گزارش هنرنیوز از نشست «آسيب شناسي رمان ايراني»؛/2/
حسن میرعابدینی: در ایران سنت رمان نویسی وجود ندارد
30 مهر 1389 ساعت 19:35
حسن میرعابدینی در نشست «آسيب شناسي رمان ايراني» گفت: در ایران سنت رمان نویسی وجود ندارد.
به گزارش خبرنگار ادبي هنرنيوز، کانون ادبيات ايران روز پنجشنبه بيست و نهم مهر ماه سي و هفتمين نشست سخن ماه را با عنوان «آسيب شناسي رمان ايراني» در تالار ناصري خانه هنرمندان ايران با حضور دکتر حسين پاينده ، حسن مير عابديني و محمدرضا گودرزي برگزار کرد.
ميرعابديني در ابتدای مراسم با اشاره به عنوان جلسه «آسيب شناسي رمان ايراني» گفت: زمانی که از آسیب شناسی رمان سخن می گوییم قصد نداریم ارزش کار رمان نویسان را در ایران دست کم بگیریم. اتفاقا من ارج مینهم کار رمانویسان ایرانی را که با وجود شرایط دشوار هر چند سال یک بار می توانیم با رمان های خواندنی مواجه باشیم.
میرعابدینی دلیل پویا نبودن جریان رمان را در ایران به دو دلیل تفکیک کرد و دلیل اول را در سیر تاریخی و دلیل دوم را در عملکرد خود رمان نویسان دانست.
وی در توضیح این مطلب گفت: در ایران سنت رمان نویسی وجود ندارد. برخلاف نظر برخی که گمان می کنند ما از دیرباز رمان داشته ایم باید بگویم که رمان یک نوع ادبی جدید است که در فرهنگ شرقی جایی ندارد. اصولا هر يك از انواع ادبی اعم از رمان یا نمایشنامه که نیاز به چند صدایی داشته باشد در این فرهنگ جایی ندارد.
وي ادامه داد: لوکاچ در این رابطه می گوید که رمان ژانر ادبی قشر متوسط شهری و انسان مسئله دار است. رمان در جامعه روستایی و فئودالیته جایی ندارد، زیرا زمانی که ما از رمان سخن می گوییم اولین مساله ای که مطرح می شود «سواد» است به این دلیل که بر خلاف شعر و نمایش که به سواد نیازی ندارد، رمان به سواد نیاز دارد.
اين پژوهشگر ادبيات ادامه داد: جدای از این واقع گرایی و فردیتی است که در رمان وجود دارد. شخصیت رمان یک فرد است که بر بستر مناسبات اجتماعی شکل می گیرد زمانی که بستر اجتماعی اجازه رشد به فرد ندهد سانسور و خودسانسوری به وجود می آید. شهر های ما روستاهای متورم شده است در اين شرايط ما نمی توانیم از جامعه شهری و يك ژانر ادبی به اسم رمان سخن بگوییم.
وی در توضیح این مطلب از « یکی بود یکی نبود» جمالزاده یاد کرد و گفت: 90 سال پیش جمالزاده در دیباچه ای که بر این کتاب نوشته بود بیان کرده است که راه افتادن ادبیات ما در یک مسیر جدید نوشتن رمان و حکایت است. برخی مثل جمالزاده این را تشخیص دادند اما حتی خود آنها هم در حرکت به این سمت موفق نبودند.
میرعابدینی گفت: گفت و گو به معنای حق برابر طرفین در بیان عقاید همراه با عنصر منطق از زمان مشروطه وارد ادبیات ما شد. در گذشته داستان های کوتاه بیشتر از طریق نقال ها منتقل می شده است و بخشی از این داستان ها هم مثل «سمک عیار» مکتوب شد و داستان کوتاه تا حدی امکان رشد یافت و برخی از آنها نیز به مرکز ادبی جهان راه یافت اما این داستان ها از وجه ادبی مورد توجه نبود. وجود عنصر پند و اندرز شاهد مثال خوبی برای این مساله است.
