آرش شهریاری نوازنده موسیقی مقامی در گفتگو با هنر نیوز:

خانه موسیقی چرا برای موسیقیدانان نواحی کاری نمی‌کند

چرا کلاس‌های موسیقی نواحی را تعطیل می‌کنند؟!

28 ارديبهشت 1393 ساعت 12:00

همواره نقش موسیقی نواحی و ارزش گذاشتن به هنر موسیقی مناطق مختلف کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سر لوحه امور فرهنگی و موسیقی کشور قرار گرفت و هنرمندان گمنامی که در روستاها و شهرستان های دور افتاده بودن و تا قبل از پیروزی انقلاب مجالی برای نمایش هنر خود نداشتند و هنر آن ها منحصر به شهرستان خود می شد، پا به عرصه هنر گذاشتند و این امر باعث شناخت هنر موسیقی نواحی و مقامی شد.


در جای که وسعت و پراکندگی قومیت های مختلف کشور مانند خراسانی، کرد، بلوچ ، آذری، بختیاری و... این پتانسیل را ایجاد می کرد که از ظرفیت های هنری آن مناطق در جهت اعتلای و شناخت فرهنگ غنی ایرانیان به جهان استفاده شود و این امر در ابتدا با رویکردی مناسب و با برنامه از سوی مسئولان وقت آغاز شد اما در ادامه هر چه گذشت این هنرها دوباره به انزوا رفتند و بی تفاوتی مسئولان باعث شد که هنر موسیقی نواحی و مقامی دوباره کمرنگ شود. شاید دل بستن به برگزاری یک یا دو جشنواره در موسیقی مقامی و نواحی در طی سال نمی توان ارزش های این هنر بومی را درک کرد و در جهت پیشبرد آن گام برداشت. از این آرش شهریاری از اساتید موسیقی مقامی در مصاحبه با هنر نیوز در خصوص موسیقی مقامی ونواحی نظرات قابل تاملی دارد که در ذیل می خوانید.

با توجه به اینکه چند سالی است که موسیقی مقامی و نواحی در کشور به نوعی کمرنگ شده عمده دلیل این اتفاق را در چه می بینید؟

موسیقی مقامی و نواحی ریشه در فرهنگ و تاریخ بومی مردم ایران دارد و از جهت تاریخی و فرهنگی مهم‌ترین موسیقی است که در حال حاضر در کشور وجود دارد و هزاران سال است که این موسیقی وجود دارد و از بین نرفته چون همیشه برای مردم دارای اهمیت بوده است این اهمیت از گذشته وجود داشته ولی متاسفانه از سوی نهادهای فرهنگی درک نشد. در خصوص اهمیت این موضوع باید بگویم که موسیقی مقامی ریشه تمام موسیقی‌‌های دیگر ایران است ولی در حال حاضر این موسیقی حال و روز خوبی ندارد . نوازنده‌ها و اساتید موسیقی مقامی مانند گذشته فعالیت دارند و از نظر فنی ما سیر نزولی نداشتیم اما عدم حمایت مسئولان باعث شده که ما در شرایط سقوط قرار بگیریم.بدون شک حمایت مجدد از این نوع موسیقی می‌تواند از طرف نهادهای فرهنگی و ارگان‌های دولتی صورت بگیرد تا به بهبود اوضاع و احوال این موسیقی کمک کنند.

یکی از مشکلات موسیقی مقامی در آموزش سینه به سینه و بداهه آن است همین امر باعث شده که آن چنان به شکلی جدی به آن توجه نشود در حالی که که اگر آکادمیک بود اوضاع به نوعی متفاوت بود، نظر شما چیست؟
آکادمیک پیش کش ما حتی یک آموزشگاه برای تدریس سازهای مقامی نداریم. این در حالی است که در بعضی از این موسیقی‌ها مانند تنبور و موسیقی دو تار شمال خراسان می‌توان ردیف‌های موسیقی باستانی را جست‌و‌جو کرد و ظرفیت بالایی به لحاظ تاریخی و تأثیر‌گذاری عمیق فرهنگی دارد.اما متاسفانه در دانشگاه تدریس نمی‌شود و از اساتید موسیقی آن استفاده نمی‌شود. حال هیچ تشویقی نه از طرف اساتید موسیقی دستگاهی هست برای اینکه اینگونه سازها را یاد بگیرند و نه از طرف ارگان‌های دولتی که این اتفاق بیفتد. اگر این شرایط همینطور ادامه پیدا کند مطمئنا بخش‌های زیادی از تنه این موسیقی آسیب می‌بیند و ممکن است که هیچ وقت مرمت نشود. ما آن درخششی که در برخی دوران از آن می‌دیدیم دیگر نخواهیم دید. من با صحبت شما موافق هستم که انتقال فن و پرورش شاگرد که همیشه و از قدیم به صورت سینه به سینه بوده است مشکل این نوع موسیقی است.

