تازهترين شعر احمد يافتيان در مورد كاروان اسراء
پرتو ماه به شب همسفر قافله بود
22 دی 1388 ساعت 11:29
از ازل تا به ابد تاج سري بود مرا
ز قضا و قدر حق، اثري بود مرا
ساقي دشت جنون آن دُر درياي شرف
زد به طوفان بلا و گوهري بود مرا
پرتو ماه به شب همسفر قافله بود
به بلنداي فلك تا نظري بود مرا
دل و مهتاب من و همدم خورشيد سحر
تا كه شد در يَم خون، چشم تري بود مرا
آسمان گشته سيه در نظر اهل نظر
به گذرگاه عزيزان گذري بود مرا
همچون مجنون پي آن گمشده ليلا بودم
دشت پرخون چه بلاي ديگري بود مرا
غنچه برتر گل، زينت گلبوي بهشت
همچو نيلوفر حق، خوشاثري بود مرا
ديدم هفتاد و دو لاله به چمن غرق به خون
بين سرهاي جدا، تاج سري بود مرا
اي «وفا» غافل از اين چرخ ستمپيشه مباش
از ازل تا به ابد برگ و بري بود مرا
کد خبر: 6993
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci.3aqct1a3pbc2t.html