نمايشي كه بياعتماديها و ناامنيها را ترسيم ميكند
10 مرداد 1389 ساعت 14:05
خاكي كه پس از عدم اجازه اجراي ديوارها سراغ متن ديگري «روال عادي» رفت، اين اثر را دارای قالبي اجتماعی و پرسشگر ميداند كه در راستاي پاسخ تئاتر به مسائل اجتماعی است. از نگاه او؛ این نمایش پرسشگریهای خاص خود را دركنار موقعيتهاي طنز دارد.
به گزارش هنرنيوز به نقل ازایلنا، محمدرضا خاکی(نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر) دانشگاه است که این روزها نمایش "روال عادی" را در تالار سایه روی صحنه برده است.
این نمایش که با بازی مسعود دلخواه و ایوب آقاخانی اجرا میشود، آخرین روزهای اجرای خود را سپری میکند. با محمدرضا خاکی درباره این نمایش که داستان ملاقات و گفت وشنود خصوصی یک کمیسر پلیس با یک خبرچین است، گفتگویی داشتیم.
*شما مشغول تمرین نمایش "دیوارها" بودید، که به دلایلی اجازه اجرا پیدا نکرد و در فرصت اندکی که داشتید، باید سراغ نمایشنامه دیگری میرفتید و آن را برای اجرا آماده میکردید. چقدر محدودیت زمانی باعث شد به سراغ نمایشنامه "روال عادی" بروید و اگر این معذوریت را نمیداشتید؛ آيا این نمایشنامه جزو اولویتهای شما برای اجرا میبود؟
ــ اگر من این نمایشنامه را پیش از این مطالعه کرده بودم، جزو آن دسته از نمایشنامههایی بود که به اجرای آن فکر میکردم زیرا نمایشنامهای است که خوب نوشته شده و ترجمه خوبی دارد.
به هرحال ما این شانس را داشتیم که در فرصت کوتاه و محدودی، به نمایشی تازه و جمع و جور که ازنظر زمانی هم مطابق با شرایطمان بود؛ دسترسی پیدا کنیم. نمایشی که کم پرسوناژهم باشد و میتوانم بگویم که این موضوع، "شانسی" بود زیرا این متن پیش از این منتشر نشده بود و تازه هم ترجمه شده بود. آشنایی من هم با مترجم باعث شد که بتوانیم این نمایشنامه را دراختیار بگیریم و اجرا کنیم.
*این نمایش را پیش از تمرینات نمایش "دیوارها" خوانده بودید؟
ــ خیر؛ دقیقا پس از صحبتهایی که با آقای پارسایی در مرکز هنرهای نمایشی داشتم و نتیجهاش این بود که نمایش "دیوارها" را کنار بگذارم، به فکر یافتن نمایشنامه دیگری افتادم. بنابراین من و دوستان دیگر به خصوص دکتر دلخواه که با هم کار میکنیم؛ مشغول جستجوی متنی مناسب با شرایطمان شدیم.
البته خود من هم ترجمه میکنم و نمایشنامههای در دست ترجمه هم داشتم، اما آنها با وضعیت ما تطبیق نمیکردند و نیازمند تعداد بیشتر بازیگر و زمان تمرین زیادتری بودند. در یکی از همان روزهای جستجوی متن، کاملا اتفاقی با یکی از دانشجویانم در این خصوص گفتگو می کردم که به متن نمایش "روال عادی" اشاره شد؛ بلا فاصله نمایشنامه را خواندم، پسندیدم و تصمیم به اجرای آن گرفتم.
*البته توفیق اجباری بود که نتیجهاش هم کار موفقی شده است.
ــ تا امروز که ما نزدیک به بیش از 20 اجرا داشتیم،عکسالعمل تماشاگران و منتقدین خیلی خوب بوده و در نقدهایی که در روزنامههای مختلف و با سلایق متفاوت نوشته شده، اکثرا نمایش را تشویق کردهاند و آن را نمایش خوب و موفقی دانسته و پسندیدهاند. به هرحال من خوشحالم که این توجه را به نمایش ما داشتند.