اساتید تنبور بنا به مشکلات مالی رو به ساخت ساز تنبور می‌آورند و کمتر به کیفیت تدریس بها می‌دهند. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من باید برای موسیقیدان‌های مقامی یک حقوق مکفی در نظر گرفته شود تا دغدغه مالی نداشته باشند. اینها برای فرهنگ زحمت می‌کشند و کار دیگری بلد نیستند. حالا بعضی از آنها مختصر کشاورزی هم دارند اما کفاف زندگی آنها را نمی‌دهد. یک هنرمند تا از شرایط مالی تأمین نباشد، نمی‌تواند با خیال راحت کارها و تدریس خود را انجام دهد. وقتی اینگونه نباشد نه‌تنها ساختن ساز بلکه کارهایی مانند نواختن در سفره‌خانه‌ها و در جاهایی که نباید موسیقی اجرا کنند و ساز می‌زنند و آن هنر اصیلی که دارد فراموش می‌کنند و در نهایت رو به کارهای دیگر می‌آورند به خاطر اینکه درآمد و گذران زندگی داشته باشند. البته همان ساخت ساز نیز با هزار مشکل مانند قیمت چوب و خیلی مسائل دیگر روبه‌رو است.
در موسیقی نواحی استادی مثل شیرمحمد اسفندان را همگان می شناسند ایشان تنها کسی است که ساز دونلی می‌‌نوازد و چنانچه خدایی ناکرده از دنیا برود دیگر هیچ‌کس نیست جایش را بگیرد. او اگر چهار تا شاگرد پرورش دهد و هنرش را ماندگار کند چقدر در فرهنگ ما مؤثر خواهد بود.

چقدر ثبت و اجرای این نوع موسیقی می‌تواند مؤثر باشد؟

این اتفاق در هر گوشه و کنار این کشور در حال رخ دادن است و بسیار کار خوبی است ولی ثبت شدن یک کار به‌ تنهایی جوابگو نیست به ‌دلیل این که کارهایی که ضبط و ثبت می‌شوند اگرچنانچه مجریانی نداشته باشند که بعدها از آن استفاده کنند به چه درد می‌خورد. باید شرایطی فراهم شود که اساتید موسیقی نواحی در واقع تدریس کنند و نسل بعد را تربیت کنند. حفظ و ثبت آثار در صورتی مفید است که شاگردان بتوانند راه اساتید را ادامه دهند. ماندگاری آثار در صورتی می‌تواند ارزشمند باشد که شاگردان ادامه ‌دهنده راه اساتید گذشته باشند. مثلا در ۵۰ سال آینده با توجه به اینکه بخشی از کارهای شیرمحمد اسفندان ثبت و ضبط شده است (توسط اساتیدی مثل درویشی) اما آیا در ۵۰ سال آینده یک نوازنده دونلی هست که بیاید این ساز را بزند و راه اسفندان را ادامه دهد؟ قطعا خیر اگر ایشان کسی را تربیت نکند و اسرار نوازندگی را به شاگرد انتقال ندهد آن کاری هم که ثبت و ضبط شده صرفا جهت یک اثر موزه‌ای باقی‌ می‌ماند و به درد هیچ کاری نمی‌خورد.

