پهلو به پهلو ساخته «کریس کنلی» در بخش پرتره هفتمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» به نمایش در آمد و بسیاری را به سینما فلسطین کشاند در یادداشت زیر نگاهی داریم به این فیلم.
در سالهای اخیر دیجیتالی شدن سینمای ما بحث های زیادی را پیرامون خود داشته است، خصوصا شرایط اقتصادی و کمبود پوزیتیو در اثر تحریمهای وارده به کشور تاثیر مستقیمی بر این امر داشته است. آنچه فیلم پهلو به پهلو بر آن تمرکز کرده روند دیجیتالی شدن سینمای آمریکا در بستری تاریخی و پاسخ به خوب یا بد بودن دیجیتالی شدن امکانات و ابزارهای سینما است. مقاله ها و نوشته های بسیاری در این سه-چهار سال به مرگ سینما اشاره کرده اند و رسیدن به آخر خط این رسانه را اعلام کرده اند اما این فیلم چیز دیگری می گوید.
پیشرفت تکنولوژی در فیلمسازی دیجیتال از دهه 70 آغاز شده است اما با توجه به جهش حیرت انگیز تکنولوژی در چند سال اخیر و اینکه هنوز فیلمهای زیادی با پوزیتیو ساخته می شوند، نمی توانیم ورود تکنولوژی را در دنیای فیلمسازی نادیده بگیریم. بسیاری از کارگردانان و تصویربرداران حاضر شده جلوی دوربین مستند پهلو به پهلو با روایت «کیانو ریوز» اذعان دارند که هنر فیلمسازی می تواند با اثرات دوربین دیجیتال بازآفرینی شود، آنها ادعا می کنند که این تغییرات موجب بهتر شدن صنعت سینما خواهد شد. به گفته آنها دوربینهای دیجیتال به نسبت همتایان 35 mm خود سبک تر و کارآمدتر جلوه می کنند، ارزان قیمت هستند و خیل عظیمی از دوست داران فیلم با آن هرچه که می خواهند، می سازند.
«جورج لوکاس» در فیلم اشاره می کند که فیلم سلولوئید اختراع قرن 19 است و خود او هم اولین کسی از که جلسه ای تشکیل می دهد تا کارگردانهای دیگر را مجاب کند نسبت به ساخت فیلم با دوربینهای دیجیتال واکنش نشان ندهند. جایی دیگر «رابرت رودریگوئز» می گوید که او بدون دوربینهای دیجیتال قادر به ساختن «شهر گناه» نمی شد.
البته مخالفانی هم این وسط وجود دارند مثل «کریستوفر نولان» کارگردان و «رابرت داونی جونیور» بازیگر. در فیلم هم هستند کسانی که در مصاحبه ها حضور ندارند از «کوئنین تارنتینو» و «استیون اسپیلبرگ» که قسم خورده اند هرگز سمت دیجیتال نمی روند تا «پل توماس اندرسون» که بیش از نیمی از فیلم «The Master» خود را با فیلم 65 mm گرفت.
فیلم تاریخچه دوربینهای دیجیتال را از آنجایی که تصاویر 72 پیکسلی می گرفتند تا ساخت دوربین «رد» که توانایی ایجاد تصاویری با 5000 پیکسل را به فیلم بردار می دادند بررسی می کند. جالب اینجاست که در بیشتر پیشرفتها پای کمپانی سونی هم در میان است.
بحث با یان سوال داغ می شود که آیا فیلمها هنگام دیجیتالی شدن چیزی از دست می دهند؟ بافت و ساختار دانه ای فیلم با دیجیتالی شدن از بین می رود، ظاهرا این امر روی روح حاکم بر فیلم تاثیر می گذارد. پیش از این فیلمبردار تنها کسی بود که می دانست تصویر حاصله مناسب است یا نه و آنرا مطابق خواسته خود تغییر می داد اما اکنون کارگردان ها هم می توانند از طریق یک مونیتور محصول نهایی را ببینند، امری که موجب شده «دیوید لینچ» دیگر هیچ وقت دست به ساخت فیلم نزند(آخرین ساخته او «امپایر ایلند» است که با ویدئو آن را ساخت).
جایی از فیلم فیلمسازان جنبش دگما 95» مانند «لارس فون تریر» و «توماس ویتنبرگ» عنوان می کنند که فیلمبرداری با دوربینهای قدیمی و فتوشیمیایی دست و پای آنها را در خلق داستانهایی که می خواستند بگویند می بست ولی با جنبش دیجیتال آنها در هزینه و وقت صرفه جویی می کردند.
فیلم سکانسهای زیادی از فیلمهای مختلف که از دوربین های دیجیتال استفاده کرده اند را به نمایش می گذارد. جالب است که «آنتونی داد منتل» از اعضای دگما در ابتدای فیلم می گوید هیچ وقت هنگام ساختن فیلم جشن فکر نمی کرده که شاید استفاده از روش جدید مورد پسند اعضای آکادمی اسکار باشد ولی پس از سالها بالاخره او برای تصویر برداری میلیونر زاغه نشین برنده جایزه اسکار می شود.
فیلم در نهایت هیچ کدام از مدیوم ها را بر دیگری برتری نمی دهد و خیلی راحت شما را به این نتیجه می رساند که جریان دیجیتال به عقب بر نمی گردد و نمی توان جلوی این صنعت را گرفت. سینما هم تا زمانی که داستان گویی وجود دارد هیچ وقت نخواهد مرد.