*چه نکاتی در این نمایشنامه شما را علاقمند به اجرا کرد؟
ــ ازنظر من، هر متن نمایشی ابعاد گوناگونی دارد که یکی از آنها بُعد تماتیک یا موضوعی است که باید به آن توجه کرد. بُعدهای دیگری هم در یک نمایش مطرح است نظیر اینکه نمایشنامه تا چه اندازه این امکان را میدهد که بتوان روی آن کار کرد چه به عنوان بازیگر یا کارگردان. بعضی وقتها ممکن است هنرمند با یک نمایشی روبرو باشد که شخصیتپردازیها بهگونهای نباشند که او و بازیگران را واقعا درگیر نقشها کنند؛ اما نمایش"روال عادی" با این که دو پرسوناژ بیشتر ندارد، دو آدم در یک فضای بسته، درکنار یک میز که فقط با هم حرف میزنند؛ اما چنان پیچیدگیهایی در کلام آنها با یکدیگر وجود دارد که توجه هر کسی را به خودش جلب میکند، چه رسد به کارگردان و بازیگرها . پیچیدگیهای کاری پرسوناژها و ویژگیهای شخصیتی آدمهای این نمایش که خودش بخش مهمی از جاذبههای نمایشنامه است، هم برای بازیگر جذاب است و هم برای کارگردان و اتفاقا همینها آن چیزهایی است که برای تماشاگران نیز جذاب میشود؛ همین چالشی است که بین این دو بازیگر بهوجود میآید جذابیت فوقالعادهای دارد.
البته در آغاز، وقتی که نمایش شروع میشود، ممکن است چنین به نظر یباید که هیچ جذابیتی برای تماشاگر ندارد اما درواقع چنین نیست. من هرشب در تماشاگران این نمایش، این احساس را میبینم؛ اما کافیست ده دقیقه اول نمایش بگذرد، میبینم که تماشاگر کوچکترین توجهی جز به صحنه ندارد و این به خوبی نشان میدهد که این نمایشنامه اگرچه در مرحله اول جذاب به نظر نمیرسد اما به محض آنکه مساله طرح میشود و تماشاگر متوجه چالش بین این دو پرسوناژمیشود همه چیز برایش جالب و جذاب میشود و با میل و علاقه بسیارنمایش را تا آخر دنبال میکند.
به نظر من همین درگیری نمایشی است که زیباست و تماشاگر را بیش از هر چیز دیگری به خود جذب میکند. من از ابتدا به چنین چیزی توجه داشتم و خواستم که صحنه از سادگی هر چه تمام تر بر خوردار باشد. نورپردازیهای رنگی و رفت و برگشتی و به اصطلاح تروکاژی نداشته باشد. کوچکترین افه موسیقی در طول اجرا نداشته باشیم و... اینها برای این است که توجه تماشاگر هرچه بیشتر متوجه چالش بین این دو شخصیت و زیبایی کار بازیگران شود.
* متن این نمایش سعی دارد فضای ناامنی و بیاعتمادی را ترسیم کند بدون آنکه اشاره به جامعه، زمان یا بحران خاصی کند که ممکن است در جامعه موردنظر به وجود آمده باشد تا بخواهیم فکر کنیم این ناامنی و بیاعتمادی محصول آن شرایط خاص است. اجرای اینگونه نمایشها در شرایط فعلی حساسیت برانگیز نیست؟
ــ برخلاف تصوری که ممکن است در لایه اول متن دیده شود، این نمایش دارای متنی طنزآمیز و کمیک است. میدانیم که یک موقعیت طنزآمیزهمواره حاصل یک تناقض است. نوعی طنز دراین نمایش وجود دارد که باید به آن توجه کرد واتفاقا یکی از دیگر نقاط قوت این نمایشنامه هم همین جنبه طنز آن است. به نظر من؛ تئاتر دارای یک قالب اجتماعی و پرسشگر است و اگر به متنهای مربوط به هر دوره و زمانهای نگاه کنیم، متوجه میشویم که تئاتر همیشه به مسائل اجتماعی پرداخته و پرسشهایی را طرح کرده است بنابراین، این نمایش هم پرسشگریهای خاص خود را دارد. فراموش نکنیم که این نمایش در سال 2002 نوشته شده است.
