این فیلم که از سوی نشریه اسکرین به عنوان برترین فیلم سینمایی دهه 60 معرفی شد در اولین پیش نمایش خود طوری مخاطبان را خنداند که «جورج روی هیل» کارگردان فیلم در این باره گفت اعلام شاید فیلم را بیش از حد خنده دار ساخته و گفت: «آنها به تراژدی من خندیدند» و مجددا روی فیلم کار کرد تا خنده های بلندتری بشنود.
«رابرت لروی پارکر» معروف به «بوچ کسیدی» سارق قطار، بانک و سردسته گروه جنایتکاری بود که در دهه 1890 به دلیل تحت تعقیب بودنش مجبور شد همراه دوست و همکارش «هری آلونزو لانگاباو» معروف به «ساندنس کید» و دختری که کید دوست داشت «اتا پِلیس» ابتدا به آرژانتین و سپس به بولیوی بگریزد. ولی آنها دوباره مشغول دزدی شدند و گفته میشود بوچ و ساندنس طی یک درگیری و تیراندازی در نوامبر ۱۹۰۸ در بولیوی کشته شدهاند. فیلم داستان این سه و شاید همانطور که بعدها پل نیومن بازیگر نقش بوچ گفت فیلم درباره رفاقت دو نفر یعنی بوچ و ساندس است و آن دختر «اتفاقی» بود.
«بوچ کسیدی و ساندنس کید» با تصاویری از یک فیلم صامت و از سرقت یک قطار شروع می شود آن هم در دوره ای که آمریکا با سرعت به سمت صنعتی شدن می رود و گاوچرانها و جایزه بگیرها و سارقین کم کم باید بساط خرابکاری هایشان را برچینند. فیلم قسمتهای جالبی را در خود دارد، علاوه بر دیالوگهای پر کنایه ای که بوچ و ساندنس به هم می گویند ما شاهد یک مونتاژ 5 دقیقه ای از عکسهایی هستیم که رفقا را در سفر به بولیوی از نیویورک بخار تا کشتی بخار نشان می دهند. یکی دیگر از همین لحظات مفرح جایی است که بوچ و ساندنس قرار است برای اولین بار در بولیوی دست به سرقت بانک بزنند. آنها که هنوز اسپانیولی بلد نیست لیستی از جملات مورد نیاز از قبیل «این یه سرقته»، «رو به دیوار وایسید»، «دستا بالا» ساخته اند و گاهی با اشتباه گفتن آنها موجب خنده تماشاگر می شوند. حتی موسیقی ساخته شده توسط «برت باکاراک» موسیقی فیلم وسترن نیست خصوصا جاهایی بیشتر به موسیقی یک رومنس عاشقانه می خورد تا یک وسترن.
بستگی دارد چطور به فیلم نگاه کنید عده ای فیلم را بسیار موفق می دانند، وسترنی که قواعد اصلی جاری بر این ژانر را کنار گذاشت و چیز دیگری شد. همان کاری که بعدها «نابخشوده» کرد، خشونت در نابخشوده فراتر از حد انتظار بود اما اینجا خشونت آنقدر تلطیف شده که انگار شوخ و شنگ تر از این فیلم چیزی ساخته نشده است.
«جورج روی هیل» کارگردان و «ویلیام گلدمن» که فیلمنامه را نوشته اند کاملا آگاهانه ژانرهای مختلف و حتی فیلمهای مختلف را در این فیلم یکی کرده اند طوری که شما می توانید نشانه هایی از فیلمنامه هایی چون «بانی و کلاید»، «ژول و ژیم» و حتی «این گروه خشن (فیلمی که در همان سال ساخته شد)» را ببینید. سارقانی که بیش از حد عاشق پیشه اند حتی یکیشان تا به حال آدم نکشته، آسمان جل های که فقط برای خوشگذارنی پول دارند.
قرار بود در ابتدا «رابرت ردفورد» که نقش ساندنس را بازی کرد و با این فیلم ستاره شد کنار «استیو مک کوئین» قرار بگیرد که این امر به دلیل انصراف مک کوئین میسر نشد ولی آنها در نهایت سال 1974 در فیلم «آسمانخراش جهنمی» با یکدیگر همکاری کردند.
بوچ کسیدی و ساندنس کید بیش از 102 میلیون دلار فروش کرد و تحلیلگران ادعا می کنند که با توجه به نرخ تورم آن زمان این فیلم در میان 100 فیلم پرفروش تمام دورانها قرار می گیرد و یکی از موفق ترین وسترنهایی است که تا به حال ساخته شده.
خیلی ها به فیلم خرده گرفتند اما آنها درک نمی کردند که هیل با فیلمش، وسترن، این ژانر تقریبا مرده را دوباره میان جوانها احیا کرد.
* یکی از دیالوگ های فیلم