ضرورت پرداختن به تئاتر سنتی
8 مهر 1389 ساعت 10:24
ایران، دارای ادبیات حماسی، اخلاقی و عاشقانه است که بیشتر در شعر شاعران نمود پیدا کرده است و هم دارای قصه های شفاهی که سینه به سینه به ما رسیده است و همگی بدون آنکه وارداتی باشد، از فرهنگ ایرانی سر بر آورده که همراه است با باورها و اعتقادات مردم این سرزمین که با کمی تأمل و تعمق، به سادگی می توان، پی به شکل نمایشی و اجرایی آن نیز برد.
نقالی، این هنر کهن که توسط یک نفر، هم بازگو می شد و هم بازی، در نوع خود بی بدیل است که این نیز از همان داستان ها، روایت ها، اشعار، آیین و اساطیر دیرین ما بهره گرفته است و بعدها در بستر هنر دیگری که تعزیه باشد، جاری می شود.
تعزیه، را می توان تئاتر به حساب آورد و هم آیین. به قول آندره زیچ ویرث «تناقض تعزیه این است، ضمن اینکه واقعه ای حماسی و غیرنمایشی است، در عین حال یک سبک بازی نمایشی و حماسی است» البته نمی توان انکار کرد که تعزیه، با معیار تئاتر غرب هم خوانی ندارد. چراکه دلالت پیش از عمل می آید. از سوی دیگر در درام بودن تعزیه نباید شک کرد. حتی گوبینو، چرولی و خوتسکو، تعزیه را به عنوان درام می شناختند. اما به نظر می رسد نباید با معیار و نقد و نگاه غربی، تعزیه و اصولا ً هنر شرقی را بررسی نمود.
اساساًَ بایستی هنر شرق و تفاوت آن با هنر غرب و خواستگاه آن را شناخت. جهان بینی شرقیان، و باز، از میان شرق، جهان بینی مسلمانان را باید شناخت.
تئاتر غرب از یونان باستان گرفته تاکنون، مسئله ای انسانی است و زمینی و هنر شرق، مسئلة بالایی است و آسمانی.
نمایش یونان و روم، جنگ و ستیز با عرشیان و خدایان است اما هنر شرق خواهان نزدیکی به خداست نه قرارگیری در مقابل آن. آنان می خواهند عرش را به فرش فرود آورند و نزدیک کنند. ما می خواهیم فرش را به عرش برسانیم. این تفاوت دو دیدگاه، در ادبیات ایران، در تصاویر و نقاشی های ایران، در معماری و نمایش ایرانی (تعزیه)، در عرفان ایرانی و اساسا ً در فرهنگ ایرانی مشهود است.
پس جای شگفتی نیست که درام ایرانی برخاسته از فرهنگ ایرانی است و باید به همان منظر آن را بررسی نمود.
باید دانست که پیشرفت و توسعة نمایش ایرانی، بدون تکیه بر سنت ممکن نخواهد بود. که البته این بدان معنی نیست که در بازآفرینی و نوآوری باز بمانیم. بلکه برعکس، ضمن حفظ شکل اصیل سنت، در عین حال باید در بازآفرینی و نوآوری آن نیز اقدام کنیم.
اصولا ً نمایش های جهان از دل آیین و اسطوره، افسانه و عقاید مردم سر برآورده است. همان طور که آیین نیایشی و بزرگداشت دیونیسوسی، بن مایة نمایش های تراژدی و کمدی یونان بوده است، تعزیه نیز از دل سنت نمایش های آیینی ایرانیان برخاسته که نگاهی هم به اسطوره و حماسی داشته است.