* شاید حساسیتهایی روی انتخاب متون نمایشی وجود داشته باشد ازسوی هنرمندان یا کسانی که مجوز اجرا میدهند. هنرمند چقدر در این فضا باید دست و دلش محکم باشد که سراغ اینگونه نمایشها برود.
ــ آثار هنری یک شکل و یک گونه نیستند. ما انواعی از نمایشها و طبیعتا مخاطبهای گوناگون هم داریم که با سلیقههای متفاوت به تماشای تئاتر میآیند. در هر جامعهاي؛ تئاتری میتواند موفق و بالنده باشد که بتواند از تنوع فکر، ایده، مضامین اجرایی و شکلها و شیوههای متفاوت برخوردار باشد.
من درباره این نمایشنامه که البته اتفاقی به دستم رسید، چنین تصوری نداشتم که نمیتوان آن را اجرا کرد اما اینکه هنرمندان فکر کنند چون ممکن است سانسور وجود داشته باشد، خودشان از قبل سانسوری را اعمال کنند؛ به نظر من کار شایستهای نیست.
* نمایش شما باوجود محدودیت پرسوناژ و صحنه ثابتی که دارد، مخاطب را تا انتها پای کار مینشاند ضمن آنکه تفکربرانگیز هست و تماشاگر را درگیر میکند. در این فضای تئاتری که انواع متفاوت محتوایی و فرمی نمایشها درحال اجراست، این نمایش چگونه توانست جای خود را در بین مخاطبان باز کند؟
ــ فکر میکنم یک چیز را باید در تئاتر به عنوان یک اصل، در همه جا، درنظر گرفت و آن "صداقت" هنرمند است که در نظریات استانیسلاوسکی که از استادان مسلم تئاتراست به آن اشاره شده است. درباره این کلمه زیاد میتوان صحبت کرد؛ اینکه وظیفه هنرمند در قبال خود و مخاطبش چیست، اینکه چه چیزی را چگونه میخواهد عرضه کند و غیره.
اگرچه که نام تولیدی که توسط هنرمند عرضه میشود،" اثر هنری" است اما به هر حال این اثر تولید میشود تا به مخاطب عرضه شود و او برای تماشای این اثر باید پول بدهد. در این شرایط اگر تمام توجه گروه اجرایی به سمت گیشه برود و فکر کنند موفقیت یک نمایشنامه فقط در گیشه است، تئاتر به بیراهه میرود. البته شکی نیست که ما در وضعیت کنونی تئاتر کشورمان، نیازمند هستیم که مخاطب را به سمت تئاتر جذب کنیم اما بعضی مواقع ناخالصیهایی وارد جریان تئاتر بسیار ضعیف و نحیفمان میشود که جای تاسف دارد. از ترفندهایی استفاده میشود که به گمان من هیچ کمکی به تئاتر، تماشاگر و ایجاد یک فضای فرهنگی پوینده نمیکند. درواقع از تماشاگر نه برای دیدن یک تئاتر بلکه برای تماشای فلان چهره مشهور در صحنه دعوت میکنند.
البته، من مخالف حضور چهرههای مشهورتئاتر و تلویزیون بر صحنههای تئاتری نیستم اما یک نکته وجود دارد که با آن مخالفم و آن اصل قرار دادن چنین چیزی برای جذب تماشاگر به تئاتر است، زیرا اصلا خود تئاتر فدای این رابطه تجارتی می شود.
