نگاهی به مجموعه «خداحافظ بچه»؛
رستگاری شخصیت ها در دقیقه ۹۰
4 شهريور 1391 ساعت 12:26
انگار باید سریال «خداحافظ بچه» تا به آخر کش داده می شد تا شخصیت های سریال پشیمان از کردار خود به اظهار پشیمانی از بچه دزدیدی به سمت راه راست و رستگاری در دقیقه ۹۰ حرکت و هدایت شوند.
ماه مبارک رمضان از بهترین ماه های خداوند است و این را می توان از آثار پر خیر و برکتی که این ماه در زندگی مردم دارد به وضوح دید. این ماه میهمانی خدا همیشه دغدغه ای برای صدا و سیما بوده که بتواند بهترین برنامه ها و مجموعه های تلویزیونی را در ساعات اولیه افطار و به خصوص پس از افطار برای مخاطبین خود آماده کند . به همین دلیل از ماه رمضان سال ۱۳۷۷ بود که مخاطبان سیما بعد از افطار شاهد پخش یک سریالی به نام «کمکم کن» به کارگردانی «قاسم جعفری» شدند. سریالی ماورایی که مدارم در گذشته و آینده سیر می کرد وشخصیتهای آن از عوالم پس از مرگ برای مخاطبان می گفتند هر چند قبل از پخش این سریال، سریال هایی هم بیشتر در ژانر طنز و کمدی ازتلویزیون پخش می شد اما استارت مجموعه های مناسبتی ماه رمضان را این سریال زد و بعد از آن تلویزیون به مناسبت ماه مبارک رمضان دست به ساخت مجموعه های تلویزیونی زده است . امسال هم مجموعه تلویزیونی «خداحافظ بچه»به کارگردانی «منوچهر هادی» در قالب ۲۶ قسمت ۳۵ دقیقهای روی آنتن شبکه سوم سیما رفت . سریالی که تلاش می کرد مشکلات یک زوج را برای داشتن کودک به تصویر بکشد. این مجموعه داستان مردی به نام «مرتضی»با بازی «شهرام حقیقت دوست» و همسرش «لیلا» با بازی «مهراوه شریفینیا» را به تصویر می کشید که سال های ابتدایی زندگی مشترک خود را میگذرانند. آنها با مشکل فوت فرزندشان مواجه می شوند. به همین خاطر برای بارداری دوباره زن تلاش می کنند، اما متوجه می شوند که زن نازا شده است. این موضوع باعث می شود که آنها برای اینکه دیگران موضوع از بین رفتن فرزندشان را متوجه نشوند، به خانه ای دیگر نقل مکان کنند و به دنبال راهی برای قبول حضانت یک کودک باشند. ابتدا آنها به سراغ راه های قانونی می روند و سعی می کنند از طریق بهزستی و تماس با شیرخوارگاه آمنه، کودکی را به فرزندی بپذیرند، اما این موضوع به دلایل مختلف گره می خورد و آنها به این نتیجه می رسند که به صورت قانونی نمی توانند صاحب فرزند شوند. به همین خاطر این زوج تلاش می کنند از راه های دیگر از جمله خرید یک بچه مشکل خود را حل کنند. از آنجا که مرتضی پیش از این دزد بوده و پس از ازدواج توبه کرده ، به راحتی می تواند افرادی را پیدا کند که به او بچه بفروشند، اما این بار نیز مشکلات مالی و سپس حضور پلیس مانع از بچه دار شدن آنها می شود و ...ادامه ماجرا که تاپایان این سریال ادامه داشت ومثل اکثر سریال های تلویزیونی کشورما با هزاران پیام مستقیم و غیر مستقیم به پایان رسید. انگار در تلویزیون ایران همه آدم های بد باید تنبیه شوند و آدم های خوب هم هر چند کمی کج روی داشته باشند باید در پایان داستان به راه راست هدایت شوند وی به نوعی رستگارشوند.
