مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان ( كارشناس مسائل فرهنگي)

30 دی 1390 ساعت 13:31

قیام اباعبدالله الحسین یک مظلومیت صرف نیست، یک دینداری صرف نیست، بر اساس آن چیزی که عامه از دین می فهمند. یک به اصطلاح شهادت صرف نیست، آقا یک کسی کشته شده است و این کشته شدنش هم نام شهادت به خودش گرفته است


 
ماندگاری قیام اباعبدالله الحسین در دلها در بستر تاریخ، در هر موقعیتی جایگاه خودش را حفظ بکند، ملالت ایجاد نکند، در فرد در جامعه به چه چیزی بستگی داشته است؟ هر کسی یک حرفی را زیاد تکرار بکند ازش خسته می شود! چرا هر کسی ذکر حسین را تکرار می کند خسته نمی شود؟!راز ماندگاری حلاوت ذکر حسین در دلها چیست؟
به نظرم خیلی باید روی این خصوصیات کار کرد، مردم شناسی باید کرد در کتب ذکر اباعبدالله الحسین. خیلی چیز ها تغییر پیدا می کند اما! یک روند رو به صعود رو به رشد در ارتباط با اباعبدالله الحسین. یکی از دلایلش را می خواهم عرض کنم . سوال ما از، راز ماندگاری امام حسین سوال مهم و به جایی است. یکی از جوابهایش را عرض می کنم. یکی از دلایلش این هستش که قیام اباعبدالله الحسین یک مظلومیت صرف نیست، یک دینداری صرف نیست، بر اساس آن چیزی که عامه از دین می فهمند. یک به اصطلاح شهادت صرف نیست، آقا یک کسی کشته شده است و این کشته شدنش هم نام شهادت به خودش گرفته است، مگر هر کشته شهیدی این کار را می کند؟ صرف این که سیدالشهداء امام بودند و در کربلا رفته اند این هم نیست، اعتقادات شیعه ای می گوید امام خیلی مهم است، یک امام شهید شده است، باید غوغا کنید. یعنی شما همین عناصر را حتی کنار همدیگر هم قرار بدهی، دینداری صرف بر اساس درک مردم، کشته شدن، مظوم بودن، امام، با خانواده رفتن، همه اینها را کنار همدیگر قرار بدهی تا یک دانه عنصر وجود نداشته باشد، ماندگاری حداقل یکی از رازهاش اگر این باشد می تواند رازهای دیگر هم تأمل بکنید پیدا بکنید ازش، این ماندگاری تحقق پیدا نمی کند! آن عنصر را قبل از اینکه بگویم عرض بکنم که ما می توانستیم یک جور دیگری هم شروع بکنیم، غیر از راز ماندگاری بگوییم: راز فرا گیری قیام اباعبدالله الحسین چی هست؟ پیر، جوان، با سواد، بی سواد، مذهبی، غیر مذهبی، این فرار گیری طبقاتی و فرهنگی و سنی، همه ارتباط دارند با امام حسین. در همین حدودی که هست، رو به افزایش هم هست، می توانستیم این جوری هم شروع کنیم! واقعا هم خیلی اهمیت دارد که چه جوری همه نوع و همه فرهنگی و همه طبقه ای در این وجود با یک مفهوم، با یک حماسه، با یک پدیده تاریخی می توانند این جوری ارتباط برقرار بکنند. می