يادداشت هاي جشنواره اي:
برداشت كلي از مي زاك
15 بهمن 1387 ساعت 13:07
بياييد هر چه زودتر آدم هاي خوبي شويم تا زاك به دنيا بيايد (وگرنه نسل ما هم مثل دايناسورها منقرض مي شود) جمله اول دقيقاً همان ديالوگي است كه قابله روستا (فاطمه معتمدآريا) به دليل تولد دير هنگام يك نوزاد كه تمامي اهالي روستا آن را به اين تفسير كرده اند كه او در حال ديدن بدي هاي ماست و نمي خواهد به دنيا بيايد، مي گويد و با دنيا آمدن نوزاد (زاك) فيلم تمام مي شود.
اما نه اين فيلم حرف هاي زيادي براي گفتن داشت... ليالستاني حرف هاي مهمي براي گفتن داشت... بي مهري نكنيم... حرف هايي كه اكثراً همه را در خلسه يك معما فرو برد و همگي آنها هم با فضاي خاص داستان به فلسفه، عرفان و الهيات مي رسند...
تولد، ازدواج، مرگ، جنگ، خاورميانه، كشتار كودكان در عراق، افغانستان و توليد 90% از مواد مخدر دنيا، ليالستان، نوستالژي هاي شخصي ليالستاني ها، نشآت قبل از تولد و بعد از آن و... و... و...
اما چه مي شود كه در پايان همه فكر مي كنند، ليالستاني قصد داشته با روايتي كند و شكل و فضايي تزييني كه به نقاشي هاي سبك رُكوكو قرن هفده ميلادي فرانسه مي مانست (علي رغم علاقه ديوانه وار ليالستاني به وان گوگ) و بازي هاي تئاتري و ديالوگ هاي سرشار از اطلاعات خام و دم دستي، فيلمي راجع به نسل در حال انقراض زاك بسازد.
کد خبر: 3959
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdch.mnxt23nwwftd2.html