عذاب ابدي اثر محمد هاشم اكبرياني در راه نشر
30 بهمن 1389 ساعت 15:50
داستان بلند عذاب ابدي اثر محمد هاشم اكبرياني ازسوي نشر ثالث به ارشاد سپرده شد. داستان دربارهي شخصيتي است كه آنچه براي آن تلاش ميكند؛ خارج از ارادهي اوست.
به گزارش هنر نیوز،هاشم اكبرياني، روزنامهنگار و داستاننويس، در گفتوگو با ايلنا دربارهي كتاب تازهاش(عذاب ابدي) گفت: عذاب ابدي داستاني بلندي در 130 صفحه است. اين، داستان شخصيتي است كه براي يافتن آنچه مورد نظرش است تلاش مي كند. آنچه شخصيت اين داستان براي به دست آوردنش ميكوشد البته خارج از ارادهي اين شخص در برابرش قرار گرفته است. او بايد براي به دست آوردن آنچه ميخواهد متحمل عذاب شود، اين عذاب تا زماني كه او زنده است ادامه پيدا ميكند. جاي غمانگيز ماجراي اين آدم آنجايي است كه او نميداند تا كي زنده خواهد بود و بنابراين نميداند تا كي بايد اين عذاب را تحمل كند. انگار كه اين ميل براساس ارادهي او انتخاب نشده است. او درواقع محكوم است كه براي به دست آوردن چيزي بكوشد.
به نظر ميرسد درونمايهي اين كتاب مسئلهي تقدير باشد. آنچه انسان محكوم بدان است، بدون اينكه خود بخواهد. اكبرياني در پاسخ گفت: منظور نظر من تقدير نبود. تقدير، معمولا به ارادهاي بيرون از اراده ي سوژه اطلاق ميشود. ارادهاي كه چيزي را بر ما تحميل ميكند. در اين داستان، چنين نيست. خواستي در آن بيرون نيست. من بيشتر بر اتفاق و تصادف نظر داشتهام. ببينيد، در اين كتاب سوژه دربرابر مسائل و حوادثي قرار ميگيرد كه در قبال آنها كاري از دستش برنميآيد. سير وقوع اين حوادث براساس اتفاق است تا تقدير.
با هاشم اكبرياني از اين حرف زديم، كه اين گفته ميتواند تعبيري از تقدير باشد. تصادف به مثابهي يك تقدير. به عبارت ديگر، آيا همان دركي كه از بخت و تصادف و شانس داريم، هم، ميتواند نوعي تقدير باشد. چون خارج از ارادهي فرد است. وي پاسخ داد: به هر حال، مسئله، بستگي به تعريف ما از تقدير دارد. گروهي در تعريف تقدير ارادهاي فرابشري را درنظر ميگيرند. گروهي هم البته، اتفاق و تصادف را در اين تعريف ميگنجانند. من مرادم، آن اولي است. در درونمايه ياين داستان، احتمالا به ارادهاي فرابشري و خارج از اراده ي سوژه نظر نداشتهام.
اكبرياني در توضيح بيشتر دربارهي تكنيك روايت در اين داستان بلند گفت: روايت عذاب ابدي خطي است. روايتي كه البته به زمانهايي متفاوت شكسته ميشود. گرايشي به سبك رئاليزم جادويي و گونهاي از سورئاليزم در آن هست.
وي در علت گرايش به چنين تلفيقي گفت: اگر رئاليزم جادويي واكنشي ادبي به وضعيت ديكتاتوري ةاي امريكاي جنوبي بود، سوررئاليزم، جنبشي بود كه در اروپا شكل گرفت، و كمتر سياسي بود.
وي درمورد رابطهي سانسوري كه موجد مثلا رئاليزم جادويي است، و خلاقيت ادبي بايد گفت: ما در ايران چهار دهه پيش چنين تجربهاي را از سر گذرانديم. سانسور دورهي پهلوي منجر به ايجاد گونهاي از سمبوليزم در شعر ما شد. ميبينيد كه سانسور، به روشني به تكنيكها و خلاقيت فرمال ادبي كمك كرده است. اكبرياني افزود: درمورد علت گرايش من به چنين فضايي، شايد بايد رد تاثير ادب كلاسيك خودمان را گرفت. بسيار به آثار افسانهگون ادب فارسي، مانند هزار و يكشب و كليله و دمنه علاقهمندم. نوعي جادو در ادب كلاسيك و افسانههاي باستان ما موج ميزند كه همواره مرا مجذوب كرده است. شايد تحت تاثير اين زيباييشناسي بود كه به چنين سبكي علاقهمند شدم. البته بايد درنظر داشت كه اين ويژگيها را كوشيدهام به روز كنم. چراكه وقتي فرم و يا ويژگيهاي سبكي ميايد، با خود متعلقاتي هم ميآورد كه بايد از آنها پرهيز كرد.
کد خبر: 24030
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdciuuar.t1a5p2bcct.html