توانستیم این سوال را هم بکنیم ولی از راز ماندگاری شروع کردیم . سوال های دیگری هم می شد کرد، ولی حالا فعلا همین دو تا سوال که جوابش یکی بیشتر نیست را عرض بکنم، در قیام اباعبدالله الحسین، عنصر حماسه، یا حماسی بگوییم! تعبیر فارسی خودمان را بکار ببریم. عنصر حماسه، عنصر مهمی است. هم سرگرم کننده است، هم دلگرم کننده است، هم فروزاننده اندیشه هست، هم جمع آوری کننده همه فضایل است. وقتی جمع آوری کننده همه فضایل شد، آن وقت از همه طبقه ها آدم جمع می کند، از آن کسی که به عشق شمشیر و سپر ابالفضل العباس می آید تا آن کسی که به عشق دیگری، همه عشقهاشان در کربلا هست! آن وقت اینها همه گره می خورد به زلف حماسه. اگر حماسی نبود قیام ابا عبدالله الحسین، شاید همه این فضایل دور همدیگر جمع نمی شدند، این قدر ماندنی نمی شد! برای یک مظلوم، آدم گریه بکند بعد یک مدتی خسته می شود! برای یک دین دار آدم گریه بکند اصلا نمی تواند آدم ارتباط لازم را بر قرار بکند. بگذارید دین دار را به سطح عوامی قصه ها، به سطح درک عمومی نگاه وقتی که بکنیم نسبت به دین داری و الا! بله! حماسی جزو دین ما است، دین ما حماسی است کلا. ولی خوب خیلی ها طرفشان این نیست. صرفا قیام اباعبدالله الحسین را یک قیام عرفانی باشد! عشق به خدا! بازهم این کار را نمی کند.
این حماسه، در قیام اباعبدالله الحسین، عنصر خیلی مهمی است. ما با این کار داریم، نانش را داریم می خوریم . دین داری ما اگر مال امام حسین است نان دینداری ما از سفره حماسه امام حسین است، محبت و عاطفه، معرفت و هر خوبی که شما فکر می کنید اگر حسین به ما داده است! مکتب انقلاب. اینها را ما داریم از حماسه حسین بهره برداری می کنیم، بدون اینکه به روی خودمان بیاریم، بدون اینکه در موردش با کسی حرف بزنیم! حماسه اش بر دل ما نشسته است، اما با اندیشه مان بهش دقیق نگاه نکردیم. در حالی که اگر ما حماسه اباعبدالله الحسین را می توانستیم عالمانه به دیگران منتقل بکنیم، این مکتب راحت تر تئوریزه می شد! می دانید این میل قلبی را اگر تئوریزه بکنید، راحت تر سرایت پیدا می کند به همه جای عالم! غربی ها همین کار را کردند. اهواء نفسانیشون را، یک کمی خودمانی تر صحبت بکنیم، هوس رانی هاشون را تئوریزه کرده اند.بنابراين حماسه در داستان کربلا می تواند به عنوان مهم ترین راز ماندگاری به حساب بیاید. اگراین حماسه آشنا بشود، دلهای ما حماسی، با کربلا آشنا بشود خیلی خوب است. آن وقت ما هم از کربلا خوب تر می توانیم قدر دانی بکنیم، هم آدم هایی که با کربلا ارتباط بر قرار می کنند، اثر بیشتری از کربلا بگیرند 

