به بهانه اکران فیلم «یک عاشقانه ساده»؛

خرده داستان‌های سطحی پیش پا افتاده بدون منطق

10 دی 1391 ساعت 11:13

سامان مقدم با توجه به شرایط سینمای امروز ایران و استقبال نکردن مخاطب سینما از هر فیلمی، ناچار شده که با احتیاط فیلمی متفاوت با حضور ستارگان سینما بسازد و چون نتوانسته داستان و فضای فیلم را با همدیگر جفت و بست دهد و نتوانسته موفقیت فیلمهای گذشته خود را تکرار کند.



این روز‌ها فیلم سینمایی «یک عاشقانه ساده» به کارگردانی «سامان مقدم» در حال اکران عمومی در سینماهاست. این فیلم روایتی از زندگی دو دوست قدیمی است که از جوانی با همدیگرعهد و پیمانی می‌بندند تا «گندم» با بازی «مهناز افشار» دختر امان، با «کرامت» بابازی «احمد مهران فر» پسر صفر با یکدیگر ازدواح کنند اما در اینمان گندم به بهانه‌های مختلف این ازدواج و وصلت را به تاخیر می‌اندازد. چرا که سرنوشت و عشق خوداش را می‌خواهد وبه همین خاطرسال‌ها به بهانه‌های مختلف این وصلت را به تأخیر می‌اندازد و...
سامان مقدم فیلم سینمایی «یک عاشقانه ساده» با نام اولیه «باگت» را در خارج از تهران و در ابیانه و شهرهای اطراف آن به عنوان ششمین فیلم بلند سینمایی خود ساخت و همچنان فیلم «صد سال به این سالهاست» این کارگردان بعد از چند سال همچنان در نوبت اکران باقی مانده است واجازه اکران ندارد. مقدم با دستیاری «مسعود کیمیایی» در فیلم «رد پای گرگ» کار خود در سینما را درآغاز کرد و درادامه فیلم‌های «سیاوش»، «پارتی»، «مکس»، «کافه ستاره»، سریال «شمس‌العماره» را ساخت.
فیلم «یه عاشقانه ساده»، حکایت یک عشق دختر و پسری مدرن امروزی در فضایی سنتی و روستایی است. عشقی که باید بعد از کلی جنگ و دعوای سطحی که مختص به سینمای ایران است به شکل کشداری تا به انت‌ها مخاطب خود را با ریتم کند و خرده داستانهای سطحی و پیش پا افتاده و بدون منطق جذب کند. با توجه به اینکه فیلم داستانی شهری را در دورن یک جامعه روستایی تعریف می‌کند واین تضاد باعث غیرطبیعی شدن خیلی چیز‌ها در فیلم شده است. همچنین فضای فیلم مبهم است، یعنی هیچ نشانی از اینکه زمان رخداد چه زمانی رخ می‌دهد اطلاعاتی به مخاطب داده نمی‌شود و تا حدودی زندگی روستانشینی به سخره گرفته می‌شود و در مقابل شهرنشینی یک نوع امتیاز مثبت تلقی می‌شود. نکته مهمی که به صورت مشخص بحث محوری فیلم قرار می‌گیرد این است که به نظر می‌رسد که در فیلم عشقی که مقدمه ازدواج باید باشد و جوانان در جامعه برای آن با سختی و مشکلات جنگ کنند در این فیلم به نوعی تقدیس می‌شود و درمقابل همیشه نقدی به سنت وارد می‌شود اینکه سنت، این عشق را نمی‌فهمد یعنی گذشتگان و بزرگترهای ما افرادی سنتی بودند و این عشق را نمی‌فهمیدند. که این اصلا درست نیست. ازسویی یکی از آن بزرگ‌ترین ضعف‌های این فیلم در تحلیل و نشان دادن روستااست.
در حقیقت روستا که همیشه متمایز از شهر بر فعالیت، محبت، همدلی و شناخت همگانی مردم از همدیگر استوار بوده است. در این فیلم تبدیل به یک کلیشه شده و کینه ورزی و مشکل تراشی در آن فوران می‌کند و مخاطب فعالیت کشاورزی و یا یک کار خاصی از مردم روستا نمی‌بیند و روستا فقط چند تا کوچه دراین فیلم است که چند تا آدم از آن عبور می‌کنند و احیانا هم مدام سلام می‌دهند. در صورتی که این گونه نمایش دادن یک روستا با واقعیت‌های یک روستا هم خوانی ندارد و در باور و فهم مخاطب نمی‌گنجد. چون کارگردان فیلم یک داستان شمال شهری مثلا بالای میدان ونک تهران را به روستا آورده و داستان فیلم هم در دل روستا و با ناشی‌گری تمام به صورت عجیب و غریب روایت می‌شود.
به نظر می‌رسد سامان مقدم با توجه به شرایط سینمای امروز ایران و استقبال نکردن مخاطب سینما از هر فیلمی، ناچار شده که با احتیاط فیلمی متفاوت با حضور ستارگان سینما بسازد و چون نتوانسته داستان و فضای فیلم را با همدیگر جفت وبست دهد فیلم به بیراه رفته است و نتوانسته موفقیت فیلمهای گذشته خود را تکرار کند. به همین دلیل است که بعد از پایان داستان به نظر می‌رسد اصل داستان فیلم به راحتی قابلیت اجرا در فضای شهری را دارد. مقدم سعی داشته است با استفاده از فضاسازی روستایی (شهر ابیانه) اصل قصه را در نوع رابطه کاراکتر‌ها تعریف کند، در حالی که روستا و آدم‌هایش به هیچ وجه به عنوان یک کاراک‌تر به حساب نمی‌آیند و بیشتر در حاشیه هستند تا شخصیت‌ها و فضاسازی برای مخاطب تعریف شود.
به همین دلیل است که مخاطب کارکتر‌ها وشخصیت‌های مختلف فیلم را با لباس‌های محلی و سنتی موقعه‌ای که دیالوگ می‌گویند قبول ندارد. چون در عمل کاراکتر‌ها به هیچ وجه از لحاظ شخصیتی با نقش‌های خود عجین نیستند. تاجایی که بازی «مهناز افشار» (گندم) و «مصطفی زمانی» (علی) در قالب شخصیت‌های عاشق فیلم نمی‌تواند انتظار‌ها را برآورده کند. کارکترهای دیگرهم مانند «علی قربان‌زاده»، «فرهاد آییش»، «همایون ارشادی» نمی‌توانند برای مخاطب قابل باور باشند. چون فضای نامربوط و بازهای تصنعی فیلم به شدت بازی آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده است. وبرهخلاف خلی از موارد منفی فیلم موسیقی «امیر توسلی» در این فیلم مناسب و شنیدنی است. در واقع توسلی با ملودی خاص خود در کنار تصاویر روستای ابیانه کمی آرامش را به مخاطب هدیه می‌دهد.
شاید اگر بازیگران کمتر شناخته شده تری در این فیلم بازی می‌کردند حاصل کار اثری موفق‌تر می‌شد چون شخصبت‌ها وکارکترهای فیلم برای مخاطب قابل باورمی شد. فیلم‎هایی بود که هم به دلیل اسمش هم به دلیل اسم بازیگران آدم را کنجکاو می‌‎کند به تماشای آن بنشیند. چرا که مخاطب هرگز مهنار افشار را با توجه به فیلمنامه ضعیف اثر در آن لباس‌های زیبای سنتی باور نمی‌کند. چون با داستانی به شدت کلیشه‎ای، نخ‎نما شده و کهنه روبه رو است.


کد خبر: 51814

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci5vaw.t1azz2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com