بنابراین، شناخت فرهنگ تاریخ اسطوره و آیین جزء ملزومات یک هنرمند است تا بتواند اثری تازه بیافریند. در حال و در آن واحد، زندگی کردن بدون گرته برداری از سنت نمی تواند راهگشا باشد و نمی تواند دریچه ای به سوی رسیدن به یک تئاتر ملی و ایرانی بگشاید، همچنان که شکل گیری تعزیه و اینکه به عنوان یک هنر معرفی می شود، نه آن است که تنها مذهبی است و یا بازگویی تاریخ است بلکه عناصر نمایشی (حرکت، کلام و موسیقی) در آن دخیل گشته و علاوه بر واقعة تاریخی و مذهبی، از فرهنگ عامه و باورها و افسانه ها و اسطوره نیز وام گرفته و به شکل یک هنر نمایشی مستقل با تکیه بر فرهنگ ایرانی ساخته شده است و شخصیت تاریخی را به روایت اساطیری تبدیل می کند و از تاریخ می گذرد و به شخصیت تاریخی مذهبی خود (امام حسین(ع)) مفاهیم ازلی و معنوی می بخشد و از آن اسطوره می سازد.
ملاحظه کنید چگونه از روضه خوانی، نقالی، دسته روی، نوحه خوانی، نظم و موسیقی و آواز بهره برداری شده و ساختار یک درام شکل گرفته است. حال آیا نمی توانیم در ادامة این راه، اگر نمی شود آن را تکمیل کنیم، لااقل بهره برداری صحیحی از آن داشته باشیم؟
اگر بپذیریم همة نمایش های آیینی، بازی هستند، اما هر بازی ای، نمایش آیینی نیست، پس می توان از دل آیین، بسیاری نمایش های جدید پدید آورد که با روزگار ما هم ساز باشد و هم خوان.
پس باید نقش و کارکرد تعزیه، خیمه شب بازی، تخت حوضی و نقالی، در شکل گیری و هنر خلاقانة امروز بررسی شود.
باید که رفتار و شیوة زندگی مردم روزگار و سرزمین خود را شناخت باید که در شناخت فرهنگ خود به درکی درست برسیم.
باید که بر ادبیات، فلسفه، عرفان و... تسلط کافی پیدا کنیم.
آن گاه در مرحلة بعدی به هر یک از عناصر چهارگانة نمایش های اشاره شده، شناخت پیدا کنیم. با شناختن آن ها در عرصة عمل، تجربیاتی کسب کنیم تا شاید به تئاتر ایرانی دست پیدا کنیم.
این کاری است که اهل ذوق و اهل دل، در گذشته کرده اند.
باید دانست که به دلیل تنوع فرهنگی و تنوع اقوام در ایران، افسانه های پُرباری در دل آن نفهته است که هر یک مختص همان منطقه می باشد. اما مسئله جالب تر آن است که حتی هنری که در پایخت شکل عام تری می گیرد و در ایران فراگیر می شود، باز هم به تناسب و فراخور فرهنگ آن سرزمین و یا قوم، به شکلی دیگر بروز پیدا می کند. به طور مثال، تعزیه در همه جای ایران به یک شکل اجرا نمی شود. حتی در مورد نسخه ها نیز این مورد صادق است. برای همین است که زمینه های مختلف به وجود آمد. مثلا ً فرق نسخة حضرت عباس زمینة قزوین با تهران، یا زمینة خوزستان با اصفهان. از نظر موسیقی هم همین طور است. شکل لباس ها، آوازها و اجراها نیز با فرهنگ خودی ممزوج شده، آن گاه ارائه می گردد. این شاید یکی از دلایل پایداری این هنر گران سنگ در جای جای این سرزمین کهن باشد.
متأسفانه الگوی تئاتر قرن نوزدهم اروپا باعث از هم پاشیدگی تئاتر سنتی ایران شده است. چراکه نمایش سنتی داشت به جایگاه خاص خود طی طریق می کرد که با ورود اولین تحصیل کردگان در غرب زمان ناصرالدین شاه و آشنایی آنان با تئاتر اروپا، کمر همت به از بین بردن درام ایرانی بستند که تا به امروز نیز بسیاری از دانشجویان، تحت تأثیر بعضی از استادان خود و تکرار حرف های آنان که «نمایش ایرانی به بن بست رسیده است و حرفی برای گفتن ندارد»، خودشان را از تحقیق و تفحص و پژوهش خلاص کرده و هیچ تمایلی به تجربه در این عرصه ندارند. در حالی که در گذشته حتی اگر فن آداپتاسیون وجود داشت، توانستند که تئاتر اروپا را با روش های سنتی ایرانی آداپته کنند در حالی که با ورود تحصیل کردگان از غرب به ایران، بعدها، نمایش ها را با روش غربی آداپته نمودند که این اولین گام انحراف در این مسیر بود که امروزه حتی این کار هم منسوخ شده و...
