نگاهی به نمایش «تکههای سنگین سرب»؛
عاشقانههای یک سردار خسته از جنگ
7 بهمن 1394 ساعت 11:14
نمایش «تکههای سنگین سرب» به نویسندگی و کارگردانی ایوب آقاخانی در بخش میهمان و مسابقه بینالمللی «تئاتر فجر» به روی صحنه رفته است.
به گزارش هنرنیوز؛«تکههای سنگین سرب» نام نمایشی است به نویسندگی و کارگردانی ایوب آقاخانی که طی دیروز و امروز در بخش میهمان و مسابقه بینالملل سی و چهارمین جشنواره بینالمللی «تئاتر فجر» اجرای خود را در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر تجربه میکند؛ نمایشی پیرامون برشی از زندگی و احوالات شهید مصطفی چمران و بیشتر به مقطعی اختصاص دارد که وی در زمان اقامتش در لبنان با زنی به نام «غاده جابر» که بیست سال از خود او کوچکتر است آشنا شده و این آشنایی منجر به ازدواج دوم شهید چمران میشود.
«خدایا؛ من خسته شدم، احساس میکنم این دنیا دیگه جای من نیست، پس میخوام با تو تنها باشم...» این عبارت یکی از بیشمار عبارات نغز و عارفانهای است که از دستنوشتهها و دلنوشتههای شهید چمران باقی مانده و بارها و بارها آن را خوانده و یا شنیدهایم و در نمایش «تکههای سنگین سرب» جمله پایانی که از سوی بازیگر نقش شهید چمران(پیام دهکردی) ایراد میشود همین عبارت است.
نمایش میزانسنی ایستا با کمترین کنش صحنه را داراست، اما پر از دیالوگ و گفت و گوی میان کاراکترهای نمایش که البته گاه زبان به مطایبه و طنز نیز میگشایند و از آنجا که گویا بناست از میان ابعاد شخصیتی شهید چمران، تنها به وجه عارفانه او در این نمایش پرداخته شود دور از انتظار نیست.
بازیهای نمایش درخشان است به ویژه بازیگر نقش همسر شهید چمران که تسلط کافی بر دیالوگهای خود دارد که البته باید تا اندازه زیادی نیز رعایت کند که در ادای جملات فارسی لهجه یک دختر عرب را در بیان دست و پا شکسته عبارات حفظ کند و آن طرف هم که پیام دهکردی بارها و بارها امتحان خود را در صحنه و در بازیهای درخشان و متفاوت خود در قالب کاراکترهای گوناگون تئاتری و سینمایی پس داده است.
با این وجود تصور میشود که نقص موجود در نمایش در کممایگی آن است؛ حتی اگر قرار بر این باشد که مخاطب در مواجهه با این نمایش با برشی گذرا و سطحی از زندگی شهید چمران روبرو شود، دادههای نمایشی «تکههای سنگین سرب» چندان که باید و شاید تماشاگر این نمایش را راضی نمیکند که نه اینکه او را ناراضی از سالن نمایش بدرقه کند، بلکه او با ذهنیتی گنگ و نامفهوم که مبتلا به سردرگمی است سالن نمایش را ترک میکند.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، شهید چمران به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته انقلاب و دوران دفاع مقدس دارای ابعاد گوناگون و خصایصی است که میتوان آن را در وجود یک انسان کامل یافت و به طور مثال اگر وجهی زاهدانه و عارفانهای را میتوان از او سراغ گرفت، اما از آن سو شهید چمران به عنوان یک شخصیت شجاع و طراح عملیاتهای جنگی نیز مطرح است که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای فراوانی به وی محول شده است و این شهید کارهای بزرگی را در شرایط بحران و موقعیتهای جنگی به انجام رسانده است.
اینکه در اثری نمایشی که به برشی از زندگی شهید چمران میپردازد، جوی آرام حاکم باشد بدون تشویش و نگرانی که ممکن است یک عامل خارجی باعث آن باشد، فضای مرده و بیتحرکی را موجب میشود که چندان در راستای معرفی شخصیت بزرگی همچون شهید چمران نیست؛ شهید چمران سلحشور است؛ انسان روزهای سخت که آنی پوتین و لباس رزم از تن خارج نمیکند، اما اینکه در یک نمایش تنها به مرور گذشته میپردازد، گذشتهای که بنا به دیالوگی در صحنه نمیمیرد، بلکه میکشد چندان معرف مناسبی در مورد شخصیت او نیست به ویژه اینکه این نمایش در بخش بینالملل جشنواره حضور دارد و طیفی از مخاطبان آن نمایشگران خارجی هستند که شاید شناختی از این شهید نداشته باشند.
حتی در فصل پایانی «تکههای سنگین سرب» ناگهان با یک پرش در روایت نمایشی نیز مواجه میشویم و از سوی بازیگر زن نمایش آن هم در چند جمله خلاصه شده جریان شهادت مصطفی چمران روایت میشود؛ در حالی که شاید این امکان وجود داشت که با اضافه شدن اشخاص و بازیگران، مخاطب در خلال رویدادهای ولو فرعی نمایش، درک بیشتری از شخصیت چمران و حال و هوای دوران مجاهدت او به دست میآورد.
ایکنا نوشت:با این وجود باز هم تلاش گروه تولید این نمایش در روایت بعد عرفانی و زهد شهید چمران قابل تقدیر است، همچنان که در یک منطق روایی با کمترین تنش صحنهای، نمایش منتهی به همان گفتاری از شهید چمران میشود که در ابتدای این نوشتار به آن اشاره شد و البته توجه به لایههای پنهان و کمتر پرداخته شده زندگی شهید چمران که در کوران حوادث انقلاب و دوران جنگ کمتر به آنها پرداخته شده است.
کد خبر: 88166
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdciqzav.t1avq2bcct.html