فرح اصولی یکی از هنرمندان نقاشی است که چندین دهه از عمر خود را صرف نگاگری و احیای آن کرده است.
نگارگری به شیوه معاصر در آثار فرح اصولی و هنرمندان هم شیوه او، جای تامل و نگاه دقیقتر به واژه نگارگی را طلب میکند. نخست باید دانست که نگارگری به چه سبب به وجود آمده و حایز ارزش است. آثار نگارگری گذشته ایران، وابسته به متن روایی داستانی است. این تصاویر بر مبنای متون ادبی فارسی خلق شده و گویای رخدادهای داستانی است.
نگارگری امروز در آثار فرح اصولی دو تفاوت عمده با آثار گذشتگان این هنر دارد. آثار او از زمانه خود سخن نمیگویند. و میتوان آنها را تللاشی دانست که هنرمند در جهت تکرار تصاویر این نسخهها انجام داده است. خصوصیات تصویری در آثار اصولی فاقد معنای شاعرانه و داستانی نیست. اما به طور مستقیم به آنها اشاره نمیکند و گویای روایت داستانی آن هم با جزئیات تصویری نیست. از این رویکرد آثار اصولی را نمیتوان نگارگری دانست. در واقع آثار او نقاشیهای شاعرانه بر مبنای فرمشناسی نگارگری ایرانی هستند.
از سوی دیگر آثار او شباهتهای تصویری به مینیاتورهای معاصر دارند و باید آنها را شکلی از این جنبش جدید دانست. گرچه خود معتقد است؛ آثارش تلاشی در جهت زنده کردن نقاشی ایرانیست اما باید گفت نقاشی ایرانی زاده زمانی ویژه و در بر دارنده تناسبات مخصوص به زمانه خود بود. شرایطی که هیچ یک در روزگار ما وجود ندارند و تنها فرمهایی از نگارگری ایرانی برای ما بر جای مانده است.
در آثار فرح اصولی تکههای تخت و گاهاً بافت دار رنگی با فرمهای انسانی نگارگی ایرانی تلفیق شده و در نهایت تصویری پیدی آمده که به نقاشی مدرن شباهت دارد. در این آثار بر خلاف نگارگری ایرانی خبری از پیکرههای کوچک اندازه و منظره وسیع طبیعی نیست. در حقیقت این آثار نشانگر تمرکز اصولی بر پرسوناژهای انسانی است. توجهی که فارغ از بیان روایی یک داستان، به اصل موضوع یعنی ارتباطات انسانی توجه دارد.
آثار اصولی در واقع تابلوهایی هستند که عناصر نگارگی را به ویژه در دوره نفوذ هنر چینی و مغولی بر هنر ایران مورد استفاده قرار داده است. آثار این هنرمند روایتی تازه از هنر ایرانیاند؛ ورود شخصیتهای شاهنامهای مینیاتورهای معاصر به بوم نقاشیهای جهان مدرن. واکنش این انسان های خیالی به قرار گیریشان در دنیای مدرن!
آثار اصولی از نظر رنگی نیز به نقاشیهای مدرن شباهت بیشتری دارند. تکه های تخت رنگی که نمی توان انتظار تناسب کامل از آنها داشت. گاهاً در میانشان تکههای رنگی مغایر با اصول هارمونی هم دیده میشود.
به هر روی نقاشیهای اصولی فارغ از خخصوصیات ویژهشان نوعی مینیاتور هستند. مینیاتور به تعبیر هنرمندانی از جمله فرشچیان که البته در فضایی خلوتتر گرد هم آمده و خود نمایی میکنند. با مرزهای مشخص رنگی و بافتهای کولاژ مانند. نکته ای که آن را به هیچ عنوان در نگارگری تجربه نمیکنیم. در نگارگری ایرانی با وجود آنکه بسیاری از سطوح تخت رنگی دارای بافت هستند؛ و شاکال ظریف و نقش های تکرار شونده زیادی را در خود راه میدهند؛ چون سطوح کلاژ شده پارچهای به نظر نمی رسند. در واقع نگارگری ایرانی رموز توازن را به خوبی به کار گرفتهاند و در نهایت تصاویری خلق کردهاند که از هماهنگی کامل برخوردار است.
به هر روی آثار اصولی فاقد خصوصیات و ویژگی های نگارگری هستند و بیش از آنچه بخواهیم آن ها را نگارگری بدانیم باید آنها را کولاژی از نقاشی و بریده های نگارگری بدانیم.