به نظر شما ممکن است عاشورا را تحریف كرد؟ 

بنده معتقدم عاشورا تحریف نمی شود! چرا تحریف نمی شود؟ مثلا می خواهند چی کار بکنند تحریفش بکنند؟!
حاج آقا روضه دروغ بخوانند! 

خوب این روضه دروغ می خواهند چه بگویند؟! خواهش می کنم فکر کنید.تبلیغاتی نیست. عاشورا خودش آمده جلوی تحریف دین را بگیرد، اگر بنا باشد بنده و شما مواظب این باشیم که عاشورا تحریف نشود، خوب پس هیچی ما مهم تر از عاشورا هستیم! 

اگر ما خراب کنیم چی؟ 
ما هر چی هم خراب بکنیم عاشورا تحریف نمی شود! 

پس روضه دروغ خواندن تحریف عاشورا نیست؟
یک نه! دو، روضه دروغ هم نباید خواند! من این را قبول می کنم، لطمه است، ولی تحریف نمی شود. 

علتش چیست؟ 

فکر کنید! مثلا یک نفر می خواهد دروغ بگوید! بگوید چی؟ بگوید: اصلا امام حسین را نکشته اند! خوب هیچ روضه خوانی این دروغ را که نمی گوید که ! من می خواهم به بینم دروغهایی که گفته می شود آیا مصیبت امام حسین را بزرگ تر نشان می دهد؟! که بعد مردم دروغ که بر طرف شد، بگویند: نه! به ما دروغ گفتند آنقدر گریه کردیم، آنقدر که مصیبت بزرگ نبوده است که! شما بگویید با بد ترین دروغ ها آیا می شود مصیبت حسین را بزرگ تر از این چیزی که هست نشان داد؟! اصلا دروغ ها به گرد مصیبت حسین، اصلش می رسد؟!سید الشهداء که تحریف نمی شود! یک کاری کرده در کربلا، نه می شود پنهانش کرد، نه می شود دروغ بهش بست. این دروغ ها مثل یک پشه کوچکی هستند که به یک کوهی نیش بزنند! آخر این پشه بود و نبودش با اون کوه عظمت، چه اثری دارد؟ تمام روضه های دروغی که تا حالا خواندند جمع کنید، یک مثلا کسی روضه دروغ بخواند، جزو تحریفات عاشورا قرار بگیرد، من تردید ندارم این کار زشتی که آدم روضه دروغ بخواند! ولی کسی روضه دروغ بخواند مگر چی کار می کند؟ می خواهد مصیبت را بزرگ تر جلوه بده؟ مثلا از مردم اشک بگیرد؟ خوب همه روضه ها دروغ را جمع کنید، من از شما می پرسم این روضه های دروغ چند درصد مصیبت امام حسین را افزايش دادند در نظر مردم؟! آیا مصیبت امام حسین کمتر از این حرف ها بود این مصیبت های دروغ افزایشش داده اند؟! یا همین مصیبت ها دروغ هم با اینکه مصیبتهای دروغ نباید خوانده بشود، باز هم به گرد اصل مصیبت حسین نمی رسند! و همه کسانی که با حداقل مصیبت حسین آشنا هستند نمی دانند! من یک شب عاشورایی عرض کردم که: امشب بعضی از اصحاب هنگام غسل، هنگام شستن سر وصورت های خودشان، شوخی می کردند باهم، بگو وبخند می کردند، بعد خیلی ها به من زنگ زدند، ارتباط، آقا مگر شب عاشورا در کربلا آب بوده است؟ گفتم بابا بوده است! بابا پس چرا می گویند سه روز آب را بسته اند؟ گفتم سه روز آب را بسته اند ولی اینها مردان یلی بوده اند، می رفتند آب می آوردند! بعد می گفتند پس مصیبت عطش انقدر بالا نبوده است؟ گفتم می دانید مصیبت عطش کی بالا شد؟ آن وقتی که روز عاشورا دیگر کسی نبود برای خیام آب بیاورد! و همه در تب و تاب جنگیدن بودند، آن ساعات اوج مصیبت عطش هست! بعد یکی از جوانها از من پرسید: پس ما انقدر گریه می کردیم برای تشنگی! گفتم آن گریه های تو برای تشنگی سه روز بی خود بوده است! ولی تو یک چیز یادت باشد، آب را به رو حسین بستند یا نبستند؟ در این سه روز، این بی حرمتی به حسین نیست که آب را به رویش ببندند؟ برای این غصه اگر کسی دق بکند کم است! یعنی با اینکه کسی ممکن است تصور اشتباهی داشته باشد، گریه ای به خاطر تصور اشتباهش داشته باشد، بعد این اشتباه را بر طرف بکنی، مصیبت بزرگ تر خودش نشان خواهد داد.
 
خیلی هاتصور مي کنند از حماسه که سخن به میان بیاد، دل شکستگی ها و دلسوزی ها ممکن است برای اباعبدالله الحسین کمتر بشود، نظر شما در اين باره چيست؟ 

نه این اشتباه را نباید كسي بکند. یک روایت هست اوج حماسه کربلا را گاهی در این روایت می شود دید، که از دشمنان حسین نقل می کنند، می گویند هر چی حسین به عصر عاشورا نزدیک تر می شد با آن همه مصیبت صورتش بر افروخته تر می شد، نشاط در این مرد خسته،لب تشنه، داغ دیده، زخمی و مجروح و تنها و نگران فرزندان و خانواده و اهل و عیال، نشاط در این مرد بیشتر می شد خوب معلوم ممکن است خیلی ها روز عاشورا از نشاط حسین حرف نزنند! حالا نمی خواهم بگویم حتما این کار را بکنند! همه دلشان برای امام حسین می سوزد می گویند حسین فدای نشاطت بشم! چرا سنگ زدند به پیشانی تو؟ عاشق حسین می میرد برای آن بخش از آن بخش ممکن است بیشتر سخن به میان بیاید! طبیعتا در ایام محرم ممکن است کمتر مستقیم به حماسه پرداخته بشود! ولی ما می خواهیم با تأمل، سراغ آن ابعاد حماسی قیام اباعبدالله الحسین برویم. شما خواهید دید بعده ها داغش در دلتان بیشتر خواهد بود.

