در پی کتمان باستان شناس بودن کامیار عبدی!
تا به کجا میتازید؟
6 مرداد 1392 ساعت 12:03
آقای محسنی! مسئله بر سر هشت میلیارد یا هشت میلیون یا هشت هزار تومان هزینه انتقال و بازگشت پژوهشگاه نیست! مسئله بر سر خسارتی است که بر پیکره و روح پژوهش و ساختار میراثفرهنگی و پژوهشگاه وارد شد.
شنبه پنجم مردادماه تارنمای «شبکه ایران» مطلبی را منتشر کرد که در آن حسن محسنی که پیشتر «مسئول روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی» بودهاند، طی مصاحبهای برای پاسخ به آنچه وی «ادعا» از سوی «کامیار عبدی» نامید، متوسل به جوسازی علیه این باستانشناس نامدار شد و مدعی شد که وی اصولاً باستانشناس نیست و در رشته هنر تحصیل کرده و … محسنی همچنین کارشناسان و صاحبنظران میراثفرهنگی را که به واسطه دغدغههایشان نسبت به میراث فرهنگی و آنچه که برسر آن میآید واکنش نشان میدهند و از هر راهی تلاش میکنند تا پیامشان را به گوش جامعه برسانند و نسبت به سرنوشت میراثفرهنگی کشورشان بیتفاوت نباشند، متهم ساخت که «این روزها بازار اظهارات و ادعاهای دروغ بر علیه مسئولان دولتی داغ است»!
او همچنین با بیان اینکه «عبدی یا نمیداند شیراز کجاست یا نمی داند ۸ میلیارد تومان چقدر است» تلاش کرد که صورت مسئله (همان انتقال بیثمر و پرضرر پژوهشگاه از تهران) را پاک کند. ولی براستی ماجرا از چه قرار است؟ کامیار عبدی کیست و چه ادعایی را مطرح ساخت؟ هدف او از این کار چه بود؟ اصولاً دلیل واکنشهای آنچنانی سردمداران کنونی میراثفرهنگی نسبت به دلسوزیهای کارشناسان چیست؟
کامیار عبدی بیگمان یکی از برجستهترین باستانشناسانی است که امروز در ایران است و دستکم در میان اهالی میراثفرهنگی و باستانشناسی نیازی به معرفی ندارد. او پس از دانشآموختگی در رشته باستانشناسی در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پس از دانشآموختگی در دوره کارشناسی ارشد زبانها و تمدنهای باستانی خاورنزدیک از دانشگاه شیکاگو و دکترای انسانشناسی با گرایش باستانشناسی از دانشگاه میشیگان و پس از چند سال تجربه تدریس و کار پژوهشی، فقط و فقط برای خدمت به میهن، موقعیت شغلی و زندگی خود در آمریکا را رها کرد و به ایران بازگشت.
او پیش از رفتن به فرنگ نیز از جمله معدود باستانشناسان، دستکم در میان همنسلهای خود بود که کارهای پژوهشی باستانشناختی ارزشمندی از خود برجای گذاشته بود. در زمان تحصیل و پس از آن نیز بارها برای انجام کارهای پژوهشی میدانی و غیرمیدانی به ایران آمد و پس از بازگشت آخر، با آغاز تدریس در دانشگاه و نیز انجام کارهای پژوهشی، بار دیگر نشان داد که باستانشناسی ایران تنها دغدغه اوست.
روشهای نوین و بهروز تدریس عبدی در دانشگاه در میان دانشجویان باستانشناسی زبانزد بود و هرچند سرکلاس او زحمت بیشتری کشیده میشد ولی زمانی که وی با بیمهری از ادامه کار در دانشگاه بازماند، دانشجویان جای خالی او را بهخوبی حس کردند. هرچند که همچنان بسیاری از دانشجویان باستانشناسی از کمکهای وی برای پیشبرد کار پژوهشی خود بینصیب نیستند.
این مختصری از زندگینامه کامیار عبدی است، باستانشناسی که از انجام کار میدانی باستانشناختی محروم شد و ورودش به موزه ملی ایران توسط رئیس میکروبیولوژیستش ممنوع اعلام شد، چراکه عبدی نسبت به اظهارنظرهای غیرکارشناسانه، و درعین حال تاسفبرانگیز این رئیس میکروبیولوژیست درباره آثار باستانی و تاریخی بیتفاوت نماند و واکنش نشان داد؛ چون او اصولاً در برابر ناملایمتهایی که از چند سال گذشته تاکنون گریبان میراثفرهنگی کشور را بهویژه از درون سازمان میراثفرهنگی میفشارد، ایستادگی کرد و همواره زبان گشوده نگاه داشت.