اگر به شکل علمی بخواهیم نگاهی به این آثار بیندازیم چقدر تأثیرگذار است؟
به طور قطع نگاه علمی در کنار تجربه می‌تواند کمک کند. اگر خانه موسیقی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کلاس‌هایی را برگزار کنند و به دانشجویان موسیقی و کسانی که هنرجوی موسیقی هستند و آنهایی که مثلا ساز سه‌تار می‌زنند را تشویق کنند به نواختن دو تار یا تنبورآیا آن دانشجویی که نی‌ می‌زند شروع به نواختن سرنا یا دونلی و.... آن زمان می‌دانید چه کیفیتی و چه اتفاق مهم فرهنگی در زمینه موسیقی رخ خواهد داد. به طور قطع خیلی چیزها تغییر خواهد کرد و آن زمان است که ثبت و ضبط معنای واقعی پیدا خواهد کرد.

به نوآوری در موسیقی مقامی چقدر معتقد هستید؟
موسیقی مقامی به ‌روز و به لحظه است. این نوع موسیقی فقط باید فهمیده شود. زمانی که فهمیده شد و از فیلتر وجودی یک هنرمند عبور کرد(هنرمند توانست موسیقی را درک و با آن زندگی کند) مسلما یک اتفاق به عنوان خلاقیت رخ خواهد داد و این باز به آموزش صحیح باز می گردد. نوآوری همیشه هست و در همه مواقع به وجود خواهد آمد.

با توجه به اینکه ریشه این نوع موسیقی در قدیم است اگر کسی با خلاقیت بخواهد درساختار آن نوآوری کند آیا باز هم نام آن موسیقی مقامی است؟
خیر. امکان ندارد این اتفاق رخ دهد و به طور قطع با شکست مواجه خواهد شد. خلاقیت در لحظاتی رخ می‌دهد که انسان به یک نقطه‌ای وصل باشد. خلاقیت همیشه در بی‌خبری، باخبری صورت می‌گیرد یعنی تنها واقفی که در چه مسیری هستی ولی در یک لحظاتی آن اتفاق می‌افتد آن زمان خلاقیتی به‌وجود می‌آید. به قول زنده یاد استاد محمدرضا لطفی: اینقدر ادعای ساخت موسیقی جدید را نکنید: کسی که موسیقی جدید بخواهد بسازد باید خودش اول جدید شود. این داستان بسیار پیچیده‌ای است و به همین راحتی نیست که اگر کسی خلاقیتی به خرج بدهد می‌تواند نوآوری کند. اگر امثال درویشی نبودند موسیقی نواحی ایران از بین می‌رفت.ایشان می‌گوید من وقتی که با موسیقیدان‌های نواحی برخورد کردم ۲۰ سال آهنگسازی را تعطیل کردم. واقعا اگر موسیقی این است که اینها می‌زنند پس کارهای که ما انجام می‌دهیم، نامش چیست؟

پیشنهاد شما به عنوان استاد برای نجات موسیقی مقامی و نواحی چیست؟
بیشتر بها دادن و توجه بیشتر به موسیقی نواحی. متأسفانه جوانان ما که در گذشته در مناطق خود طالب موسیقی مقامی بودند حال به موسیقی دستگاهی و وارداتی روی آورده‌اند. باید یک انقلابی در این موسیقی از دل اساتید به‌وجود بیاید. مشکلی که ما می‌بینیم مثلا در مراسم عروسی به‌جای استفاده از ساز بومی و نواحی از ابزارآلات موسیقی غربی استفاده می‌کنند و وقتی ما به آنها می‌گوییم که چرا از سازهای موسیقی نواحی استفاده می‌کنید؟ می‌گویند که رسم نیست!
آنجایی که مسئولان دولت باید تأکید فراوان و یا طرف را وادار به این کار کنند، این کار را انجام نمی دهند. این فشارها گاهی از جنبه دلسوزی است اما ما می‌بینیم که گاهی به جای همان مراسم می‌آیند کلاس استادی در موسیقی مقامی را تعطیل می‌کنند. نکته دیگر اینکه خانه موسیقی می‌تواند با ایجاد یک بخشی به نام خانه موسیقیدانان نواحی کشور برای آنها اساتید کلاس‌های آموزشی بگذارد و هنر آنها را به‌‌روز و علمی‌تر کند.

وحید استرون


کد خبر: 71678

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcivqay.t1azy2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com