چه خاصيّتي در نهضت اباعبدالله الحسين و در شخص اباعبدالله الحسين وجود دارد كه محبّت اين چنين فراگيرتوليد مي كند ؟ چه چيز چنين محبّت عميقي را در دل ها ايجاد و توجه قلبي را به خودش معطوف مي كند؟ به عبارت ديگرارتباط امام حسين(ع) با همه مردم چگونه به دست آمده، چگونه در همه اعصار و در بین همه سطوح این ارتباط جاری بوده است؟ 

وقتی خوب نگاه می‌کنیم می‌بینیم به این دلیل است که مردم به دو دلیل، شاید به دو دلیل عمده می‌شود گفت این دو دلیل راز دوام کربلا هستند و بقاء کربلا، هر چیز دیگری تا با این اکسیر اعظم عجین نشود نخواهد ماند،يكي اینکه مردم خودشان در کنار حادثه حسین و کربلا احساس تجربه اندکی از عشق می‌کنند و این تجربه شیرین است، این شیرینی کاری می‌کند اتصال مردم بی‌مهابا به این واقعه صورت می‌گیرد، ربطی هم به بدی و خوبی‌اش ندارد، توانسته حادثه کربلا خودش را شیرین قرار بدهد ، یکی به این دلیل، یکی به این دلیل که در کربلا عشق می‌بینند و همه در مقابل عاشقی کردن متواضعند، بیمارترین آدم‌ها هم در مقابل عاشقان، سر خجلت فرو می‌اندازند. خب من در رابطه با هر کدامشان یکی دو تا نکته دیگر عرض بکنم، این که مردم تجربه عشق می‌کنند از عاشورا، چون که شما می‌بینید که واقعه عاشورا یک گونه‌ای است که می‌آید از حبّ نفس من حجابش عبور می‌کند و بدون اینکه من منفعت و مضار خودم را دخالت بدهم، اوج غم عاشورا تو من نفوذ می‌کند، بعد من این غم را که می‌چشم احساس لذت می‌کنم، از غم حسین از زیارت قبرش سرور به خانواده‌ام بر می‌گردانم طبق آن روایت، چرا؟ چون من هیچ حب و بغضی تو این وسط از نفسانیاتم دخالت ندادم. حسین تجربه عاشقی است. خدا این دین را برای عاشق‌ها ساخته است يعني لازمه دینداری عاشقی است. راه تزکیه نفس اين است كه عاشق باشی، «و ما خصنا به من ولایتکم طیباً لخلقنا و طهارتاً لانفسنا و تزکیة لنا» تزکیه بشویم. حسین می‌دانید چرا لذت‌بخش است رابطه با او، عمل با او، ارتباط با او، چون رابطه با حسین یک رابطه مخلصانه است، و هر کسی که بگوید تو با حسین فاطمه چرا رابطه داری؟ می‌گوید چون حسین مظلوم است، نمی‌آید به منافع و مضار خودش برگردد. ما همه انسانهای خودپرست در درون سینه خودمان یک احترام عمیق به خلوص، به مخلص، یک لذت پیدا و ناپیدا، از یک عمل مخلصانه می‌بریم و هر عمل مخلصانه‌ای می‌تواند برای ما این جور لذت‌بخش باشد، اباعبدالله الحسین این است.

