نوشتن را ازکجا شروع کردید؟

در سن نه سالگی با نامه‌ای به پدرم جهت عذرخواهی که پشت حکم اداریش نقاشی کشیده بودم دستم به نوشتن باز شد و در دوران مدرسه در مسابقات استانی آذربایجان شرکت نموده و در اول دبیرستان مقام ممتاز مسابقات سراسری کشور را کسب نمودم و در هفده سالگی کتاب «خمار عشق» را با انتشارات یاران تبریز به چاپ رساندم و در دانشگاه نیز سردبیر نشریه و به فعالیتهای ادبی ادامه دادم طوری که در سال ۱۳۸۳ به عنوان دانشجوی نخبهٔ ادبی و فرهنگی دانشگاه برگزیده شدم.

در مورد رمان‌تان توضیحاتی بدهید و اینکه قصه‌اش از کجا آمد؟
نقطهٔ شروع این کتاب حرف برادرم بود. هرکس سوال می‌کرد آبجیت چکار می‌کند؟ جواب می‌داد آبجیم نویسنده است و شنیدن این حرف از یک کودک چهارساله خیلی شیرین است چه برسد به اینکه کودکی باشد و بعد از سیزده سال با تولدش تنهائی‌ات را از بین برده باشد؛ لذا از آنجایی که به تلاقی سرنوشت انسان‌ها هم اهمیت می‌دهم؛ داستان زندگی یک دوست موجب شد خمار عشق را بنویسم.

چرا اثر دیگری در حوزه رمان ندارید؟
مدتی طولانی به دلیل افت و خیز‌ها و دشواری‌های زندگی، خود را به سکوت تسلیم کردم تا به نوعی آرامش برسم که اکنون دوسال است که راه پرپیچ و خمی را که می‌بایست طی کرده و به پایان رسانده‌ام به هر تقدیر امیدوارم در پناه عشق خداوند نوشتن را ادامه بدهم و دیگر هرگز باز نایستم چرا که هیچ چیز با تماشای صورت کسانی که می‌خوانند برابری نمی‌کند.

ویژگی‌های یک نویسنده خوب به نظر شما چیست؟
تعریف شخص من، نوشتن بازتاب موهبتی ست که از هستی گرفته‌ایم و نویسنده خوب باید شفا بدهد. و از انجا که به نوازش واژه‌ها اعتقاد دارم می‌خواهم از چشمان مخاطبم به ماهی سرخ سینه‌شان عشق و آگاهی زلال برسانم.

اولویت شما نقاشی ست یا ادبیات؟
برای من این دو هنر نیمه گمشدۀ هم هستند.

در مورد نقاشی کمی صحبت کنید؟
فضای داستان جدید مرا مجاب کرد، از انجا که دوست دارم شخصیت داستان‌هایم محو باشند و شیوه پرداخت به آن‌ها شهودی باشد تا خواننده مجال کشف پیدا کنند بخاطر شخصیت اصلی داستانم در موسسه هنری پارینه آرت شروع به یادگیری نقاشی زیر نظر استاد انسیه شهری نمودم که مهر و صبر بیکرانش مرا در رساندن به هدفم یاری نمود. سبک نقاشیتان چیست و آیا تابه‌حال نمایشگاه نقاشی برگزار نموده‌اید؟ سبکم دکوراتیو است و در طی سال گذشته ۴ نمایشگاه در گالری برج میکا، سالن همایش‌های کیش، نمایشگاه قرآنی، اسکله تفریحی و همچنین جهت حمایت از بیماران دیابتی ۲ نمایشگاه در هتل شایان و بازار پردیس دو برگزار نمودیم

چه کسانی در طول زندگیتان مشوق در این امور بودند؟

مادرم که تماشای چهره‌اش نورانی‌ترین لحظه‌های زندگی من است و پدر که همیشه پشتیبانم بوده و برادر بزرگ‌منشم که باوجود سن کمش همیشه مشوقم بوده.

حرف آخر؟

هنری غیر دوست داشتن وجود ندارد و روزی که همه را یکپارچه دوست داشته باشم احساس خوشحالی می‌کنم . و در آخر از اساتید بزرگوارم آقای رضا هنرمند که در امر نقاشی عاشقانه و با صبوری به هنرجویانش می‌آموزد و آقای ابراهیم حسن بیگی نویسنده بزرگ و بنام کشورمان که یکسال هست با حضورشان درجزیره با همه سختی‌ها باعث پیشرفت ادبی چشمگیری در جزیره گشته‌اند قدردانی می‌کنم.

هنر نیوز