حمید متبسم:
آثار کلاسیک به تکرار رسیده است
خبرگزاری فارس , 2 مهر 1392 ساعت 15:16
حمید متبسم آهنگساز و نوازنده تار و سهتار درباره علت فاصله گرفتن مردم از آثار آنسامبلهای کلاسیک و توجهشان به موسیقی ارکسترال گفت: به سبب تکرار در آثار آنسامبلهای کلاسیک، امروز اقبال به آثار ارکسترال بیشتر است.
به گزارش هنرنیوز، مینا عبدی- حمید متبسم متولد سال ۱۳۳۷ آهنگساز و بنیان گذار گروه دستان است. شاگردی اساتیدی چون حبیبالله صالحی، زیدالله طلوعی، هوشنگ ظریف، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده از سوابق هنر آموزی وی به حساب میآید. تأسیس انجمن تار و سهتار، برگزاری سمینارهای موسیقی سالانه و تشکیل گروه مضراب و پردیس (ارکستر بینالملل) از فعالیت های اوست. آلبوم های «سیمرغ»، « به نام گل سرخ »،« قیژک کولی »، » ماه عروس»، » لولیان»، » گل بهشت» ، «شوریده»، » ساز نو»، «حنایی»، « سفر به دیگر سو »، « بوی نوروز»، « بامداد » از جمله آثار او است. درباره موسیقی کلاسیک با این هنرمند به گفت و گو نشستهایم.
اثر متأخر شما یعنی پردیس ریتمی آرام و کم فراز و نشیب دارد. اصول انتخاب ریتم در این آثار از چه مبنایی تبعیت می کند؟
در پردیس، که مشتمل بر هشت قطعه موسیقایی است؛ بیشتر ریتمهایی آرام، حاکم است. در واقع قطعات شعری انتخاب شده برای این اجرا ایجاب میکرد که ریتمی لطیف را برایش انتخاب کنم. به باور من رسالت هنر شادی آفرینی یا غمفزایی نیست. به هر حال هنر بازتاب احساس یک هنرمند است و رسالت هنرمند خلق قطعهایست که با مضمون شعر مورد انتخاباش و یا فضای مورد نظرش همخوانی داشته باشد. هنر همچون طبیعت رنگارنگ است و تنوع گونههای موسیقی نیز از این اصل تبعیت میکند. در قطعاتی که برای پردیس ساختهام؛ این رنگارنگی را میتوان احساس کرد. در مجموع من یک مجموعه ملودرام را در کنار یکدیگر نگذاشتم؛ بلکه قطعات مختلف را با احساسات گوناگون کنار یکدیگر نشاندم. در این مجموعه قطعات مختلفی از مولانا گرفته تا اخوان ثالث، تا سیاوش کسرایی و فروغ فرخزاد در کنار هم نشستهاند. در این مجموعه یک قطعه بی کلام نیز گنجانده شد و در مجموع میتوان پردیس را مجموعهای متنوع از قطعات موسیقایی دانست.
این اثر برای ارکستر ملی نوشته شده بود، اما به ضرورت زمانی در قالب یک آنسامبل اجرا شد. ارکستر ملی و ارکستر مجلسی از نظر ساختار سازبندی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند و این تفاوتها تا چه حد بر ساختار نهایی پردیس اثرگذار بود؟
پردیس برای ارکستر ملی نوشته شدهاست و از آنجا که ما امکان استفاده از ارکستر ملی نداریم این اثر با ارکستر مجلسی اجرا شد! اما در توضیح تفاوت های ارکستر ملی و مجلسی باید گفت؛ ارکستر مجلسی اصطلاحیست که در انگلیسی « capel music » نامیده می شود و به معنای سالنهای کوچک است و منظور از این عبارت ارکسترهاییست که برای سالنهای کوچک در نظر گرفته میشده است. چراکه در گذشته همه ارکسترها آکوستیک و بدون کمک متروفون اجرا میشده است. در حالی که امروز تک نوازی یک ساز را میتوان به کمک متروفون در یک سالن هزاران نفری نیز اجرا کرد. در نتیجه ارکسترهای کوچک و بزرگ در گذشته به همین سبب شکل گرفتند. ارکستر مجلسی در اروپا به مجموعه سازهای زهی گفته میشد که سازهای بادی در آن وجود نداشت و تنها سازهای آرشهای غربی همچون ویولون؛ ویولون آلتو و ویولونسل و کنترباس آن را تشکیل میداد. در ارکستری که برای پردیس در نظر گرفتم سازهای ارکستر مجلسی به کار رفتند و به آن سازهای بادی چوبی و سازهای مضرابی را اضافه کردم. این تغییر ارکستر مجلسی را به ارکستر ملی شبیه کرد و تا حدی فضای مورد نظرم را تأمین کرد.
ترجیح شما در شکل ساختاری آهنگسازیتان ، به کار با ارکستر ملی متمایل است؛ یا ارکستر مجلسی؟
به طور کلی من پاسخ قطعی برای این سوال نخواهم داشت چراکه برای هر قطعه به یقین به مقتضای نیازهای حاکم بر آن ساز ویژهای مورد نیاز است. گاه قطعهای برای دو ساز نوشته می شود و گاه برای چهل ساز. موضوع تم اصلی کار است. بنابراین انتخاب سازها نیز بر اساس تمی که مورد نظر آهنگساز است، برای یک قطعه مد نظر قرار میگیرد. آثاری که تا کنون ارائه کرده ام هر یک به مناسبت نیاز نوایی که مورد نظرم بوده است؛ با سازبندی خاصی ارائه شدهاست. آثار پیشین من نشان دهنده این است که بسته به نیاز ملودی به انتخاب ساز پرداخته ام «بامداد»،« انوشه »، «بنام گل سرخ»، « بوی نوروز» و«لولیان» هر یک آنسامبل جداگانهای با سازبندی ویژه خود را دارند و نمیتوان در مورد ترجیچ استفاده از یک ارکستر یا آنسامبل نظر قطعی داد.