فکر نمیکنم این شیوه، رشد و تعالی خوبی برای تماشاگر ایجاد کند. من اصلا مخالف تئاتر سرگرمی نیستم و معتقدم این نوع تئاتر در همه جای دنیا وجود دارد، در تهران وجود دارد و خیلی هم پرفروش است. البته که این نوع تئاتر مخاطب خودش را هم پیدا کرده، اما تئاتری که میخواهد خودش را با دانش، علم ، دانشگاه و هنر و طبقه فرهیخته جامعه هماهنگ کند باید کمی متفاوت باشد و درواقع بصیرت و آگاهی بهتری را مدنظر خودش قرار بدهد.
اینکه چگونه دربرابر مخاطب دیده شویم، نکته مهمی است و به نظر من مخاطب هم خودش این نکته را کشف و قضاوت میکند؛ البته ممکن است عکسالعمل خاصی ابراز نکند اما کاملا میفهمد، متوجه میشود و میتواند مقایسه و اندیشه کند و این جای امیدواری دارد.
*آیا از استقبال مخاطبان مطمئن بودید؟
ــ تئاتر یک دغدغه همیشگی است اما میتوانم اینگونه بگویم که وقتی هنرمند شرایط، متن و مواد و مصالحی را که با آن کار میکند، بشناسد و بداند که چه ویژگیهایی دارد، تا حدودی میتواند نسبت به چگونگی استقبال مخاطبان مطمئن باشد. اگرچه بعضی وقت ها ممکن است باوجود رعایت تمام این نکات، مورد استقبال واقع نشود.
*از آنجاکه این نمایش دیالوگ محور است میتوانست در مرز باریکی، به یک نمایش رادیویی تبدیل شود اما فیالواقع چنین اتفاقی نیفتاد.
ــ بنیاد "روال عادی" دیالوگ است و توسط نمایشنامهنویس توانمندی نوشته شده اما برخی ذهنیتها و عادات و بعضی از شکلهای اجرایی که عمومیت یافتهاند این تصور را ایجاد کردهاند که آدمهای نمایش باید دائما حرف بزنند، حرکت کنند، داد بزنند، شکلهای عجیب و غریب دربیاورند، حتی لباس عجیب بپوشند زیرا فکر میکنند که هرچه غیر عادیتر باشند، جذابترند! به گمان من تماشاگراولین چیزی را که در برخورد با این نمایشها از دست میدهد، حوصله و دقت است؛ درحالی که نمایش "روال عادی" تماشاگرش را به حوصله و دقت دعوت میکند و اینکه حال که چیزهای زیادی روی صحنه نیست، به چیزهای کوچک توجه کند و کوچکترین حرکات بازیگر را ببیند و توجهش به این جلب شود که چگونه این متن و اجرا را بفهمد و به آدمهایش نگاه کند.
رفتن به سمت این نوع نمایشها از جهاتی کاملا ریسک است زیرا بسیاری از امکانات چشمگیر و احیانا جذاب بصری و صوتی و نور در روی صحنه را ندارد و بنابراین کار چه ازنظر بازیگری و چه از نظر کارگردانی دشوار خواهد شد؛ بنابراین، این نوع نمایشنامه اگر خوب شناخته و تجزیه و تحلیل نشود و بازیگران قابلی برای آن پیدا نشود، احتمال زیادی وجود دارد که به یک نمایش سرد و خشک و بیروح، یا یک نمایش مونوتن و یکنواخت یا حتی یک نمایش رادیویی تبدیل شود.
*اگر زمان بیشتری برای تمرین داشتید، اجرایی متفاوت از چیزی که اکنون هست، داشتید؟
ــ نه؛ خوشبختانه زمانی که ما برای این نمایش دراختیار داشتیم، کافی بود و اگرچه به دلیل محدودیتی که داشتیم باید تلاش بیشتری هم به خصوص در روزهای آخر که میزان ساعات تمرین ماافزایش پیدا کرده بود، میکردیم اما طوری برنامهریزی شد که دچار عجله و فشار و استرس نشویم. بنابراین، اگر برای این نمایشنامه زمان بیشتری هم میداشتم مدل و شیوه اجرا فرقی نمیکرد.
