عشق سینما؛ عشق فیلم؛ عشق بازیگری؛ اینها همه صفتهایی است که برخی به خودشان میدهند که بگویند زندگیشان سینماست. زندگی شان فیلم است و زندگیشان افتادن در مسیری است که شهرت و ... را به همراه دارد. اما مسیر رسیدن به این هدف همیشه یکسان نیست. گاهی پارتی بازی؛ گاهی پول و گاهی هم اتفاقات حاشیهای دیگر که متاسفانه در سینمای جهان بیشتر و در سینمای ایران کمتر حکم فرماست باعث میشود استعدادهای آدمها کمتر مورد توجه قرار گیرد.
اما با تمام این تفاسیر باید گفت درست است مسیرهای نادرست در رسیدن به هدف در سینما موثر است اما برای ماندن در این عرصه بیش از تمام این اتفاقات «استعداد و پشتکار» نیاز است. اگر کسی استعداد نداشته باشد طبیعی است که نمیتواند در این حوزه مستمراً بماند. شکوفایی استعدادها هم به صورت متشکل در عمل و تئوری نهفته است. در بخش تئوری دانشگاهها و مراکز آموزشی میتوانند علاقمندان به سینما را به سمت هدف نزدیک و نزدیکتر کنند؛ در بخش عمل هم؛ انجام کار به صورت تجربی در آثار مختلف سینمایی به علاوه آموزش در آموزشگاهها در تربیت کاری موثر است.
اما آموزش در کشور ما سابقهای قابل توجه دارد. «دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی در مقالهای با عنوان «نگاهی به آموزش هنرهای نمایشی در ایران» مینویسد: «هر چند که آموزش هنرهای نمایشی در حوزههای جغرافیایی - فرهنگی با تفاوتهایی همراه بوده است؛ لیکن به هر حال این هنرها به چهار گونه تدریس میشده است: ۱) گونه کهن و پر دامنه در محفلهای آیینی، صنفی و دینی مانند برای برگزاری آیین و مناسکی ویژه. ۲) گونه آموزش همزمان با کار (شاگرد - استاد، یا به اصطلاح دیگر نوچه – مرشدی). ۳)گونه آموزش هنرکدهای، یا هنرستانی، یا آموزشگاهی (آکادمی) ۴) آموزش دانشگاهی (آموزش هنرهای نمایشی به عنوان رشته تحصیلی).
از میان این چهار گونه آموزش هنرهای نمایشی، دو گونه اول و دوم که با هم شباهتها و همپوشانیهایی نیز دارند، در ایران پیشینه کهن، تاریخی و سنتی دارند، بیشتر نمایشگران نمایشهای سنتی ایران (برگزاری آیین و مناسک با «بیان تئاتری»، همچنین نقالی، معرکه گیری، نمایش عروسکی، تعزیه و تقلید) با گونههای اول و دوم آموزش میدیدهاند.
آموزش هنرهای نمایشی در موسسات آموزشی ویژه (آکادمیها) و دانشگاهها در ایران، پدیدهای نسبتا جدید است، مهمترین و نخستین نمونههای آن به ترتیب عبارتند از «هنرستان هنرپیشگی تهران» و «هنرکده هنرهای دراماتیک». ناظرزاده کرمانی در ادامه میآورد: «پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، مدتی در آموزش هنرهای نمایشی در آموزشگاههای هنری ایستایی روی داد، اما در دهه ۱۳۷۰ شمار آموزشگاههای آزاد هنری، به ویژه در تهران با سرعت رو به فزونی گرفت. هنرجویان این آموزشگاهها اغلب جوانند و امیدوار. امیدوارند که در بازار گرم سریال سازی و نمایشهای تلویزیونی و سینمای مردم پسند به سرعت نقش آفرین شوند و درآمد و شهرت به دست آورند»ـ
اما رشد آموزشگاهها خبر از چند نکته میدهد. نخست اینکه حتما چرخه اقتصادی سینما در بخش ورود اینقدر ظرفیت دارد که آموزشگاهها اقدام به افزایش فعالیت میکنند. هر آموزگاهی که آغاز به کار میکند باید نخست به این نکته فکر کند که تا چه میزان میتواند اقتصاد خود را تامین کند. دوم اینکه برای بقا، هر آموزشگاه نیازمند این است که دستی هم در تولید داشته باشد تا دستکم بتواند افرادی را که آموزش میدهد در فیلمهایی به تهیه کنندگی موسسه بازی دهد؛ این هم به نوعی توجه به همان چرخه اقتصادی است. دومین موردی که آموزشگاهها را به سمت رشد هدایت میکند افزایش علاقمندی به سینماست. هر چقدر علاقمندان به سینما تعداد بیشتری میشوند حضورشان در بخش آموزش بیشتر میشود و این باعث تعدد آموزشگاهها خواهد شد. دولت نهم و به ویژه دهم برنامهای هم برای رشد آموزشگاهها داشت. در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ تعداد ۱۵۸ آموزشگاه، در سال ۸۶ تعداد ۱۵۲ و در سال ۱۳۸۷ تعداد ۱۷۳ واحد آموزشگاه سینمایی در کشور فعالیت داشتهاند. در سال ۸۸ و ۸۹ و ۹۰ به ترتیب ۱۷۶ و ۱۸۱ و ۱۸۸ آموزشگاه هنرجویان را آموزش دادهاند.
تلاش برای فعالیتهای زیر بنایی؛ تلاش برای توسعه زیرساختها؛ تلاش برای تکمیل چرخه و پازل اقتصاد سینما و ... باعث شد دولت دهم در بخش سینما فعالیتهایی را انجام دهد که در تاریخ سینمای ایران باقی بماند. ممکن است امروز به واسطه برخی باندبازیها و سیاسیکاریها؛ برخی بخواهند این فعالیتها را در محاق ببرند؛ اما سینما مانند تاریخ؛ پدیدهای است که عمل آدمها را فراموش نخواهد کرد. سینما در آینده این نکته را فاش خواهد نمود که مدیریت سینما چه فعالیتهای زیرساختی در جهت بهبود شرایط سینما انجام داده است.