مردم جذابیت یک اثر ارکسترال را در همراهی اش با آواز ایرانی به اجرای یک آنسامبل کلاسیک ترجیح میدهند. از نظر حرفهای یک گروه ارکسترال تا چه حد توانسته به آواز ایرانی نزدیک شودو آیا تا کنون قادر بوده که به کمال آواز ایرانی نزدیک شود؟
این بسته به شیوه کاری آهنگساز قابل تعریف است.اگر بخواهیم این موضوع را به طور عام بررسی کنیم؛ اگر ادعا کنیم که موسیقی با اجرای ارکسترال بیشتر مورد پسند مردم واقع میشود پس نتیجه بگیریم که آواز ایرانی را با ارکستر همراه کنیم؛ میتوانیم یک علت برای این محبوبیت داشته باشیم و آن امکان رنگامیزی متنوع تر در اثر ارکسترال است. وقتی امکان بیشتری برای رنگآمیزی سازها داشته باشیم؛ امکان خلق فضاهای صوتی متنوع تری نیز به وجود میآید و خود به خود اثری جذابتر خلق می شود. شاید به همین سبب است که آثار ارکسترال برای مخاطب عام جذابترند. به هر حال باید توجه داشت که اگر قرار است تنها یک نفر برای مدتی سخنرانی کند؛ حتی جالب ترین بحث هم برای مخاطب خسته کننده خواهد شد. اما هنگامی که این کلام از سوی چندین نفر بیان می شود؛ خود به خود به سبب تنوع ایجاد شده، مخاطب را جلب می کند. باید به این نکته تأکید کرد که آواز ایرانی پدیدهای تخصصیست. اگر شنونده تنها آواز بشنود به سرعت خسته میشود و به همین سبب حضور سازها و رنگامیزی آنها اهمیت دو چندان می یابد. حتی تنظیم گونه های مختلف آواز در موسیقی کلاسیک ایرانی نیز در تنوع بخشیدن به این گونه هنری موثر است. همانگونه که بر طبق سنن کهنتر آواز با یک روند ثابت اجرا نمیشود؛ با گذاشتن قطعات مختلف از آواز (به عنوان مثال پیشدرآمد، آواز، تصنیف، پس از آن چهارمضراب) در کنار هم قابلیت ایجاد ریتمی قابل پذیرش برای مخاطب ایجاد میشود و به هر حال با تنوع بخشی به آواز آن را برای مخاطب جذاب میکنند؛ شکل ارائه یک اثر موضوعی فنی و پر اهمیت است و رعایت آن برای یک آهنگساز بسیار مهم و لزوم آن انکار ناپذیر است. تنها خلق یک اثر هنری در ابعاد حرفهای کافی نیست . مخاطب باید امکان شنیدن یک اثر موسیقایی را داشته باشد و از شنیدن دلزه نشود و این دقت آهنگساز را در انتخاب و چیدمان قطعات در کنار هم میطلبد.
فکر می کنید آنچه سبب شده تا مردم از آنسامبلهای موسیقی کلاسیک و آواز ایرانی فاصله بگیرند؛ چیست؟
تا حدی ایراد از نوع ارائه آثار است. تکرار شدن یک طرح و فرم به صورت پیاپی در این موضوع موثر است. مردم بهترین فرمها را پیش از این از اساتید موسیقی کلاسیک ایرانی شنیدهاند و اگر قرار باشد که آثار موسیقایی به این نحو شنیده شود؛ به یقین مردم ترجیح می دهند همان آثار قدیمی را بشنوند نه یک ارائه متأخر از آن را. اما این که کلاً هنر فاخر و موسیقی اصیل ایرانی شنونده کمتری دارد، موضوع عجیبی نیست. به طبع هرچه موضوعات ساده فهمتر و ریتم ها ساده تر میشوند؛ مخاطب آنها بیشتر میشود. چراکه درک آن زحمت زیادی نمیخواهد و به طبع کاری که نیاز به فکر کردن ندارد؛ مخاطبان بیشتری دارد. این موضوع را می توان در تعدد مخاطبان یک ورزش هم چون فوتبال و تفاوت آن با مخاطبان یک تئاتر به سادگی فهمید. فهم فوتبال نیازمند تفکر نیست و شاید بتوان نام نوعی تفنن همه پسند بر آن گذاشت. اما دیدن یک اثر هنری نیازمند تأمل است و به همین سبب مخاطبان کمتری از یک برنامه ورزشی دارد. بنابر همین اصل است که موسیقی پاپ به سبب ساختار ساده تر مخاطبان بیشتری دارد. موسیقی سنتی میخواهد خیال مخاطب را در اختیار بگیرد و به همین سبب آن را در نمیتوان هر شرایطی شنید. روزمرگی پاپ سبب می شود راحت تر فهمیده شود. از سوی دیگر کلمات در آن عامیانه است و به همین دلیل همه آن را میفهمند. اما با این وجود باید بهاین نکته تاکید کرد که موسیقی هم می تواند در نقش یک تفنن ظاهر شود و هم تفکر بر انگیز باشد و هر یک از این دو گونه دیگری را مردود نمی سازد.
کد خبر: 64153
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcipzaq.t1a5w2bcct.html