جناب محسنی! زمانی که در برابر حقیقت تلخی که عبدی درباره انتقال بیهدف معاونت میراثفرهنگی و پژوهشگاه از تهران به شیراز مطرح کرد، اینگونه واکنش نشان میدهید و اصالت و هویت تخصصی او را به باد تمسخر میگیرید، اظهار میکنید که «از هفت دولت آزاد است و برایشان آرزوی سلامتی میکنم.» و ادعا میکنید که تخصص و تحصیل در رشته باستانشناسی برای اظهارنظر در اینباره لازم است، کجا بودید زمانی که ریاست ارزشمندترین موزه کشور، «موزه ملی ایران» به یک میکروبیولوژیست سپرده شد؟ کجا بودید زمانی که در کنار گوشتان سرپرستان غیرمیراثی پژوهشگاه میراث فرهنگی در مورد «حریم و عرصه آثار تاریخی » ناآگاهانه اظهارنظر کردند و آنقدر بر طبل ناآگاهی کوبیدند تا باعث شدند امروز بهتدریج شاهد نابودی بسیاری از بافتهای تاریخی ارزشمند کشور شویم؟ کجا بودید هنگامی که مدیران «غیرمیراثی» میراث فرهنگی تاجایی پیش رفتند که مدعی شدند فضای زیرین مقبره کورش میبایست کاوش شود تا جسد وی پیدا شود؟؟!!
کجا بودید زمانی که رئیس کنونی سازمان میراثفرهنگی کارشناسان خود را تهدید به اخراج میکند، فقط برای اینکه نظریه «خصوصیسازی میراثفرهنگی» مخالف نداشته باشد! لابد اکنون با خواندن این سطور (اگر وقت برای خواندنش داشته باشید!)، پرسش دیگرتان این است که نویسنده این سطور دیگر چه موجودی است و از کجا پیدایش شده!
فقط برای آگاهیتان: من هم باستانشناسی هستم که سالها در بخشهای گوناگون سازمان میراث فرهنگی کشور در فاصله سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۵ (کارشناس ساماندهی اموال تاریخی و فرهنگی موزه ملی، رئیس اداره معرفی معاونت معرفی و آموزش، مسئول انتشارات و همایشها و نمایشگاههای پژوهشکده باستانشناسی، عضو هیئت علمی پژوهشکده باستانشناسی و مدیر پروژه منطقه باستانی سیلک کاشان) خدمت کردم و همواره به دوران خدمتم در این سازمان خرسند بوده و میبالم. نه کامیار عبدی نیازی به وکالت کسی دارد و نه من وکیل مدافع کسی هستم. قضاوت کارهای ما را در تاریخ باستانشناسی این کشور روزی خواهند نوشت ولی به یاد داشته باشید که بیمهری بیسابقهای که توسط دوستان و همقطارانتان در دوره هفت-هشت ساله گذشته به میراثفرهنگی و آثار تاریخی و فرهنگی کشور و به تبع آن کارشناسان و بهویژه پژوهشگران باستانشناسی ایران روا شد، نه از یادها میرود و نه از تاریخچه میراثفرهنگی کشور پاک میشود.
شاید بخشی از تقصیر این نارساییها و توهینها و بیمهریها که چند سالی بر پیکره میراثفرهنگی کشور فزونی یافته، برگردن خود میراثیها باشد که تشکیلات صنفی مستقلی برای دفاع از حیثیت کارشناسانشان در این چنین موقعیتهایی ندارند. و صدافسوس که امروز درد کارشناسان را مدیرانشان برآنان ارزانی میدارند. آنچه که عبدی در باب تصمیم به انتقال عجولانه و سردرگم پژوهشگاه و دیگر بخشهای میراثفرهنگی از تهران به شهرستانها یادآور شده، خود مبحثی است که نگارش رنجنامهای را میطلبد. تنها برای نمونه از میان اثرات نابودگر این «انتقال» که با شکست به «بازگشت» منجر شد، میتوان به فروپاشی «پژوهشکده باستانشناسی» اشاره کرد.
پژوهشکدهای که ساختمانی سه طبقه با بیش از ۳۰ کارشناس باستانشناس و ۱۰ کادر اداری، استقلال فیزیکی و مالی و قدرت اجرایی و نظارتی بر فعالیتهای باستانشناختی در سطح کشور را به واسطه همین بیتدبیری از دست داد؛ پژوهشگرانش خانهنشین شدند و پروژههای علمی کمکم به باد فراموشی سپرده شدند. از زمان بازگشت پژوهشگاه به تهران بیش از یک سال میگذرد و تاکنون واژهای از هیچ یک از عاملان این انتقال بیهدف که نشانگر پشیمانی و پوزشخواهی از جامعه باستانشناسی و خانواده میراثفرنگی باشد شنیده نشده است! هرچند امید و فایدهای هم به این کار آنان نیست، ولی جبههگیری در برابر واکنش دلسوزانه کارشناسان خود حکایتی است که سنگ پای قزوین میطلبد.
دست آخر اینکه آقای محسنی! مسئله بر سر هشت میلیارد یا هشت میلیون یا هشت هزار تومان هزینه انتقال و بازگشت پژوهشگاه نیست! مسئله بر سر خسارتی است که بر پیکره و روح پژوهش و ساختار میراثفرهنگی و پژوهشگاه وارد شد. باشد که روزی پاسخگویی برای این داستان پیدا شود!
حمید فهیمی - عضو هیئت علمی موسسه باستان شناسی خاورمیانهُ دانشگاه برلین -
کد خبر: 61605
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdchm-n-.23nzvdftt2.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com