*چون این مدل اجرای نمایش از جانب مخاطب پاسخ مثبت گرفته این حرف را میزنید؟
ــ بهیچوجه ؛ چون من به عنوان کارگردان با دوستان بازیگرم، هر روز بر روی نمایش کار میکنیم . من با بازیگران درباره آخرین اجرا صحبت میکنم و اینکه چه کارهایی باید یا نباید انجام شود؛ هر شب توصیههای جدیدی برای بازیگران دارم. زیرا تمرین یک طرف قضیه است اما تجربه اجرا روی صحنه و ارتباط با تماشاگر و رسیدن به آن لحظه واقعی ارتباط با تماشاگر بسیار مهم است. به گمان من، این نمایش مانند یک قطعه موسیقی است یعنی نتها آنقدر دقیق نوشته شده که اگر کوچکترین تغییری در اجرای آن رخ بدهد، نحوه ارتباطش با تماشاگر کاملا تغییرمیکند.
* چقدر حضور دکتر مسعود دلخواه و ایوب آقاخانی که هر دو از مدرسین تئاتر هستند، در موفقیت این نمایش که فقط یک گفتگو است و بازیگر در آن بار سنگینی بر دوش دارد، تاثیر داشته است؟
ــ این امکان که آدم با کسانی کار کند که بتوانند راحت با یکدیگردیالوگ داشته باشند و راحتتر به نقطه نظرات مشترک دست پیدا کنند و به تکنیکهای مختلف برسند، یک کمک بزرگ در اجرای هرنمایشنامه است. من درهر کاری که تاکنون کارگردانی کردهام، دکتردلخواه حضور داشته، او قابلیتها و تواناییهای قابل توجهی در کاربازیگری دارد و کارگردان خوبی هم هست. آقای ایوب آقاخانی هم همینطور، او در این اجرا حضور خیلی خوبی دارد. ما جمع کاری هماهنگی را در این اجرا داشتیم. فکر میکنم این توانائیها کمک کرد که ما در زمان محدودی که داشتیم، سریعتر بتوانیم کار را جمع کنیم. در فضای تئاتر همیشه درگیری و بحث و چالش وجود دارد ولی ما راحتتر از اینها گذر کردیم زیرا نکاتی که من به این بازیگران میگویم، بسیار زود فهمیده و پیاده میشود وهمه چیزنتیجه بهتری میدهد.
*آیا این نمایش را میتوان بازیگرمحور قلمداد کرد؟
ــ همه نمایشها بازیگرمحور هستند. هیچ نمایشی نیست که نقش بازیگر در آن کمرنگ باشد مگر نمایشی که ادبیات آن خود را به رُخ بکشد.
ازنظر من به عنوان مدرس کارگردانی تئاتر، عنصر اصلی نمایش در هر نوع اجرایی بازیگر است و فقط نسبتهای آن با هم فرق میکند. امروزه جاذبههای دکور و نور و صحنه اگرچه با ارزش هستند، با همه جذابیتشان فقط در چند دقیقه اول ذهن تماشاگر را درگیر میکنند، اما آن کاری که بازیگر میکند، اصل است. بازیگر است که در طول نمایش با هر مدت زمانی، در روی صحنه هنر آفرینی میکند و ما از طریق کاری که بازیگر انجام میدهد، در فضایی که توسط کارگردان تجسم شده، یک نمایش را میبینیم. به نظر من در تئاتر امروز جهان، تماشاگر دیگرحوصله ندارد فقط جذب "ادبیات" روی صحنه بشود و معمولا، نمایشهایی که میخواهند یا با ادبیات خود، تماشاگر را نگه دارند یا با سمبلسازیهای غیرملموس با او ارتباط برقرار کنند، نمیتوانند چندان موفقیتآمیز باشند، در تئاتر امروز ما هم همین گونه است.
گفتگواز: هانیه خاکپور
کد خبر: 14347
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdciypaz.t1a552bcct.html