به هرحال این سریال هم مانند مجموعه های دیگر روی آنتن شبکه سوم رفت . سریالی که نسبت به دیگر مجموعه های به لحاظ جذب مخاطب تا حدودی موفق عمل کرد. اما در ادامه در دام یک سری کلیشه ها و تکرار مکررات افتاد و مخاطبان خود را به مرو ازدست داد . این سریال هم مانند دیگر مجموعه ای ماه رمضان نواقصی داشت که یکی از مشکلات این سریال به این برمی گردد که این مجموعه تلاش کرده بود که به همه مشکلات جامعه بپردازد و بهنوعی راه کار ارائه دهد وبه دلیل اینکه روند ساخت اثر به سرعت انجام شده بود نویسنده وکارگردان اثر چارهای جز این نداشتند که به مشکلات جامعه و پیرامون خود به صورت تیتر وار، جزی و اندک نگاه کنند . به عنوان مثال مطرح کردن مساله اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و یاداشت آن در دفترچه بود. بازیگران (مرتضی و لیلا) این سریال برای توجیه اعمال ناهنجار خود دفترچهای آماده کرده بودند که گناههایشان را در آن مینوشتند و با این دلیل که بعدا اعتراف میکنند و مجازاتش را میکشند، دست به هر عملی ازجمله بچه دزدی میزنند. این نوع ادبیات و توجیه مخاطب به نظر می رسد که نتیجه ای عکس روی مخاطب داشته باشد وتاثیرگذاری لازم را نداشته باشد. چون تجربه ثابت کرده که پیام های مستقیم به هیچوجه نمی تواند روی مخاطب تاثیرگذار باشد. ازطرفی نمی توان از این نکته مهم غافل شد که دراین سریال خلافکاری و دزدی به مضوح به مخاطب آموزش داده می شد. هر چند نمی توان کتمان کرد که در یک مجموعه مناسبتی باید هم این گونه باشد و مسائل مختلف اجتماعی گفته شود اما چیزی که در این سریال به وضوح به مخاطب آموزش داده می شد توجیح پذیری عمل انجام شده از سوی شخصیت های اصلی سریال بود . اینکه مرتضی ورفقای اش دست به هرخلافی می زدند تا بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و برای هر عمل اشتباه خود توجیح تراشی می کردند . از طرفی نمی توان کتمان کرد که دراین مجموعه به راحتی سارقان از خانه های مردم بالا میرفتند و وسایل و ماشینهای مردم را هم کمترین زمان می دزدیند. همچنین شهری مانند تهران در این سریال چنان کثیف ، آلوده و ناامن نشان داده می شد که انگار همه دراین شهر دزد هستند و منتظرند تا سر یک دیگر کلاه بگذارند ودنبال بهانه ای هستند تا به یکدیگر خیانت کنند. اعتراض برخی از ارگان ها مثل بهزیستی و... هم می تواند در همین راستا باشد که باعث سیلی از انتقادها و اعتراضها به سازندگان این سریال شده بود. نکته بعدی که به شکل سیاهی در این سریال به آن پرداخته شده بود این بود که مرتضی ولیلا تنها دوام زندگی زناشویی خود را در داشتن فرزند می دانستند وبه خصوص لیلا که در هر قسمت مدام تکرار می کرد که اگر بچه ای نداشته باشند زندگی آنها بی مفهوم است. در صورتی که در زندگی واقعی هزاران زن و شوهر هستند که بدون کوچکترین مشکلی در حال زندگی هستند. از طرفی دراین سریال شخصیت مرتضی ولیلا بیسواد هم نشان داده می شود . چون آنها تا به انتهای سریال که به آنها گفته می شود که می توانند با دکتر رفتن رفتن بچه دار شوند خودشان را خنگی می زنند و به هربهانه ای بچه می دزدند. و انگار باید سریال تا به آخر کش داده شود و آنها پشیمان شوند و با اظهار اشتباهات خود بچه دزدیده شده را تحویل دهند و با پیام شخصیت منفی سریال به سمت راه راست و رستگاری در دقیقه ۹۰ حرکت و هدایت شوند.
نکته دیگر مهم این مجموعه دل بستن لیلا به عنوان شخصیت اصلی سریال به بچه ها بود که با هر بچه ای که پیدا می کردند سریع دل می بست و بعد با بچه بعدی اولی را فراموش و دلبسته دومی می شد که این یکی از مهمترین ضعف های این سریال بود .مادری که به فرزند خود توجه عمیقی ندارد و در سکانس بعد عاشق فرزند خود می شود که نمی تواند با واقعیت های انسانی چندان سازگارباشد و اینکه مادری حاضر شود صرفا به خاطر فقر آن هم به راحتی از فرزند خود بگذرد و یا این که زن نازایی با دیدن یک بچه سریع نسبت به وی احساس محبت و علاقه کند، چندان واقع گرایانه نیست ونشان دهنده ضعف فیلمنامه به لحاظ محتوایی و پرداخت هنری است و باید این گونه مشکلات برای سال های آینده در مجموعه های مناسبتی تلویزیون حل شود.
کد خبر: 45270
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdchvink.23nmqdftt2.html