مهمترين درس عاشورا و امام حسين(ع) به انسانها چيست؟
 
به نظرم يكي از مهمترين درس عاشورا و امام حسين(ع) داد درس حق طلبی بود، حق طلبی امر فطری و روشنی است، معلوم است همه عالم حق طلب هستند به حدی که باطلان هم خودشان را چند صباحی که جولان می دهند حق می نمایانند! اما این حق طلبی چند مشکل عمده سر راه خودش دارد که اباعبدالله الحسین آن مشکلات را یکی پس از دیگری برای حق طلبان بر طرف می کند! مشکل اولی که سر راه حق طلبی هست فریبی است که در این باره خصوصا اخیرا مردم عالم خورده اند می آیند چی کار می کنند؟ یک نقشه ظاهرا زیرکانه ولی الان ما می توانیم راحت بگوییم واقعا پر از حماقت ریخته اند که به جای اینکه تو حق طلب باشی به معنای مطلق کلمه، حق خود طلب بشوی! حق طلبی گوهر تابناکی دارد که او را می آیند با خودخواهی آمیخته می کنند به این سادگی هم نمی شود باهاش در افتاد که این تقویت خودخواهی است نه تقویت حق خواهی! اما این طریق درش موجود هست، چون فرقی که بین حق طلب با حق خود طلب هست، حق طلب تمام حقوق خود را به راحتی زیر سایه دفاع از حق به معنای مطلق کلمه خواهد گرفت! شجاعت پیدا می کند حق طلب، کسی که حق طلب بود خدا را پشت سر خودش می بیند! خدا وارد معامله و مبارزه او خواهد شد! اما حق خود طلب اولین اثرش این است که دچار بزدلی و ترس می شود، وقتی خودخواهی در حق طلبی افزایش پیدا کرد اولا این آدم انقدر زبون می شود که می شود جلوی چشمش دیگری را ظلم بهش کرد، ساکت می ماند! بعد نوبت خود او می رسد، وقتی یک کسی خودش را خیلی بیشتر از حق دوست داشته باشد و حق را هم فقط در دایره خود محوری دوست داشته باشد، ببینید چه طوری باهاش معامله می کنند؟ بهش می گویند مثلا تو حق داری این وسیله را داشته باشی، ما می خواهیم این را ازت بگیریم! می گوید نه این مال منه! اسلحه را می گذارند روی شقیقه اش، می دهی یا جانت را هم بگیریم!؟ می گوید خب لا اقل ما جانمان را حفظ بکنیم این وسیله اش مال شما! بعد می آیند وسیله ضروری ترش را می گیرند، آقا این حق من است، می خواهد دفاع کند، می دانند این خودخواه است، با خودخواه می شود وارد معامله شد، اسلحه را دوباره می گذارند روی شقیقه اش می دهی یا نه جان داشته باشی نه وسیله مورد نیازت را!؟ می گوید خب لااقل…! همین طور هی به ذلت گرفتار می شود، بی خود نیست این عالمی که به فرهنگ استکبار آلوده است انقدر ساده و راحت از حقوق بشر حرف می زند، چون آنها غرضشان از حقوق بشر قرار دادن انسانها در دائره تنگ خودخواهی است بعد راحت ظالمان می توانند او را غارت بکنند! اما اگر تو آمدی به جای اینکه خود محوری کنی در حق، حق خودت را هم در سایه دفاع از حق مطلق قرار دادی، اینجا اولا قدرت پیدا می کنی و دشمن در مقابل قدرت تو زبان می شود، ثانیا خدا را به نصرت آورده ای، خدا نفرمود تو اگر از خودخواهی خودت دفاع کنی من کمکت می کنم! فرمود ان تنصر الله ینصرکم! من از حق خودم به این دلیل دفاع می کنم که این حق است و حق به آن امر کرده است! نه اینکه چون خودم را دوست دارم! اینجا است که نطفه نهال عزت بسته می شود.
