و کتابت و بنا گونه‌ای را خلق کردند. این انعطاف با این همه تنوع حاصل اندیشه بلند نیاکانی است. 



حال یک سوال مطرح است که هنرمند معاصر در ارتباط با این فرم ها چه نکته متعالی بر آن می‌افزاید؟ در پاسخ به این سوال تنها می‌توان گفت؛ خوشنویسی در آمیختگی اش با رنگ‌هایی تکه تکه و روان بی هیچ قانون و نظام خاصی تنها از هویت خود دور می‌گردد. اگر روزگاری میرعماد و میرزا محمدرضا کلهر خوشنویسی را به شکل سیاه مشق نگاشتند؛ بدین معنا نبود که اگر حروف را با زوایای در هم تنیده و به هم ریخته کنار هم بچینند؛ به نقاشیخط بدل می‌شود. یا اگر خط را واژگون بنویسند و گره‌های کوفی‌اش را در هم آمیزند؛ به یک نتیجه با گذشته خود می‌رسند. آن‌چه امروز معمول گشته‌است این است که حروف را بی قاعده در کنار هم می‌نگارند و آن را بی توجه به ظرافت ها و پهناهایش به شکلی به هم می‌بافند که نه زیباست و نه مفهوم خاصی را به مخاطب القا می کند. حال آن‌چه همه چیز را بد تر می کند این است که این نوشته های هزارتو را در شکلی هندسی می‌گنجانند و به زور می‌خواهند آن را هنر سنتی جلوه دهند. این حاصل آن چیزی است که ما هنر معاصر می دانیم. 

ملغمه‌ای از هنر سنتی و آشوب‌های رایج در زندگی معاصر . همه چیز جالب‌تر به نظر می‌رسد وقتی که از هنرمند درباره اثرش سوال می‌شود. آن‌وقت در پاسخ خواهد گفت این احساس شخصی من است! حال این احساس شخصی چگونه چنین آشفته و بی اساس است بماند.


کد خبر: 44982

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcgxy9t.ak9t74prra.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com