گذری بر نمایش موزیکال قحطی نور/3

قحطی نور، مرزی میان خوب و بد!

19 اسفند 1391 ساعت 9:51



قحطی نور نام نمایشی‌ست که امین حیایی کارگردانی و بازیگری و نویسندگی‌‌اش را خود به تنهایی انجام داده‌است. این اثر از جنبه‌هایی قدرتمند و از جنبه‌های دیگری بسیار ضعیف بر صحنه حاضر شد. نکاتی که قضاوت خوب یا بد بودن تئاتر را برای مخاطب حرفه‌ای دشوار می‌کرد.

در قحطی نور، یک نکته مثبت در آغاز اجرا جلب توجه می‌کرد و آن ریتم بود. این تئاتر- کنسرت در بخش‌های نمایشی خود از رنگ و ریتم بهره مناسبی داشت. تغییر رنگ‌ها هم‌سان و هماهنگ با نوای موسیقی، گونه نورپردازی که تنوع رنگی قابل توجه و توجیه پذیری داشت و ریتم‌های حرکت بازیگران، از نکات مثبت این نمایش بودند. البته نمی توان از این حقیقت گذشت که بسیاری از فرم‌های این نمایش تئاترهای فرانسوی را در ذهن تداعی می‌کرد.

استفاده از رنگ‌های متنوع که به فرم و رنگ موسیقی هم‌خوانی داشتند نکته قابل توجهی در این نمایش بود. حرکت نور در جامه شخصیت‌های این تئاتر از ارزش زیادی برخوردار بود و یکی از نکاتی بود که مخاطب را به خود جذب و از خستگی چشمانش می‌کاست. البته این نکته را نیز از یاد نبریم که تغییر مدام رنگ‌ها از اثر مثبت و منفی نمایش می‌کاست و آن‌را تا حدی خنثی به نظر می‌رساند.

نکته دوم ریتم است. ریتم‌هایی موزون، بر روی صحنه گردان بیننده را به خود جذب می‌کرد و ذهن او را از کسالت و خستگی باز می‌داشت؛ از سویی این ریتم دوار به مخاطب کمک می‌کرد تا از پس لایه های پنهان نمایش، به حقیقتی بالاتر دست یابد. این حرکت، او را به دور و چرخش در حیات، و گذر زمان رهنمون می‌شد و ازین بابت به نظر انتخابی هوشمندانه می‌رسید. این توصیف بی شباهت به شعر حافظ نیست که از جهان به عنوان پرگار یاد می‌کند: 

                    عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی                  عشق داند که در این دایره سرگردانیم 

و یا در جایی دیگر به این نکته اشاره می‌کند: 

                 در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم          لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی 

بدین سان حکمت دایره گردان میان صحنه را می‌‌توان گردش دوران دانست! 

اما حرکت که پیش‌تر نیز از آن یاد کردیم در این نمایش نقشی اثرگذار داشت. در واقع با توجه به قابلیت‌های حرکتی سن در تالار وحدت می‌توان گفت که حرکت در این نمایش از موفقیت نسبی برخوردار بود.

یکی از نکات مثبت دیگر در این نمایش سازهای بادی عجیب و غریبی بود که به سور اسرافیل در تصاویر روایی قیامت در سایر مذاهب شباهت دارد. البته می‌توان به حرکت بدن نوازندگان ایراد وارد کرد که چرا کنترل‌شده و ریتمیک حرکت نمی‌کردند و این موضوع به ریتم تئاتر خلل وارد می‌کرد و بی نظمی حاصل از حضور آن‌ها صحنه را برای مخاطبان خسته‌کننده جلوه می‌داد.
از سوی دیگر احساسی که نمایش از پایان زندگی، مرگ و حیات دوباره به مخاطب می‌داد را می‌توان از نقاط مثبت داستان دانست.

این نمایش به سبب تمامی نکات حرفه‌ای نمایشی نسبتاً مطلوب و مقبول بود اما حضور نوازندگان به قدری در ذهن مخاطب تناقض ایجاد می‌کرد که بسیاری از مخاطبان به هنگام خروج از صحنه یک سوال را در گوش همراهشان زمزمه می‌کردند و آن این عبارت بود: «این نمایش چه مفهومی داشت!»

یکی از نکات دیگر این نمایش افکت‌های تصویری بود که بر پرده نقش بسته‌بود. صحنه‌هایی که هم‌زمان فیلم‌برداری می‌شدند و بر پرده نمایان می‌شدند. این صحنه‌ها منطق درستی نداشت. در واقع به روند تئاتر کمک چندانی نمی‌کرد؛ ارائه آن‌را بهبود نمی بخشید؛ و در واقع جزء زواید تئاتر محسوب می‌شد. به هر روی تئاتر قحطی نور را می‌توان مجموعی از تناقض‌های نمایشی دانست. تناقض‌هایی که میان حرکت‌ها و سبک آن‌ها، موسیقی و گونه نواخته‌شدن ساز‌ها و هم‌چنین دیالوگ‌های آورازی برقرار بود.
در حقیقت باید این سوال را مطرح کرد که استفاده از همه تکنیک‌های نمایشی و آوازی و هم‌چنین ویدئویی و کنار هم چیدن آن‌ها در چنین نمایشی چه لزوم و یا ضرورتی دارد. یا آن‌که این نمایش را نمی‌توانست با پرسوناژهای کمتری در گروه موسیقی و یا عدم نمایش بک‌گراند‌های بی مفهوم به انجام رساند.


کد خبر: 55521

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdchzmnm.23nmidftt2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com