اولین نتیجه این قدرت مندی سر حق طلبی چیزی است که اتفاقا عکسش در تبلیغات، روی زبانها رایج است! می گویند آقا اگر حق طلب بشوی، از خودت بگذری، آنوقت از خودت که بگذری امنیتت زائل می شود! دقیقا این حق طلبی وقتی قدرت ایجاد کرد، این قدرت دشمن را پس می زند! تو لازم نیست حتما با دشمن گلاویز بشوی و جنگ بکنی! قدرت مند بشو، صلابت تو را از دور ببینند، باطل خیلی ضعیف تر از این حرفا است! تو با صلابت خودت که در اثر حق طلبی پدید آمده است دشمن را نابود بکند! خصوصا این ایام و این عصر که حق طلبی نتیجه اش متصل به فتح است! فرق است بین حق طلبی در این زمان با کربلا، گرچه در کربلا هم آثاری به چشم می خورد، شب تاسوعا، شب عاشورا، شمر ملعون برای دشمنان، یعنی گروه خودشان نگهبان می گذاشت، بهشان می گفتند که بابا شمر تو چقدر ترسویی؟ اینها که چیزی نیستند! اینها را می شود راحت با دست خالی زد، هی نگهبان می گذاری؟ اینها هفتاد و دو نفر بیشترند!؟ حالا هفتاد و دو نفر که گفتیم می شود، علی اصغر هم جزوش است! عبدالله ابن الحسن هم جزوش است! آن غلام جون پیرمرد هم جزوش است! رزمنده خیلی کمتر از این حرفها بوده! می گویند تو چرا می ترسی؟ می گوید آخر شما خبر ندارید اینها بین خودشان یک ابالفضل العباس دارند به تنهایی برای همه ما بس است! بیخود نبود صبح عاشورا تا عباس می خواهد بجنگد حسین صدا می زد عباسم تو صبر کن! انت صاحب لوائی! لشگر من هم به تو احتیاج نداشته باشد، منهم به تو احتیاج نداشته باشم، زینب و بچه ها همه امیدشان به علم تو است عباس! همین وصف را شما در یاران امام زمان می بیند که یاران مهدی فاطمه وقتی حرکت می کنند، چون دیگران می دانند اینها دست از مولای خودشان هرگز بر نخواهند داشت و خودی این وسط نمی بینند، حق مولا برایشان مهم است، حق به معنای مطلق کلمه! در سایه این حق طلبی یاران امام زمان امنیت پیدا می کنند، بسیار از درگیری هایشان کم می شود! در روایت دارد وقتی به سوی شهری حرکت می کنند، رعب این قدرتی که در وجود این حق طلبان هست جاده را ساف می کنند برایشان
مشکل دومی ممکن است اینجا مطرح بشود و آن اينكه حق طلبان عالم را خطرناک جلوه می دهند! حق طلبی بله برای استکبار، برای ظالم خیلی خطرناک است اما حق طلبی اوج امنیت و آرامش درش هست! هرکجا یک نیرو و قدرت حق طلب دیدید شما خیالتان راحت باشد، حق دو نوع صبر در وجود انسان تولید می کند، یکی صبر باز دارنده، خود حق دستور می دهد تا کجا صبر کن کجا عمل کن! صبر و تحمل و بردباری را فقط در حق طلب ها باید دید! کسی خودخواه باشد خودخواهی صبر نمی آورد. اتفاقا جنایتکار درست می کند فرصت گیرش نمی آید! گیرش بیاید دیگر اصلا رحم نمی کند به کسی! اما در جبهه حق طلبان صبر را شما در عاشورا صبر را تازه از نوع باز دارندگیش را در اوج ببینید، صبر دومی که حق طلبی تولید می کند آن صبری است که به عنوان مقاومت در راه دفاع از حق پدید می آید! یک امر، حالا این مقاومت را یکی دو جمله ازش صحبت بکنیم بد نیست؛ پیروزی جبهه حق بر باطل چه طوری درست می شود؟ اساسا باطل قوامش و دوامش به این است که مقداری از حق را می گیرد با خودش قاطی می کند خودش را به خورد مردم می دهد! باطل مطلق که ما نداریم که همه حرفش سراسر باطل باشد! حتما از حق استفاده می کند، بی حق نابود است! فریبی که در شناسایی باطل هست این است که همیشه باطل خودش را با حق قاطی نشان می دهد! حباب آب اصلا وجودش که در قرآن تشبیه می شود فرصت نیست بپردازیم به جزئیات، در قرآن خدا حق و باطل را می خواهد تشبیه بفرماید می فرماید باطل مثل حباب است! حباب وجودش به چی است؟ هوا که چیزی نیست در مقابل امر وجودی مانند آب! یک لایه نازکی از آب را روی سر خودش می کشد می گوید من یک چیزی هستم و بعد آنهایی که باطل محور هستند، دلشان حق طلب نیست، نمی توانند به حق متصل بشوند، نور خدا در دلشان قرار نداده حق و ساده را بپذیرند، اینها وقتی می خواهند بروند سراغ باطل دلشان را خوش می کنند به آن حباب آب! می گویند نه اینجا هم آب هست! بابا اینجا یک زره آب هست ولی همش هوا است درش! یک پوششی، یک سپری از حق باطل درست می کند در مقابل خودش، پشت آن شروع می کند مخفی شدن! شما اگر به میدان بروید حق را شروع بکنی به توضیح دادن، حالا توضیح دادن هم دو جور است، شروع بکنی توضیح بدهی حق را واضحش بکنی، باطل بر ملا می شود! چرا باطل می تواند به سلطه طلبی خودش ادامه بدهد؟ چون یک مشتی اهل حق جلویش نایستاده اند! بایستند باطل خیلی ضعیف تر از این حرفها است! چرا خیلی ها باور نمی کردند فرمایشات حضرت امام را که وعده نصرت مداوم می داد برای دفاع از حق؟ چون این حرفها را آموزش ندیده بودند در مدرسه هایشان! لااقل انگار در مدرسه یک روضه امام حسین هم شرکت نکرده بودند! باطل را از بین بردن لازمه اش این است که یک مشت حق بایستند مقاومت بکنند! حالا در مقام بصیرت دادن به صورت نظری حق را قشنگ شفاف بکنند، در مقام عمل به ویژه! تو عمل به حق بکن، هی بگوییم بابا این غده سرطانی صهیونیست ها اینها نامردان عالم هستند، جنایت کاران عالم هستند، حامیان آنها از آنها پست تر هستند، سخنرانی بکنی چه فایده ای دارد؟ کی گوش می دهد؟ یک مشت جوان شهادت طلب که همه شهادت طلبیشان را از مکتب حسینی شما عزاداران اباعبدالله الحسین آموخته اند و همه مردم عالم این را می دانند، می ایستند مقابل آنها مقاومت می کنند، نهایت افتضاح خودشان را دارند نشان می دهند، به حدی که باطل مداران عالم هم دیگر دارند خجالت می کشند از دفاع کردن از آنها! باطل می خواهی از بین برود، یک مشت حق طلب بلند شوند مقاومت کنند ببینند چه طور باطل به سهولت از بین خواهد رفت! این سنت خدا است.اگر من با حق به سر باطل بکوبم شما می بینید باطل یکدفعه ای نابود می شود! طول نمی کشد تشکیل غده سرطانی صهیونیست و اسرائیل در منطقه طول کشیده ولی با یک مقاومت حق طلبانه سرعت را ببینید برای از بین رفتنش چقدر باالا است که مدام جبهه باطل را به اشتباهات فاحش مرتکب می کند! صبوری فقط باید کرد! دل شیر باید داشت! صبر باید کرد! صبری که حسین در کربلا داشت! حسین در کربلا می خواست ابهام ها را برطرف بکند، ظلم فاحشی در کربلا می خواست پدید بیاید، امیرالمؤمنین علیه السلام سر به چاه می گذاشت ناله می کرد، در زبان حال می گویم اباعبدالله الحسین علیه السلام صدا زد بابا من افشا می کنم آن نامرد مردمی که تو را اذیت می کردند تو نمی توانستی لب از لب باز بکنی! من افشا می کنم آن پستی ها و پلشتی هایی که در مردم بود، تو را تنها گذاشتند که تو هی صدا بزنی خدا مرگ علی را برسان! من آنها را افشا می کنم در کربلا! آمد در کربلا با صبرش، با مقاومتش افشا کرد!
در مقابل باطل باید ایستاد، زیاد هم سخنرانی به درد نمی خورد! باید عمل کرد! آنوقت باطل این سپرش می افتد.


کد خبر: 36064

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci5uap.t1aqq2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com