خانجون و خواب شمرون/ امشب شب مهتابه...
13 ارديبهشت 1390 ساعت 9:49
شرمین نادری در کتاب «خانجون و خواب شمرون» داستانهایی را حول و حوش مادربزرگ راوی که خانجون خوانده میشود، حکایت میکند.
به گزارش هنرنیوز به نقل از خبرآنلاین، کتاب «خانجون و خواب شمرون» نوشته شرمین نادری در 132 صفحه و به قیمت 3400 تومان از سوی انتشارات حوض نقره منتشر شد. این کتاب قصه پسری به نام بهزاد است که خاطره روزهای کودکی در خانه خانجانش را که حالا دیگر نیست، روایت می کند.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «شمرون و خیابان های کاهگلی و پر از گل یاس، پشه بندهایی که در هر پشت بام بسته می شد و نوه ها دراز به دراز تویش ولو می شدند و از خرابکاری های هر روزه پرده بر می داشتند. یک خانم جان با چادر نماز سفید گلدار که من نداشتم هیچ وقت و آرزوی خیلی ها بود. از همان خانم جان هایی که در دولابچه و صندوقش کلی چیزهای نایاب برای عروس کوچیکه و دختر بزرگه قایم می کرد، همان خانم جان هایی که انگار فقط از توی قصه ها بلند می شوند و آدم فقط باید ته دلش برای نداشتنشان آه بکشد. چه وقتی که شب پنچ شنبه حلوا برای فاتحه آقا جان می پزند، چه وقت هایی که کوفته از ظهر مانده برای نوه ها داغ می کنند و از امیر ارسلان نامدار قصه می گویند...».
26 داستان این کتاب با لحن محاورهای و عکسهای سیاه و سفید قدیمی که در بعضی صفحاتش به چاپ رسیده است، حسی از روزگارانی دور را در خواننده زنده میکند. «خواستگاری خانجون، پیرهن مراد خانجون، گربه خانجون، نمایش خانجون، عروس خانجون و کفتر خانجون» از جمله داستان های این کتاب هستند.
در بخشی از این داستان می خوانیم: «شب وقتی دلشکسته و دماغ سوخته، گوش تا گوش تو پشت بوم، زیر آسمون ردیف شدیم و صدای مخملی دایی که پای شیر میخوند، گوشمون رو نوازش کرد و مهتاب مثل یک تصنیف اومد که شب رو قشنگتر کنه، یه دفعه دیدیم یه فانوس عین ستارهای که تو دل شب برق میزنه، از بیخ گوشمون بالا رفت و صدای خنده خان دایی و غرغر حمید آقا شوهر خاله و هیس بابا بلند شد از حیاط. فانوسه چقدر نور داشت وقتی تو شب بیستاره بالا میرفت، برقی میزد عین خود ماه، عین چشمهای مهربون خانجون که دایی کوچیکه رو وا داشته بود واسمون بادکنک فانوسی هوا کنه تا دلای کوچیکمون از سیاهی شب غبار نگیرن. بعد هم که خان دایی محض غبار روبی میخوند و صداش یله میشد تو پشت خونه و بین همسایههای خوابزده وول میخورد: «امشب شب مهتابه، حبیبم رو می خوام...»
کد خبر: 26498
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdciv5ar.t1aq32bcct.html