هرچند جسته گریخته کارهایی می شود اما انگشت شمارند. چراکه تداوم این نوع تجربیات است که می تواند راه به جایی ببرد. ضمن حفظ و احیای نمایش سنتی و برای رسیدن به تئاتر ایرانی هنرمندانی از نسل گذشته زحمت کشیده اند از آن جمله: علی نصیریان، بیژن مفید، عباس جوانمرد، جعفر والی و... را باید نام برد، اما در سال های اخیر نیز رویکرد جدی تر توسط داود فتحعلی بیگی (با اجراهای نمایش سنتی)، دکتر قطب الدین صادقی (باغ شکرپاره)، نصرالله قادری (کوچة عاشقی) و این جانب (اکبر آقا آکتور تیاتر و نمایش خواستگاری) شده است.
به امید آنکه دیگر هنرمندان این عرصه، نیم نگاهی به هنر گذشته و سنتی ما بینندازند. در این صورت بسیار بعید به نظر می رسد که از این دریا به سادگی دست بکشند.
در پایان فهرستی، اشاره وار، برای آنانی که ندانسته هنرهای سنتی را زیر سؤال می برند، می آورم تا بدانند لااقل باید به عناصر و موارد ذیل آشنا باشند و مسلط، آن گاه دربارة آن اظهارنظر کرده و به شیوه علمی، آن را نقد و یا رد کنند نه آنکه از زبان دیگران، حرفی را بزنند که نتوانند پاسخی برای آن داشته باشند.
● تعزیه
عناصر سازندة تعزیه از جمله: تک خوانی، مناجات خوانی، رجزخوانی، گفت وگوهای دونفره، چهارپاره، هم خوانی، بحر طویل خوانی و شیوة اجرای آن، و همچنین در مورد موسیقی که خود به دو نوع آوازی و سازی تقسیم می گردد و اینکه آیا آوازها به شکل ردیف آوازی ایرانی خوانده می شود و یا خیر... و اگر نه، چرا این گونه است؟ مرکب خوانی در تعزیه چه نقشی دارد؟ حزین خوانی، حماسه خوانی و... اینکه نقش سازها در تعزیه چیست؟ آیا فاصله گذاری تعزیه همان فاصله گذاری برشت است؟ فرق آن ها چیست؟ آیا می توان با شناختی که از فاصله گذاری در تعزیه وجود دارد، همان را در نمایش های ایرانی به کار بریم؟ چه مقدار شناخت در مورد لباس های تعزیه داریم؟ لباس های امام خوان، بچه خوان، زن خوان، شهادت خوان، اشقیا خوان، تخت خوان، جنیان، پریان، حوریان، درویشان، مردگان، چوپانان، حیوانات و... دربارة رنگ ها و چرایی آن. اصلا ً به چه شکلی در تن باید پوشانده شود؟ آیا معنی خاصی هم می تواند داشته باشد؟ در مورد متن و نسخه چه می دانیم؟ از ویژگی هایش. آیا شعر است یا نظم؟ فرق این دو چیست؟
از تشبیهات، کنایه ها و استعاره های آن چه می دانیم. از اسباب و وسایل تعزیه: کاربرد شمشیر، سپر، گرز، تبرزین، خنجر، کجاوه، شال، زره، ابلق، حجله، گهواره و...
از تعزیه های افسانه ای و اساطیری چه مقدار اطلاع داریم؟ چگونه به وجود آمده؟ چرا به وجود آمده؟ چه فرق با تعزیه های شهادت دارد؟ از تعزیه های شادی بخش و مضحک چطور؟ از مجالس تعزیه های تاریخی، از تعزیه های اخلاقی و حماسی، از تعزیه هایی که از داستان ها و باورهای مردم سر بر آورده؟
از نمادها ـ سمبول ها، نشانه های آن چه اطلاعی داریم؟
منبع: سورۀ مهر ( www.iricap.com )
کد خبر: 17866
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdch-6nz.23nq-dftt2.html