وی در ادامه افزود: من تصور می کنم اگر در ایران داستان کوتاه بیشتر از رمان مجال رشد داشته است به دلیل این است که داستان کوتاه به شعر پهلو می زند و شعر هنر ملی ما است. حتی بسیاری از داستان پردازی هایی که بزرگان ما داشته اند در غالب شعر بوده است. در این رابطه می توان به داستان های شاهنامه فردوسی اشاره کرد. از دید بنده دکتر پاینده به درستی بیان می کنند که در جامعه ای که داستان کوتاه رشد کرده است رمان رشد نمی کند و برعکس و هرگز نمی توان شاهد رشد همزمان این دو بود. این مساله را ما در سیر تاریخی ادبیات در ایران به درستی می توانیم ببینیم که تا دهه 1320 از داستان کوتاه خبری نبود و اگر چیزی هم بوده است تحت عنوان حکایت های کوچک بوده است. بعد از 1320 ما با داستان های کوتاه و تلاش های افرادی مثل چوبک یا گلستان اثر آل احمد مواجه میشویم. در این دوره با رشد داستان کوتاه ما رمان کم داریم.
وی در ادامه در ارتباط با دومین دلیل عدم پویایی در جریان رمان در ایران علت را در خود رمان نویسان دید و در این رابطه اظهار داشت: سنت ادبی چیزی است که ساختمان ادبی را شکل می دهد. هر نوآوری زمانی شکل می گیرد و بنیان می یابد که نویسنده این سنت ادبی را درک کرده باشد. در غیر این صورت کاری که نویسنده انجام می دهد بازی با تکنیک است.
وي ادامه داد: مساله دیگر در «آسیب شناسی رمان ایرانی» مسئله «نظریه» و «جهت گیری رمان نویس» است. نظریه چیزی است که هم در نقد ادبی و هم رمان امروز بسیار مهم است. به کار بردن نظریه در رمان به این معنی است که ما نگاه ویژه ای به زندگی و فرهنگ داریم. این که ما به زندگی دیدگاه اقتدارگرایانه داشته باشیم دیگر نمی توانیم در رمان نظریه به کار بریم.
میرعابدینی در ادامه بیان کرد: به نظر می رسد که نویسندگان خوب از زندگی شروع می کنند و سعی در نمایش جریان های ناپیدای زندگی دارند. این چنین است که نظریه های خوب در رمان آنها بیرون می آید.اما رمان نویسی که بدون طی این مراحل به رمان نویسی رو آورد به نظر می رسد که رمانش ترجمه نظریه است.
وی در ادامه مورد دوم یعنی طرفیت داشتن رمان نویس گفت: گودرزی در کتاب بازتاب سیاست در ادبیات داستانی ایران 2 نوع رمان را دسته بندی می کند: اول رمان هایی که سعی دارد مطابق با ایدئولوژی حاکم باشد و بگوید این درست است و دوم رمان هایی که با ایدئولوژی حاکم به گفت و گو و انتقاد در آمده اند.
در رمان امروز نویسنده تحقیر نمي کند. نویسنده می تواند رد کند اما نباید حذف کند. نویسنده خشمگین نیست زیرا فضای رمان فضای تساهل و چند شخصی است. نویسنده شفقت دارد و می تواند از تنهایی بشر بگوید و اینگونه رمان است که در هر جای دنیا خواننده خود دارد.
میرعابدینی در پایان از آفت های ترجمه در رمان امروز گفت و در این رابطه بیان کرد: ضمن قدردانی از تلاش هایی که مترجمان ایرانی در شکل گیری رمان در ایران داشته اند در این رابطه خانم دانشور به درستی می گوید که ما رمان نویسان قربانی ترجمه شده ایم. تا همین اواخر ما در کارهای ترجمه تلاشی برای حفظ سبک نویسنده نمی دیدیم.
کد خبر: 18909
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcgyy9q.ak97z4prra.html