کورشدگان یا وقتی در روشنایی محض چیزی نمیبینیم
25 فروردين 1389 ساعت 23:40
مریم خطیبی
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی که بارها نامزد جایزه نوبل ادبیات شده بود در «کوری» کابوسی هولناک را روایت میکند؛ جامعه شهری پیشرفته ای با همه امکانات ناگهان به بربریت بازمیگردد و کل ساختار زندگی جمعی به انحطاط کشیده می شود. رشته های الفت و تعهد از هم می گسلد و یکی یکی از بین می رود. دقت موشکافانه در سبک و ساختار نوشتن، حذف نقطه گذاری و عدم تطابق زمانها؛ خواننده را وا می دارد تا در هر لحظه به ظرایف معنایی جملات بیاندیشد.
«کوری» رمانی عمیق، تفکربرانگیز و تکان دهنده است که در عین حالی که کاملا خیالی به نظر می رسد، تصویری هولناک از واقعیت است. در حقیقت یک حکایت اخلاقی مدرن است که مانند داستان های اخلاقی کهن؛ پیام یا پیام هایی اخلاقی را برای مخاطب امروزی در خود نهفته دارد، اثری تمثیلی بیرون از حصار زمان و مکان، رمان معترضانه اجتماعی- سیاسی که تلاش دارد آشفتگی اجتماع و انسان های سردرگم را در دایره افکار خویش و مناسبات اجتماعی به تصویر بکشد.
ساراماگو که هرچند بسیار دیر هنگام و در سن 76 سالگی (سال 1998) موفق شد جایزه نوبل ادبیات را از آن خود و کشورش کند، رمان نویس و شاعری است که رئالیسم جادویی را با انتقادات گزنده سیاسی در میآمیزد. ساراماگو تاکید دارد که اعمال انسانی در «موقعیت» معنا میشود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد چرا که موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. به عبارتی دغدغه عمده ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله سرگشتگی انسان معاصر یا «انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنش های آنها بررسی می شود.
ساراماگو در رمان کوری، آیینه گردان فروپاشی جامعه بشری است که به رغم برخورداری از همه مواهب طبیعی و علمی و فنی در وضعی بغرنج قرار می گیرد.
در «کوری» با شهری مواجه می شویم که اپیدمی وحشتناک کوری؛ نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک در آن شیوع پیدا میکند و در لحظه لحظه داستان مخاطب با این موضوع درگیر است که این بیماری از کجا آمده و چرا اینطور شیوع پیدا می کند که هر جایی می تواند باشد.
خیابان ها نام ندارند، شخصیت های رمان نیز همین طور: «دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم بند سیاه داشت، پسرک لوچ...» سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبهای استثنایی پیدا میکند که درخلال پاراگراف های طولانی، پیچیدگیهای روح انسان و مشکلات زندگی را برای خواننده خود تداعی میکند.
به عبارتی میتوان گفت که کوری مورد نظر نویسنده، نادیدن معنوی است چرا که در این رمان سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چند پهلویش را در دهان تک تک شخصیتهای کتاب و مخصوصا در پایان رمان در دهان زن دکتر گذاشته است: چرا ما کور شدیم...
- نمی دانم.
- شاید روزی بفهمیم.
- میخواهی عقیده مرا بدانی؟
- بله، بگو، فکر نمیکنم ما کور شدیم.
- فکر میکنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که میتوانند ببینند اما نمیبینند...
«کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو خود هم میگوید: این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسان ها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمیکنیم...»
ساراماگو در این رمان روایت می کند که این خواسته های انسان است که به او فرمان می دهند و از او می خواهند که عمل کند. کوری از آن جهت به قضاوت اخلاقی نظر دارد که قصد دارد موشکافانه به انسان بنگرد و در پرتو این منظر زوایای اخلاق را در ذهن و رفتار آدم های خود می کاود که در پایان به رونمایی از تصویری دگرگونه از اخلاق می انجامد.
رمان از اینجا آغاز می شود که در یک شهر نامعلوم، مردی پشت چراغ قرمز ناگهان کور میشود اما نه مانند هر کوری دیگر بلکه مانند کسی که جلوی چشم او را پردهای سفید و ضخیم پوشانده. مردی که بعداً معلوم میشود دزد است، او را به خانه میرساند. اولین مرد کور با همسرش نزد پزشک میرود اما دکتر هیچ ایرادی در چشمش نمییابد و این بیماری را نمیشناسد. او یک پسربچه و یک دختر با عینک آفتابی را هم معاینه میکند و در بازگشت به خانه برای همسرش ماجرای کوری مرد ژاپنی را تعریف میکند. صبح فردا، دکتر هم کور شده است. کمکم همه در شهر کور میشوند، حتی وزیر بهداشت! کور شدگان را به قرنطینه میبرند از جمله دکتر را ولی همسر دکتر که معلوم نیست چرا کور نمیشود، همراه همسرش به قرنطینه میرود. تمام آدمهای اول ماجرا، دور هم در مکانی با کمترین امکانات جمع میشوند. همه چیز در نکبت و زشتی میگذرد تا آنکه یک پیشخدمت بار که اسلحه دارد، تصمیم میگیرد از دیگران در ازای غذا گروکشی کند و...
ساراماگو در «کوری» تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیه روح و جسم که تنها راه ضمانت پایدار ماندن هر جامعهای است در غالب یک رمان هنرمندانه و شگفت انگیز به ما ارمغان می دهد.
بک شاعرانه ساراماگو که تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و فقر را با هم میآمیزد موجب شده است که او را به نویسندگان امریکای لاتین به ویژه گابریل گارسیا مارکز تشبیه کنند اما ساراماگو منکر این شباهت است و میگوید بیشتر از سروانتس و گوگول تأثیر پذیرفته است.
در ایران مینو مشیری، مهدی غبرایی و اسدالله امرایی سه مترجم به نامی هستند که از این رمان ترجمه هایی روانه بازار کرده اند.
کد خبر: 9656
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdch.mnwt23n--ftd2.html